روزنامه وطن امروز
1401/09/26
تأملی کوتاه بر قیام توابین؛ انقلابیهای دیرفهم
محمد امین علیدوست: 22 جمادی الاول سالروز نبرد توابین در عینالورده با سپاه ابن زیاد است. بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام، شیعیان کوفه به خاطر بیوفایی و پیمانشکنیای که نسبت به آن حضرت از خود نشان داده بودند، تنها راه جبران گناه عظیم شهادت امام و شکستهای تحقیرآمیز خویش را، قیام و خونخواهی امام حسین علیهالسلام میدانستند. ثمره قیام توابین را اینگونه میتوان برشمرد: 1- ایجاد رعب و وحشت بر قلوب جنایتکاران اموی؛ چون قیام آنها شدیدترین نهضتی بود که تا آن موقع به وقوع پیوست. 2- زمینهسازی سیاسی و نظامی برای قیام مهمتری که توسط مختار به وقوع پیوست. در واقع، قیام توابین «تشیع» را قدمی دیگر به وجودی مستقل پیش برد. 3- این قیام سبب شد خاکستر از روی آتش تشیع برداشته و آتش دلهای داغدیده آنها فروزانتر شود و در نهایت، منجر به نابودی حکومت امویان گردد. نهضت توابین و قیام مردم کوفه، نتایج نسبتاً خوبی برای مسلمانان حقطلب به دنبال داشت و زمینه را برای قیامهای بعدی فراهم کرد و بیم و ترس را در دل امویان انداخت. هدف توابین نیز مقدس بود؛ ریشهکن کردن ظلم و فساد و دفاع از دین و سپردن حکومت به دست صالحان و فرزندان رسول خدا. چون قیام توابین حرکتی بیموقع، نسنجیده، خودسرانه و محدود بود، طبعاً امام سجاد علیهالسلام نمیتوانست موضع صریحی در حمایت از آنها داشته باشد؛ ولو اینکه از لابهلای سخنرانیهای آنها میشود فهمید توابین، امام سجاد علیهالسلام را به عنوان رهبر دینی و امام قبول داشتند و مصمم بودند قبل از پیروزی کامل، از ذکر نام او به عنوان امام و رهبر خویش خودداری کنند ولی در طول مبارزات، اشارات مبهم و مخصوصی به امامت آن حضرت میکردند که نمونه آن اشعاری است که «عبدالله بن الاحمر» سروده و در آن، از یک منادی که معروف همه است و دعوتکننده به خیر و رستگاری است، نام برده که مسلم آن منادی، امام سجاد علیهالسلام است؛ زیرا محمدبنحنفیه ۳ سال بعد از قیام توابین نامش به امامت برده شد. توابین میخواستند حکومت را به اهلبیت علیهمالسلام واگذار کنند. توابین وقتی با لشکر شام مواجه شدند، در مقابل پیشنهاد آنها برای رها کردن جنگ، خواستههایی را عنوان کردند، از جمله: تحویل دادن عبیدالله بن زیاد (فرمانده لشکر شام) به آنها و برکناری عبدالملک بن مروان (خلیفه وقت)، تا توابین بتوانند حکومت و رهبری جامعه را به اهلبیت پیامبر اکرم(ص) واگذار کنند. موارد ذکر شده فقط میتواند به قیام توابین جهت بدهد و هدف و انگیزه آنها را روشن کند. شاید بتوان گفت قیام آنها با اذن غیرمستقیم امام عصر بوده است؛ یعنی امام سجاد علیهالسلام اگر چه هیچ موضع صریحی که دلالت بر تأیید یا رد توابین باشد، اتخاذ نکردند- به خاطر موانعی که ذکر شد و به خاطر قبول نداشتن شیوه مبارزه آنها- اما با اصل قیام که نهضتی ضدظلم و برای اجرای عدالت بود، موافق بودند. ائمه معصومین(ع) نهضتهای عصر خویش را نه به طور مطلق رد کردند و نه پذیرفتند، بلکه آنها را که در چارچوب اهداف امامت و بر اساس حقمحوری حرکت کردند، تأیید و بقیه را رد کردند. قیام توابین چون در معیار حق میگنجید، تاریخ هیچگونه ردی را درباره آن به امام سجاد علیهالسلام نسبت نداده است. دلیلی هم برای مخالفت وجود نداشت، چون این قیامها فوایدی داشت که قبلا ذکر شد. حال سوال این است: چرا توابین بدون اجازه امام دست به جهاد و قیام زدند؟ میرزا ابوالحسن شعرانی در ترجمه کتاب نفسالمهموم، پاسخ را چنین بیان کرده است: «در جواب میگوییم امام سجاد علیهالسلام از مردم کنارهگیری کرده بود و حال او مانند حال امام زمان(عج) در عصر ما است. همانطور که در زمان ما نمیشود در اجرای احکام ضروری دین منتظر ظهور امام زمان علیهالسلام شد؛ مثل رسیدگی به ایتام و محجورین، قصاص، دفاع، حدود و... چون ترک اینها موجب فتنهها و تسلط اشرار میشود، با اینکه اینها از وظایف امام زمان علیهالسلام است؛ توابین نیز وظیفه مجاهدت و توبه کردن داشتند با کشتن قاتلان سیدالشهدا علیهالسلام. اگر چه امام سجاد علیهالسلام در قیام حضور نداشت و مصلحت در اقدام او نبود ولی نهی نیز نفرمود و توابین نیز تمسک به آیه قرآن کردند و اگر کسی حکم خدا را به وسیله قرآن یا اجماع یا عقل بداند، مثل این است که از لفظ [و زبان] امام شنیده باشد».