روزنامه آرمان امروز
1401/09/14
از قطر تا شکلات فروش سنندجی
آرمان امروز- وحيد استرون: شايد اگر تا چند سال پيش، بسياري از کارشناسان براين باور بودند که جامعه ايراني بهسمت دوقطبي شدن پيش ميرود، امروز با اتفاقاتي که رخ داده ميتوانيم جامعه را يک جامعه کاملا دو قطبي دانست. وضوح اين موضوع از دوربينهاي مستقر در جام جهاني قطر به قابل مشاهده بود که براي اولين بار بسياري از مردم براي باخت تيم ملي کشورشان دست به دعا بردند. هرچند که طرف مقابل نيز با تلاش براي مصادره تيم ملي و شادي ماموران و نيروهاي دولتي، در اين دو قطبي ساز نقش داشتند. اما برکسي پوشيده نيست که با افزايش شکاف اجتماعي و کاهش سطح اعتماد عمومي، هر روز بر آتش اين ناآراميها افزوده ميشود و نمونه بارز آن طي چند روز گذشته و در سنندج رخ داد. در شرايطي که رئيس جمهور به سنندج سفر کرده بود، يک شريني فروش در بازار اين شهر مقداري شکلات به رييسي تعارف کرد و اين اتفاق در جلوي دوربين تلويزيوني رخ داد. کمتر از چند ساعت بعد تسنيم ادعا کرد فروشنده به قتل تهديد شده است!. همچنين اکانتهاي رسانههاي آنطرف آبي و با انتشار اين ويديو در فضاي مجازي بدون اشاره به تهديدها و هجمههايي که به وي کردند، او را پشيمان معرفي کردند. پايگاه اطلاع رساني «چندثانيه» هم نوشت: «فروشندهاي که در سنندج به رييسي آجيل و شکلات تعارف کرد، از مردم عذرخواهي کرد. وي شرح مي دهد که برنامهريزي در کار نبوده و ناگهان در آن موقعيت قرار گرفتهاست. وي دست خود بر روي قرآن ميگذارد و قسم ميخورد که به خطاي خود پي برده و از مردم، مخصوصا همشهريانش استدعا دارد او را ببخشند!»در اين ميان کارشناساني مانند داوود فيرحي، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران باور دارد که جامعه ايراني با مجموعه اي از گسل هاي اجتماعي مواجه است که خود مي تواند منشا بسياري از ناآرامي هاي اجتماعي باشد. او در يادداشتي که در شبکه اجتماعي منتشر کرد به 11 شکاف عميق اشاره داشت که مانند گسلها و شکاف افراد جامعه را بهدرون خود ميبرد. او گسل «ملي- مذهبي»، که شکاف ملت- امت، ايرانيت و اسلاميت نيز خوانده ميشود، «گسل زباني – قوميتي»، «گسل مذهبي- مذهبي»؛ شکاف تشيع و تسنن، «گسل مرکز- پيرامون»؛ فقر و غنا، و نابرابري هاي شمال و جنوب، «شکاف ايدئولوژيک» و شهروند درجه يک و دو؛ انقلابي و غير انقلابي، «شکاف بومي – جهاني»، «گسل جنسيتي»، مردانه بودن حوزه سياست و اجتماع و اقتصاد، «گسل نسلي»، «گسل جمهوري- اسلامي»؛ يا گسل دولت انتصابي-دولت انتخابي و «گسل آرمان- واقعيت» را از کانون هاي بالقوه يا بالفعل ناآرامي هاي اجتماعي در جامعه ما ميداند. اما او در اين ميان به «گسل دولت- جامعه» اشاره دارد و معتقد است که عقب افتادگي نهاد دولت و نظام حکمراني نسبت به تحولات اجتماعي چهل ساله، از جمله مهمترين گسلهاي فعال جامعه امروز است.
از سال 88 شروع شد
در اين شرايط ديگر کارشناسان نيز باور دارند که اگر جامعه ايراني به دوقطبي رسيده، ثمره اين گسلهاي اجتماعي و اعتمادي است. يکي از اين جامعه شناسان مانند امان الله قرائي مقدم معتقد است که «دو قطبي شدن جامعه ايراني مربوط به امروز و ديروز نيست، از 14 سال پيش (88 و انتخابات آن سال) پروسه دوقطبي شدن جامعه ايراني با کاهش اعتماد ميان دولت و مردم، آشکار شد.» و در ادامه گفتههايش ميافزايد: «يکي از شعارهاي امروز جامعه ايراني اين است که از اصولگرا و اصلاح عبور کرده و اين شعار نشان مي دهد شکاف ميان مردم و دولت چقدر زياد شده است. از نمونههاي بارز اين اتفاق که مايه تاسف بود، شادي مردم براي باخت تيم ملي کشورشان در جام جهاني بود که برخي از آنها به کشور ديگر تبريک ميگفتند. بايد براي اينچنين وضعيتي خون گريه کرد که چه کارهايي صورت گرفته که به اين نقطه رسيدهايم. اعضاي تيم ملي فوتبال ايران، به دليل يک ديدار با رئيس جمهور، شدند «تيم ملي جمهوري اسلامي»، در حالي که تيم ملي يک نماد و هويت است و متعلق به يک گروه، جناح يا دولت و ملت نيست.»
وي در ادامه گفتههايش ميافزايد: «پديدههاي اجتماعي يک شبه بهوجود نميآيند و يک شبه از درست نميشوند. همانطور که اين شکاف اجتماعي يک شبه رخ نداده. آقايان با اين کارهايي انجام دادند و خشونت متقابل در اعتراضات و... سبب افزايش بيشتر اين شکاف اجتماعي و تعارض ميان دولت و مردم شدند. اين بياعتمادي مصداق نظيريه فرانسيس فوکوياما (فيلسوف آمريکايي) در سال 2000 و جيمزکولمن در سال 1999 و ديگر کارشناسان که روي مقوله سرمايه اجتماعي کار کردند، اعتماد «عمودي» (از بالا دولت ها و در پايين مردم) به شدت کاهش پيدا کرده است. يک شکلات تعارف کردن به رئيس جمهور يک کشور نيز ميشود، در مقابل مردم ايستادن!. در مقابل زني که پشت به رئيس جمهور ميکند، ميشود نماد با مردم! در صورتي که اصلا اينگونه نيست. مگر به سخنگوي دولت در دانشگاهها حمله کلامي نشد؟ متاسفانه اين تعارض و شکاف روز به روز عميقتر ميشود و هيچ کسي نميتواند در چنين جامعهاي ادعاي محبوبيت کند. در مقابل اعتماد افقي ميان مردم افزايش پيدا کرده است و انسجام ارگانيکي (نه انسجام مکانيکي) ميان آنها افزايش پيدا کرده. مردم خودشان را يک پيکر واحد ميدانند و سبب ميشود که مردم هم درد شوند.
رنسانس و نوزايي فکري
امان الله قرائي مقدم در ادامه صحبتهايش به اين موضوع اشاره دارد که «اين عميقتر شدن شکاف اجتماعي و دو قطبي شدن جامعه نتيجه، خودآگاهي طبقات اجتماعي است» و در خاطرنشان ميکند: «وقتي قشر فرهنگي و آگاه که ميان دو قشر متمول و محروم که نقش ميانجيگر را ايفا ميکرد، حذف و به زير خط فقر سقوط کرد و آنها بهحاشيه شهرها و مناطق پايين شهر رانده شدند، اقدام به آگاه کردن قشر فقير و ضعيف جامعه کردند و حالا با يک جامعه يکدست روبهرو هستيم. اين جامعه بهانواع مختلف کنشگري خود را نشان ميدهد، بهنحوي که ما امروز با يک نوع رنسانس و نوزايي فکري در جامعه ايراني مواجه هستيم. همان فرضيه مارکس که خودآگاهي طبقاتي را مطرح کرد. جوانان اعلام ميکنند که «ما هستيم که زندگي را ميسازيم» بنابراين امروز جامعه ما به جايي رسيد که با حرف، قول و وعده کسي را قبول نميکند و هر کسي اقدام به تعارف به رئيس جمهور کند يا جلوي او سر بخوابند با مردم نيست!. در صورتيکه اين موضوع اشتباه و خطرناک است و دولت بايد خيلي زود به فکر ترميم شکاف يا فاصله طبقاتي در طي سالهاي آينده باشد. ساختار اجتماعي وقتي به سقوط برسد، سقوط سياسي بهدنبال خواهد داشت. آن زمان تيم ملي ميشود «بد»، من اگر براي پيروز اين تيم شادي کنم ميشوم «بد»، آن فردي که رئيس جمهور شريني تعارف ميکند ميشود «بد». اين درد جامعه است و موضوع در تاريخ ايران سابقه دارد. در تاريخ دو هزار و پانصد ساله ايران، هرگاه مردم از حکومت نااميد شدهاند بهدنبال پناهگاه بيگانه رفتند و اين موضوع فاجعه برانگيز شده است. نامه رستم فرخزاد را به بردارش در شاهنامه بخوانيد، در دوره ساساني که نيز که افزايش شکاف طبقاتي به اوج خود رسيد، خسرو پرويز زمانيکه ميخواست فرهاد را محاکمه کند، نطامي گنجوي در وصف آن ميگويد: « نخستين بار گفتش کز کجايي/ بگفت از دار ملک آشنايي/ بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند/ بگفت اندوه خرند و جان فروشند» همچنين چه کسي به مغول نامه نوشت که بياييد ما را نجات بدهيد؟ ما بوديم که نتيجهاش غارت ايران شد.
خطر جامعه دو قطبي، هميشه متهم ميکنيم
طاهر اکوانيان : بحران در جامعه امروز ما هم به اندازهاي است که نيازمند توجه و بررسي بيشتري باشد. وقتي فضاي جامعهاي شکل دوقطبي به خود ميگيرد، خشونت و تعصب به بدترين شکل ممکن ظاهر ميشود و نظرات بينابين دو قطب و مخالف هر دو گروه صدايشان شنيده نميشود يا به رسميت شناخته نميشوند. نظر ميانه در اين کشاکش فرصت سربرآوردن پيدا نميکند و فضا به طور کامل سياه و سفيد ميشود به گونهاي که حتي کسي جرات مخالفت با اين دو قطب را ندارد و هر کس مجبور ميشود يک سر اين قطب را بگيرد و در آتش تفرقه و نفرت بدمد. به روشني ميتوان مشاهده کرد که جامعه ما دچار اين تشنج شده و رفتار دوقطبي کمکم تندتر شده و اگر ابزاري در دست داشته باشند به سرکوب تبديل ميشود. در اين فضا هر دو قطب ادعاي حقانيت ميکنند و هر کدام خود را با اسناد و نشانههاي محکم و ماورايي بهتر و شايستهتر از ديگري ميداند. گاه اين درگيري و نفرت ميان مردم و حاکميت است و گاه کينه و جدل مردم با مردم. اما در کل و در آخر اين دعوا از هر شکلي که باشد، اين مردماند که به دو دسته تقسيم ميشوند و همديگر را متهم ميکنند. بدون شک در اين ميان خود مردم از اين دوقطبي شدن بيشترين ضرر را خواهند برد. چنگ زدن به هر امکاني در اين موقعيت براي خاموش کردن صداي رقيب و قطب مخالف، به شدت کدورت و نفرت را ميان مردم گسترش ميدهد و ديگر اميدي به همبستگي در يک جامعه براي پيشبرد اهداف مشترک و انساني و آرماني برجا نميماند. اين نوع از خشونت که جاي خودش را باز کرده با متورم شدن فضا به ميان خانوادهها و محفل دوستانه هم نفوذ کرده و نهالهاي جامعه مدني را بر باد ميدهد.
سایر اخبار این روزنامه
دوستان نادان انقلاب موافق وضعیت موجود اند
نام فرزند من «بمب» است!
زمستان سخت اروپا یقه ایران را گرفت
مذاکره تنها راه جلوگیری از مکانیزم ماشه
از قطر تا شکلات فروش سنندجی
توضیح ضروری به همراهان «آرمان امروز»
اصطکاک در رابطه ایران و آمریکا
زنده باد «زندگی»
باز هم بگویید دولت کمخرج نیست !
ویروس ناشناخته متهم ردیف اول مسمومیت دانشجویان
واکنش تند به معرفی بذرپاش
هشدار رئیسی به مجلسیها