روزنامه اعتماد
1401/09/17
زندگي در قانون محبت
سخن در باب قانون است، اما چه قانوني؟! قانون زيباشناسي و محبت است، قانوني كه انسانها را به ارزشهاي حقيقي خود وصل ميكند، اين قانون به آدميان ميآموزد كه زندگي بر پايه مهر و صداقت است كه به ضمير بشر نور معرفت بخشيده و به جامعه كردار نيك را هديه ميدهد. زماني كه انسانها از پوسته آلايشهاي دروني خويش بيرون آيند و تفرجي در بوستان انسانشناسي و عرفانشناسي كنند خود را در پيشگاه حقيقتي ميبينند كه در معني به آفرينشهاي انساني دست ميزنند، در واقع اين حقيقت، معنويتي است كه انسان در اثر رسيدن به فطرت پاك و خداجويي است كه به دست ميآورد. در حقيقت همه ما انسانها نيازمند اين شناخت از معنويت و انسانشناسي هستيم تا به مغز و مركز هستي عشق دست پيدا كنيم و بتوانيم قانون محبت را در جامعهاي عاشق عرضه كنيم. جامعهاي كه نيازمند اين واقعيت است تا افراد آن مجموعه دستي بر توجه يكديگر زده و هر چه خوبي است در آن به اجرا درآورند. حال سوال اين است كه چگونه ميتوان اين خوبي و نيكي را در ريشه جامعه نهادينه كرد و بشر شاهد زيباييهاي معنوي و دوستي در آن جامعه و اجتماع باشد. ابتدا بايستي اتحاد و دوستي بر پايه صداقت و محبت در جامعه بنيانگذاري شود، يعني مردم يكديگر را اعضاي همديگر كه در آفرينش ز يك گوهرند، دانسته و با ديده دلسوزي و انسان بودن به يكديگر نگاه كنند و سپس به ديده مروت و انصاف با يكديگر برخورد كنند تا نفسمان تربيت شده و در خدمت يكديگر با كوچكي و لطف بكوشيم تا اتحاد بشري در جامعه انساني شكل بگيرد و آفريدگار مهر و خوبي در جامعه باشيم. وقتي كه محبت در جامعه ريشه دواند افراد آن جامعه خود را پيدا كرده و نيز مشكلات يكديگر را خواهند يافت و اين يافتن يكديگر باعث ميشود كه انسانها به امداد هم شتافته و در مقابل هر بدي و ظلم بايستند و پاي كينه و ستم را بشكنند و از پوسته نفرت رهايي يافته و دست به همياري يكديگر و اتفاق عشق بزنند .آري، اين اتفاق و همدلي سبب ميشود كه آدمي پاي در مسير معنوي و انسانشناسي بگذارد و با همت مهر و ايجاد توافق و تفاهم، انسانها يكديگر را دريافته و دست به ايجاد قانوني بزنند كه هيچ فتنهاي نتواند آن نظم مشترك و قانون را بر هم بزند و آن «نظم و قانون محبت است.» آري اين محبت است كه در جامعه زيبايي و تعادل ميآفريند و انصاف را حكمفرما كرده و عدالت را برقرار و حقيقت معنوي را به زيبايي تمام به نمايش ميگذارد.
«قانون محبت» به انسان ميآموزد كه انديشه بر پايه خداخواهي و وجدان و فطرت پاك ميگردد و ريشه درخت زندگاني در جامعه براساس دوستي و محبت آب ميخورد و اين واقعيت به ثمر نمينشيند مگر با همت افراد جامعه و اتحاد و دوستي بين يكديگر. اگر محبت نباشد ريشههاي زندگي در جامعه خشك شده و آن اجتماع دچار آفت و خرابي شده و فطرت انسانها همچنان در خواب و غفلت بهسر ميبرد و درخت زندگيشان محصول نميدهد، لذا بايستي همواره كوشيد تا همدلي و عشق در جامعه و مملكت حاكم شود تا افراد آن مجموعه بتوانند عشق و محبت را به اشتراك گذاشته و همگي از قانون محبت پيروي كنند؛ اگر اينگونه شد جامعهاي سعادتمند و متحد همراه با دستاوردهاي مادي و معنوي به دور از بيداد و پليدي و به دور از خشونت خواهيم داشت.
سایر اخبار این روزنامه
گروههاي ميانجي نباشند مردم راديكالتر ميشوند
تحقق وعده مسکن 2800 هزارمیلیاردتومان پول میخواهد
ماجراي پيامك «وحشت» براي تهرانيها چه بود؟
الناز ركابي در كلاس بينالمللي مربيگري
ديكتاتوريكهكشور را مزرعه شخصي خودش ميدانست
بولتننويس خودي كه حالا مطرود شده است
وزيري كه ركورد دريافت تذكر از مجلس را شكست
دومينوي حقيقت راه مرجعيت رسانهاي
جنبش دانشجويي وجدان بيدار
دانشگاه پادگان نيست
زندگي در قانون محبت
نقد منصفانه، ضرورت دانشجوي امروز
ورزش سياسي در جامعه چندبُعدي