روزنامه آرمان ملی
1401/09/17
غرب روی مشکلات درونی ایران سرمایهگذاری کرده است
آرمان ملی- احسان انصاری: آیا از دست دادن فرصتهای احیای برجام باعث شده پرونده احیای برجام بسته شود؟ چرا غرب دوباره از وجود گزینه نظامی علیه ایران صحبت میکند؟ ناآرامیهای داخلی در ایران چه تأثیری در روند احیای برجام و روابط ایران و غرب خواهد داشت؟ چرا موضوع حقوق بشر پیرامون ایران بر پرونده هستهای سایه افکنده است؟ «آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با حسن بهشتیپور، تحلیلگر روابط بینالملل گفتوگو کرده است. بهشتیپور معتقد است:«شرایط کشور با توجه به برخی ناآرامیها در گذشته به گونهای است که طرف مقابل دست نگهداشته و منتظر نتیجه ناآرامیهاست تا با توجه به این موضوع تصمیم بگیرد. طرف آمریکایی نیز با این شیوه همسو است. با توجه به این شرایط و قرائن باید به جای اینکه انتظار داشته باشیم در سال مسیحی پیشرو اتفاقی بیفتد ابتدا باید بحران در داخل را مدیریت کنیم اگر مشکلات در داخل کشور حل شود همبستگی ملی بهوجود میآوریم و اجازه مداخله خارجی را نمیدهیم به عبارت دیگر از شرایط ایران برای گرفتن امتیاز بیشتر و احیانا مداخله در کشور سوءاستفاده نمیشود. امروز ما نیاز داریم اقداماتی انجام بدهیم که در نهایت به مدیریت بحران منجر شود و مشکلات ایران به وسیله ایرانیان حل و فصل شود.» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید. با توجه به ادبیات خاصی که مقامات غربی درباره ایران، آینده برجام و راهبردهای آنان در خصوص پرونده هستهای مطرح میکنند، آیا پرونده احیای برجام میان ایران و غرب بسته شده است؟تمام قرائن و شواهد نشان میدهد که غربیها، فشار را به جای «پرونده هستهای» بر روی «پرونده حقوق بشر» متمرکز کردهاند. فکر میکنم تا زمانی که ناآرامیها در ایران ادامه دارد، غربیها تمایلی برای گفتوگو و مذاکره نشان ندهند. آمریکاییها و اروپاییها منتظرند ببینند در ایران چه رخدادهایی به وقوع میپیوندد و بعد متناسب با آن تصمیم بگیرند که چه راهبردی را باید در پیش بگیرند. اما باید دید تا چه اندازه فرصت احیای برجام را از دست دادهایم؟ واقع آن است که دولت سیزدهم طی ماههای گذشته بارها فرصت احیای برجام را داشت اما از آن استفاده نکرد. در واقع دولت احساس میکرد پس از آغاز جنگ اوکراین و روسیه بهتر میتواند دستاورد کسب کند. برخی مشاورهها به دولت باعث شد این احساس شکل بگیرد که غرب به انرژی ایران نیاز دارد، بنابراین به هر خواسته ایران تن میدهد. در نتیجه ایران مبتنی بر این تحلیل با حوصله زیاد با طرف مقابل برخورد کردند. البته طرحهایی که جوزف بورل هم داده بود به اندازهای دندانگیر نبود که مسئولان ایرانی را برای توافق با غرب تحریک کند. بر این اساس، میتوان گفت، محاسبات غلط از آب درآمده و دولتمردان منتظرند تا تحولات بعدی، مسیر احتمالی پیشرو را مشخص کند. البته پیشنهاد طرف مقابل، تعیینکننده و تاثیرگذار نبود که ایران بخواهد مبتنی بر آن به سمت احیای برجام حرکت کند. اگر غرب اعلام میکرد که تحریمها را تعلیق میکند، ایران به سمت توافق حرکت میکرد. به صورت بطئی و غیرمشخص اعلام شد که تحریمها ابتدا قرار است تعلیق شود و بعد مرحله به مرحله لغو شوند. ایران هم این رویکرد را نپذیرفت. اما اگر بخواهیم منصفانه موضوع را تحلیل کنیم باید به نقش دو طرف برای عدم احیای برجام اشاره کنیم. یک طرف (ایران) به دلیل محاسبات خود و طرف دیگر (غرب) به دلیل زیادهخواهی و تحمیل نظرات خود به طرف مقابل در این عدم احیا نقش دارند.
چرا در حالی که مقامات غربی تاکنون کمتر درباره گزینه نظامی علیه ایران صحبت میکردند این روزها دوباره درباره روی میز بودن گزینه نظامی در مواجهه با ایران صحبت میشود. این ادعاها تا چه اندازه پایه و اساس دارد و این رویکرد باچه هدفی صورت میگیرد؟
آمریکا و اروپا دو تجربه شکست خورده از نبرد در عراق و افغانستان دارند. بر اساس آمار خودشان بیش از 7تریلیون دلار برای این دو نبرد هزینه شده و به نتیجه مورد نظر نرسیدهاند. اینکه تصور کنیم، آمریکا دوباره صابون یک جنگ تازه را به تن میزند، بعید است. غرب بر روی مشکلات درونی ایران سرمایهگذاری کرده است. آنها دنبال این هستند از طریق اعتراض و ناآرامیها، ماهیهای مورد نظر خود را از آب گلآلود ایران صید کنند. توجه داشته باشید آمریکاییها از این فضا به نفع خودشان بهرهبرداری میکنند. آنها میخواهند یک طرح فروپاشی از درون را در ایران اجرا کنند و با کمترین هزینه به اهداف خود برسند. هرچند گزینه نظامی علیه ایران هرگز از روی میز برداشته نشده، اما هرگز هم قدمی برای اجرای آن برداشته نشده است. این رویکرد اشتباه از یک طرف منطقه را درگیر ناآرامی میکند و از سوی دیگر با توجه به تجربیات قبلی، تاثیری نخواهد داشت. غربیها روی اختلاف درونی کشور، سرمایهگذاری کردهاند. به دنبال تغییر رویه یا تغییر بنیادین هستند. ازمنظر اقتصادی به نظر نمیرسد، این فضای خاص غربیها را به این نتیجه برساند که محدودیتهای اقتصادی بیشتری علیه صادرات نفتی غیررسمی ایران اعمال کنند. البته پروندهسازی علیه ایران در شورای حکام و آژانس ادامه دارد، در ابتدای اسفندماه قرار است دوباره موضوع ایران در شورای حکام طرح شود، آنجا دوباره یک قطعنامه علیه ایران صادر میشود و موضوع راهی شورای امنیت سازمان ملل میشود. در همین راستا، قطعنامههای حقوق بشر علیه ایران تداوم خواهد داشت. یعنی آمریکا از طریق این دو مسیر سعی میکند افکار عمومی داخلی و خارجی را برای برخورد با ایران توجیه کند. هر اندازه چهره ایران تخریب شود، زمینه برای اتخاذ تصمیمات تند علیه ایران فراهم میشود. اما اینکه بخواهند صادرات نفتی ایران را مسدود کنند با توجه به نیاز غرب به انرژی ایران بعید است.
با توجه به شرایط موجود رابطه ایران و غرب در آینده به چه سمتی خواهد رفت؟
با توجه به مجموعه سالهایی که پروندهسازی هستهای علیه ایران را پیگیری کردهام، اروپا را هرگز در جایگاه تعیین کننده و تصمیمگیر ندیدهام. اگر کسی شکی داشت بعد از خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت سال 1397 این مساله ثابت شد. اروپاییان وعدههای زیادی دادند و یازده ماده نامه نوشتند که ما با ایران همکاری خواهیم کرد تا ایران از برجام خارج نشود ولی عملا در اقتصاد و تجارت و از لحاظ مالی مقهور هژمونی ایالات متحده آمریکا شدند. این وضعیت نشان داد که آمریکا در بازارهای مالی دنیا سلطه دارد و اروپا نمیتواند با این سلطه مقابله کند. شرایط کشور با توجه به ناآرامیهای ایران به گونهای است که طرف مقابل دست نگه داشته و منتظر نتیجه ناآرامیهاست تا با توجه به این موضوع تصمیم بگیرد. طرف آمریکایی نیز با این شیوه همسو است. با توجه به این شرایط و قرائن باید به جای اینکه انتظار داشته باشیم در سال مسیحی پیشرو اتفاقی بیفتد ابتدا باید بحران در داخل را مدیریت کنیم اگر مشکلات در داخل کشور حل شود همبستگی ملی بهوجود میآوریم و اجازه مداخله خارجی را نمیدهیم به عبارت دیگر از شرایط ایران برای گرفتن امتیاز بیشتر و احیانا مداخله در کشور سوءاستفاده نمیشود. امروز ما نیاز داریم اقداماتی انجام بدهیم که در نهایت به مدیریت بحران منجر شود و مشکلات ایران به وسیله ایرانیان حل و فصل شود. غرب از ابتدای انقلاب بهانههای مختلفی برای فشار بر ایران داشت. بحث هستهای و بحث حقوق بشر و بحث ادعای حمایت از تروریست بود و بحث مداخله در امور کشورهای منطقه بود که اسم آن را بیثبات سازی منطقهای گذاشتند همه اینها بود و همچنین بحث موشکهای ایران مطرح شد و دهها موضوع دیگر طرح شد و نباید فکر کرد اگر برجام باشد همه این مسائل حل میشود. مگر بعد از به دست آمدن توافق برجام این مسائل ما با غرب حل شد؟ چرا حل نشد؟ چون این مسائل مبنایی هستند. و بهانهگیری علیه ایران متوقف نمیشود. برای خاتمه دادن به این روند اولا باید اصلاحات سیاسی و اقتصادی در داخل کشور بهوجود بیاید و بعد در سیاست خارجی به پشتوانه ملت سیاست تعامل را به کار بگیریم. این تعامل به پشتوانه ملت ایران است نه اینکه منجر به امتیاز دادن بیشتر باشد.
تحولات داخلی آمریکا و اسرائیل چه تغییراتی در معادلات احیای برجام و آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی خواهد داشت؟
پیشنهاد من به دستگاه دیپلماسی این است که قطعنامهها را جدی بگیرد. همه اینها زمینهسازی است برای اینکه اروپاییها به استناد اینها مکانیسم ماشه را فعال کنند. چون اتحادیه اروپا از برجام خارج نشده و این حق را برای خودش قائل است که بتواند مکانیسم ماشه را فعال کند؛ اما بهانهاش میتواند همین قطعنامههای شورای حکام و شورای حقوق بشری باشد که علیه ما صادر میشود. بنابراین دستگاه دیپلماسی ما باید با مذاکره آژانس بینالمللی انرژی اتمی این مسأله را حل کند و بهانه را از دست آنها بگیرد. نکته دیگر اینکه شیوهها و راهبرد نتانیاهو و یائیر لاپید هیچ تفاوتی ندارد؛ آنها دشمن اولشان را ایران میدانند و تمام امکاناتشان را بسیج کردهاند و از نظر دیپلماسی و رسانهای دارند علیه ایران کار میکنند. نکته دوم اینکه اصلا در داخل آمریکا مسأله برجام شاید اولویت هشتم و نهم هم نباشد. معیار مردم آمریکا در رأی دادن، به خصوص برای مجلس نمایندگان و سنا، مسائل داخلی خودشان است. 50 ایالت مثل 50 کشور هستند و مسائل داخلی آنها در اولویت است مثل اینکه قیمت بنزین چقدر شد یا نرخ تورم چقدر است و اصلا چنین چیزی نیست که به این نماینده رأی بدهند که مثلا موضع او در برجام چه باشد. میگفتند بایدن منتظر نتایج انتخابات کنگره است. به دلیل اینکه بداند آیا اکثریت قوی دارد تا با ایران توافق کند؟ ولی وقتی شرایط دو ماه اخیر در ایران پیش آمد، عملا آمریکاییها منتظر هستند ببینند نتایج این ناآرامیها در ایران چه میشود. آنها دنبال بهره برداری و میوه چینی از این شرایط ایران هستند؛ مثل گرگ نشستهاند تا ببینند چه وضعیتی برای ایران پیش میآید. بنابراین من فکر میکنم در این شرایط خیلی مهم است که ما توجه کنیم، برجام معطل کنگره آمریکا و تحولات اسرائیل نیست بلکه دقیقا آمریکاییها و اروپاییها معطل هستند ببینند که نتیجه این ناآرامیها و تظاهرات در ایران به کجا میانجامد و متناسب با آن تصمیم بگیرند که چه اقدامی انجام بدهند. اما مسأله «حقوق بشر» حساستر و مهمتر از پرونده سازی هستهای است. چون در پرونده سازی هستهای تا حدودی یک همذات پنداری بینالمللی برای ایران به وجود آمده بود؛ به خصوص بعد از برجام که ایران برجام را اجرا کرد و این آمریکاییها بودند که از آن خارج شدند. اما حقوق بشر موضوعی است که حتی دوستان ایران هم در سطح بینالمللی دچار مشکل شدهاند.
سایر اخبار این روزنامه
بیمارستان اختصاصی نمایندگان
بذرپاش وزیر شد؛ تجربه و تخصص کجاست؟
هجمه ناشیانه به خاتمی
هک یا شیطنت؟
آمریکاییها ایران را ویران میخواهند
غرب روی مشکلات درونی ایران سرمایهگذاری کرده است
لزوم رعایت و اجرای صحیح قانون اساسی
تنش کنترل شده میان ایران و غرب
پیشنهاد به کمیته حقیقتیاب
دیوان عدالت زمانی موفق است که اثبات کند پشتیبان مردم است
دولت سیزدهم نقدها را می شنود
تا انتخابات2024 آمریکا
کجاست امید به فردا؟
دانشجویان ما باید قدر خود را بدانند