چين به دنبال جايگزيني آمريکا در خليج فارس؟

 
سفر رئيس‌جمهوري چين به عربستان و همراهي اين کشور با بيانيه‌هاي ضد ايراني مقامات سعودي و همچنين اعضاي شوراي همکاري خليج فارس، سبب‌ساز طرح ايده‌ها و تحليل‌هاي گوناگوني پيرامون چرايي اين اتفاق و دلايل نزديکي چين به کشورهاي عرب حوزه خليج فارس شده است، اما در اين هياهوي خبري- تحليلي، آنچه مغفول مانده و يا حداقل کمتر به آن پرداخته شده بررسي و تحليل متغيرها و عواملي است که سبب جذب اين غول آسيايي به منطقه خليج فارس و اشتياق آن به عقد توافقات راهبردي با کشورهاي مختلف اين منطقه شده است البته چين از کشورهايي است که با منطقه خليج فارس روابط سنتي و ديرينه داشته و به ويژه بعد از دهه 70 که سياست برونگرايي را برگزيد، بر اساس استراتژي جديد «اصلاح و پيشرفت»، خواهان دوستي و گسترش مناسبات اقتصادي و بازرگاني با همه کشورها و همزيستي مسالمت‌آميز با آنها شد و بدين ترتيب درصدد توسعه روابط و حضور خود در منطقه خليج فارس نيز برآمد. طي 5 دهه گذشته، متغيرهاي گوناگوني سبب جذاب شدن منطقه خليج فارس براي کشور چين شده است که در اينجا به برخي از مهم‌ترين آنها اشاره مي‌شود. جمهوري خلق چين طي جنگ سرد نگاهي ايدئولوژيک به مسائل جهاني داشت، اما در مقطع پس از جنگ سرد، منافع ملي و عملگرايي، نقش زيادي در سياست خارجي اين کشور پيدا کرده است. در واقع، همراستا با توسعه اقتصادي فوق‌العاده و شگفت‌انگيز چين، اين کشور نياز گسترده‌تري به منابع انرژي فسيلي مانند نفت و گاز پيدا کرده و اين امر محرک اصلي چين براي حضور در خليج فارس بوده است. بر اين اساس اين کشور که از اوايل دهه 1990 خودکفايي انرژي را از دست داده و نيازمند واردات نفت شده است، تلاش کرده براي تأمين امن و مداوم نيازهاي خود، به بازيگران بزرگ انرژي در منطقه خليج فارس همچون عربستان، قطر، امارات و ايران نزديک شود. از آنجا که کشورهاي دارنده منابع انرژي در خليج فارس به دو طيف همکار و متحد آمريکا (کشورهاي عربي) و رقيب و مخالف آمريکا (جمهوري اسلامي ايران) تقسيم مي‌شوند، چين با احتياط براي‌ايجاد تعادل بين رقباي منطقه قدم برداشته است و در اين راستا، براي گسترش روابط اقتصادي با همه قدرت‌هاي منطقه و‌ ايجاد مشارکت‌هاي استراتژيک جامع با هر دو طرف تأکيد مي‌کند. چنين سياستي برخاسته از رويکرد سياسي – امنيتي خاص چين به خليج فارس است که به عنوان دومين متغير اثرگذار از آن ياد مي‌شود. از منظر نظامي- امنيتي، چين هرچند مي‌کوشد جايگاه خود را در منطقه به عنوان يک بازيگر کليدي و ضروري تثبيت کند، اما درصدد ايجاد فضاي امنيتي و مقابله با نفوذ آمريکا در اين منطقه نيست؛ بلکه برعکس تلاش کشورهاي غربي به ويژه آمريکا براي تأمين نظم و امنيت در اين منطقه را يک فرصت مغتنم مي‌داند که بتواند از اين امنيت رايگان به دست آمده براي حفظ و ارتقاي منافع اقتصادي خود استفاده کند. نکته ديگر اينکه پکن همواره تلاش کرده تا خود را از ورود به درگيري‌هاي ‌اين منطقه و برعهده گرفتن تعهدات بلندمدت حفظ کند، در همين راستا، چين در سايه سياست کلان موازنه نرم با آمريکا، رويکرد تعامل با اين کشور را در حوزه خليج فارس دنبال مي‌کند. البته چين نيز مدل امنيتي خاص خود را دارد؛ اين کشور به ‌ايده ايجاد صلح از طريق توسعه و گسترش مناسبات اقتصادي معتقد است، اين در حالي است که کشورهاي غربي همچنان نگاهي سنتي به تأمين امنيت در خليج فارس دارند و اين امر را از طريق ايجاد پايگاه‌هاي نظامي، فروش تسليحات، شکست دادن دشمن و حفظ اتحادهاي نظامي ممکن مي‌دانند. البته بعد از تغيير رويکرد اخير دولت آمريکا به منطقه غرب آسيا و تمرکز اين کشور بر روسيه و چين در استراتژي امنيت ملي سال 2021 خود، سياست امنيتي چين نسبت به خليج فارس نيز تا حدودي تغيير يافته است. در نتيجه اين کشور به توسعه موقعيت نظامي خود در خليج فارس پرداخته و به‌طور مخفيانه درصدد ساخت يک تأسيسات نظامي در بندر خليفه در 50 مايلي شمال ابوظبي، پايتخت امارات برآمده است. فروش تسليحات نظامي از جمله هواپيماهاي L- 15 به کشورهاي حوزه خليج فارس(به ويژه امارات) نيز از ديگر نشانه‌هايي است که از تغيير استراتژي چين در خليج فارس و توسعه هر چه بيشتر نفوذ نظامي اين کشور در منطقه خبر مي‌دهد. هرچند چين همچنان تمايلي به جايگزيني ‌ايالات متحده به عنوان تامين کننده امنيت خليج فارس ندارد و تاکنون علاقه چنداني به قبول ‌اين مسئوليت از خود نشان نداده است، اما وضعيت ويژه امنيتي منطقه خليج فارس سبب مي‌شود تا چين براي حفاظت از منافع دريايي خود و حفظ امنيت و ثبات در امتداد ‌اين گلوگاه استراتژيک انرژي، به ناچار نقش جدي‌تري بر عهده بگيرد.