تئوری‌های دولت‌داری تغییر کند نه صف و ستادها

آرمان ملی: چه باید کرد؟ مهم‌ترین سوالی است که این روزها در رسانه‌ها از کارشناسان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پرسیده می‌شود. به‌راستی چه باید کرد؟ شرایط جامعه به گونه‌ای است که کسی دل و دماغی ندارد. البته باید آینده را روشن دید. به‌طور یقین آینده از امروز بهتر خواهد بود اما همه امیدها به این سمت رفته است که تغییراتی ایجاد خواهد شد؛ تغییراتی که نوعی حکمرانی خوب را به وجود آورد و در پس آن شرایط جامعه مطلوب‌تر شود. دولت سیزدهم اگر چه از یک انتخابات کمتر رقابتی خارج شد اما بسیاری حتی منتقدان ابراهیم رئیسی معتقد بودند چون او توانسته با برخی دانه‌درشت‌های اقتصادی در قوه قضائیه برخورد کند، اکنون هم خواهد توانست مشکلات کشور را حل کند. دولت وعده داد که مساله معیشت مردم را حل خواهد کرد، هرچند که معیشت مردم را به پرونده هسته‌ای گره نمی‌زند اما در عین حال به دنبال بازگشت به برجام و توسعه روابط بین‌المللی ایران هم هست. بسیاری به وعده‌های دولت دل بسته بودند حتی بازگشت به برجام و کاهش تنش اقتصادی را در دسترس می‌دانستند اما واقعیت آن است که نشد آنچه باید می‌شد که مردم انتظار آن را داشتند. به بهانه بررسی شرایط کشور «آرمان‌ملی» با سیدحسن رسولی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.   دولت مدام از بهبود شرایط، کار پرشتاب و توسعه علمی کشور خبر می‌دهد اما عملا مردم و خصوصا طبقات پایین جامعه تاثیر این اقدامات را در سفره خود مشاهده نمی‌کنند چرا؟ 
یکی از مهم‌ترین دلایل آسیب‌دیدگی روابط و مناسبات دولت با ملت در ایران، تفاوت نگرش دو طرف نسبت به شرایط امروز جامعه است. فاصله‌ای بین تصویرگری دولت از وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور با واقعیاتی که مردم در فضای واقعی زندگی خود با آن مواجهه هستند، وجود دارد و این اختلاف برداشت و اختلاف در تحلیل و ارزیابی یکی از مهم‌ترین علل و عوامل نارضایتی‌های امروز کشور است. کافی است به منظور مطلع شدن از نوع نگاه حاکمیت به این نا‌آرامی‌ها به پاره‌ای از‌ گذاره‌هایی که مسئولان طی سه ماهه اخیر مطرح کرده‌اند اشاره کنیم و از طریق مقایسه و تطبیق این‌گذاره‌ها با واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی جامعه به تفاوت نگاه پی ببریم. آقای رئیس‌جمهور بیان می‌کنند که دشمن نمی‌تواند پیشرفت کشور را ببیند و لذا با استفاده از فضای مجازی، رسانه‌های فارسی زبان بیگانه و سایر کانال‌ها در کشور دست به آشوب و اغتشاش می‌زنند. وزیر کشور دولت سیزدهم بیان می‌کند اغتشاشگران دنبال انقلاب جنسیتی هستند و تعابیری از این دست. در این گزاره‌های تفسیری و تحلیلی دولت که من به یکی دو مورد از آن نقل به مضمون‌های آنها در مورد حوادث اخیر کشور اشاره کردم، اساسا علت اصلی بروز بحران فعلی ایران را ساخته و پرداخته دشمنان می‌دانند. از این رو وزیر محترم کشور اعلام می‌کند که ما همه رسانه‌های مجازی بیگانه را مسدود کردیم اما واقعیتی که مردم در صحنه با آن مواجه هستند، عبارت است از رشد محسوس قیمت‌ها و خصوصا قیمت ارز و سکه که با کمال تاسف میزان الحراره سنجش و تعیین قیمت سایر کالاها و خدمات است و ارز در آستانه40 هزار تومان قرار دارد و سکه نزدیک به 20 میلیون تومان قرار گرفته و قطعا مایحتاج زندگی مردم مانند خوراک و پوشاک و سایر نیازمندی‌ها هم خود را با نوسان این دو کالا یعنی ارز و سکه تعیین می‌کنند. مردم احساس می‌کنند روز به روز با افزایش تورم سفره آنان کوچک‌تر شده، نابرابری‌ها بیشتر شده و ضریب فقر روبه افزایش است. بنابراین افکار عمومی جامعه با مواجهه شدن با این واقعیات از نحوه نظام برخی مسئولان ناراضی و بی‌اعتنا به تحلیل‌ها و استنادهای دولت است. تردیدی نیست که در صورت وجود چنین شکاف دیدگاهی بین هر ملت و دولتی، مخالفان آن دولت از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. 
  شکاف بین آنچه بیان می‌‌‌شود و ملت می‌بینند عیان است که نیاز به بیان ندارد. چه باید کرد که برخی مسئولان حداقل واقعیت‌های جامعه را ببینند؟
 من فکر می‌کنم دولت تا وارد مشکلات زندگی روزمره مردم نشود نخواهد توانست تحلیل صحیح ارائه دهد و به علت‌پردازی شرایط اقتصادی موجود بپردازد و تا دولت به این مهم نرسیده است که به سمتی حرکت کند که شکاف گفتمانی بین واقعیت جامعه که مورد مطالبه اکثریت مردم هست را با گفتمان رایج خود کم کند؛ اصلی‌ترین سرمایه مورد نیاز حکمرانی که سرمایه اجتماعی است را به‌طور کامل با خود همراه نخواهد داشت.  ابتدائا باید در حوزه نظری و گفتمانی با عدول از تحلیل‌های غیردقیق و قبول واقعی بودن بخشی از دلایل در عرصه عمل و اقدام به دنبال رفع موانع مذکور بود و با اصلاح نظام حکمرانی و در حوزه سیاست خارجی با لغو تحریم‌ها در حوزه سیاست داخلی با تلاش برای رونق اقتصادی و توسعه اقتصادی و افزایش میزان سرمایه‌گذاری و بزرگ‌تر شدن کیک اقتصادی شرایطی را فراهم آورد که به صورت ساختاری روند کاهش فقر جانشین فرایند افزایش فقر شود. در این معنا که نرخ بیکاری معکوس شود، تورم سیر نزولی پیدا کند. اگر مردم این شاخص‌‌ها را ببینند بدون ‌گزاره‌های خطاب‌آلود به مسئولین کشور این شکاف پر شدنی خواهد بود و به امنیت و آزادی بیشتری خواهیم رسید. 


  در چند روز گذشته رسانه‌های دولت سیزدهم در حوزه افزایش قیمت‌ها از جمله افزایش قیمت دلار و سکه توپ را به زمین دولت قبل انداخته‌اند و روحانی و تیمش را متهم می‌کنند که بانیان وضع موجود هستند. این نگاه دولت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 فرض کنیم این گزاره‌ها درست است خیلی خوب. آقای رئیس‌جمهور که از 15 مرداد 1400 رئیس‌جمهور بوده‌اند و آقای روحانی از آن تاریخ به بعد دیگر در ایران کاره‌ای نیست. فرض محال که محال نیست، مسبب همه شاخص‌های منتهی به 15 مرداد آقای روحانی. در آن زمان دلار چقدر بود و امروز چقدر است به میزانی که از آن تاریخ که بگذریم و علت وضع سابق را دولت روحانی و توابع آن بدانیم، با همان استدلال مصوب بدتر شدن وضع مردم از 25 مرداد 1400 تا به امروز این دولت است. ضمن اینکه به نظر من اگر پرونده هسته‌ای که تمام شده بود و آن را به سرانجام می‌رساندند، امروز با بسیاری از شاخصه‌های منفی اقتصادی مواجه نبودیم.  
  این روزها بحث تغییرات در دولت و کارآمدی مطرح است. این اقدامات از سوی دولت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با چنین تغییراتی مشکلات رفع خواهد شد؟
 تا زمانی که دکترین دولت در اداره کشور ارتقای سطح پیدا نکند و تئوری کشورداری مورد بازنگری و غنی‌سازی واقع نگردد آمد و رفت افراد در صف و ستاد دولت به تنهایی نمی‌تواند چاره‌ساز باشد. اگر به آخرین موضع‌گیری آقای رئیس‌جمهور دقت کنیم ایشان فرمودند که دولت موظف است وعده سالانه یک میلیون مسکن را محقق کند و می‌فرمایند چرا نشدنی نباشد زیرا ما زمین داریم و مصالح ساختمانی هم داریم. انکار چهار میلیون مسکن ساختن در این کشور فقط زمین می‌خواهد و سیمان و میلگرد! در صورتی که وزیر تازه رأی اعتماد گرفته ایشان اعلام کرده است که تامین مالی چنین پروژه‌هایی بیش از دو برابر بودجه عمرانی یک سال کشور هزینه می‌خواهد. بنابراین تا زمانی که مسئولان ارشد کشور به خصوص در سطح دولت اگر در سطح نظری مبتنی بر تجارب قابل استناد بشری و واقعیات ایران از یک نظریه متقن علمی و مجاب کننده و کارآمد کشور داری برخوردار نباشند رفت و آمد افرادی مانند بذرپاش به جای مرحوم قاسمی به تنهایی کاری را پیش نخواهد برد. 
  بالاخره دولت تلاش‌هایی دارد و دست روی دست نگذاشته، رئیسی باید چه‌کار کند تا شرایط کشور بهتر شود؟
 ابتدا اصلاح و دگرگونی در بینش برخی مسئولان کشور باید حاصل شود تا بعد بر آن اساس با آسیب‌شناسی‌های به عمل آمده و انتخاب راهبردهای صحیح در حوزه اجرا و عمل قدم‌های متناسب آغاز شود. من قدم اول را در ناکافی بودن تئوری کشورداری قوه مجریه می‌دانم. در این معنا که دولت باید با کدام رویکرد به سمت حل مسائل و چالش‌ها گام بردارد و شاید هم اولویت‌های موجود را به خوبی نمی‌داند، چراکه اگر این چنین بود و دولت می‌توانست اولویت‌های حل مشکلات کشور را تشخیص دهد باید تمام هم و غم خود را بر روی حل مشکلات و مسائل کشور می‌گذاشت و برای نمونه در زمینه پرونده هسته‌ای گام‌هایی برمی‌داشت تا احیای برجام صورت گیرد. 
  سوال آخر اینکه به نظر شما آیا شرایط به گونه‌ای است که گفت‌وگو برای رسیدن به راه‌حل مشکلات، مورد پذیرش قرار گیرد؟
می‌توان به‌عنوان کارآمدترین ساز‌و‌کار از گفت‌وگو استفاده كرد. این روش در قیاس با سایر شیوه‌ها می‌تواند اثرگذارتر و کارآمدتر باشد. گفت‌وگو در شرایط واقعی حداقل دو طرف را در برمی‌گیرد. یک‌طرف گفت‌و‌گو معترضین است. در سمت دیگر دولت به‌معنای نظام حکمرانی است. آنچه که به‌صورت واقعی امروز در صحنه سیاسی، اجتماعی و حکمرانی کشور هویداست اين است كه کل معترضین بالقوه و بالفعل ناراضی از شرایط کشور، یک‌طرف گفت‌وگوی احتمالی هستند و طرف دوم، دولت به معنای قرار دارد. طبیعتا در صورتی امکان گفت‌وگو برای مبادله پیام فراهم می‌شود که طرفین اختلاف اولا ضرورت مبادله پیام بین یکدیگر را باور داشته باشند، ثانیا ساز و کار انتقال پیام را هم تعریف کنند و ثالثا محتوای پیام و البته نقاط تمرکز اختلاف درباره نحوه اداره کشور در قالب چارچوب گفت‌وگو پیشاپیش روشن شده باشد. درست است که آقای خاتمی سال‌های گذشته که هنوز چالش هاى داخلى تا این حد عمیق نشده بود، در عرصه بین‌المللی گفت‌و‌گوی تمدن‌ها را مطرح کردند و سپس در عرصه داخلی نيز آشتی ملی را که ترجمان دیگری از گفت‌وگو است، مطرح کردند؛ اما برخلاف سال‌های گذشته می‌توان به راحتی حدس زد که امروز کثیری از اصولگرایان حقیقی و حقوقی نیز به جمع هواداران و باورمندان این باور که کلیدی‌ترین راه کاهش سطح نزاع گفت‌وگو است، پیوسته‌اند.