روزنامه آرمان امروز
1401/10/01
کنشگری جامعه باز ایران
نظام سیاسی به طور پنهان تغییر را می پذیرد و بهطور آشکار اعلام عدم پذیرش و خشونت میکند آرمان امروز- وحيد استرون: کار پوپر، فيلسوف و انديشمند اتريشي-انگليسي در تئوري «جامعه باز»، به موضوعاتي اشاره ميکند که بيشباهت به اين روزهاي جامعه ايراني نيست، او معتقد است که «جامعه باز، جامعهاي مبتني بر عقل مطلق نيست، و تشکيل جامعه اي بر اساسي خرد مطلق، به اندازه تشکيل يک نظام ناب، غيرممکن است پس، هرگونه تلاش براي تحقق امري غيرممکن، ضرورتاً، نفرت آور، زشت و قبيح خواهد بود» براين اساس، جامعه اي که نقد پذير باشد، در واقع پيشاپيش و از نظر ذهني به خطا باوري و افزايش لغزش اعتقاديافته است، پوپر علم نقدپذير را مثل «جامعه باز» ميداند، او همچنين به جامعه بسته نيز اشاره دارد که جامعه بسته، حاضر نيست نظريه هاي خود را در معرض آزمون و خطا يا ابطال قرار دهد و پيشاپيش آنها را حقايق يقيني تلقي ميکند» اما جامعه امروز ايراني جامعهاي «باز» يا جامعهاي ويژگيهاي «جامعه بسته» را دارد، ايستاده و کنشگري ميکند. مشروح اين گفتوگو با نظرات قابل تاملي همراه است که در ادامه ميخوانيد.با توجه به اتفاقات سه ماه اخير و تئوري کارل پوپر، اگر بخواهيم شرايط کشورمان را ملاک قرار دهيم، ما با جامعهاي باز يا جامعهاي بسته روبهرو هستيم؟
امروزه جامعه ايران جامعهاي بسته نيست و جامعه باز محسوب ميشود. تقريبا جامعه امروز ايران، جامعهاي منفک شده از نظام سياسي است.
دليل اين ملاک شما چيست؟ آيا به آن دليل نيست که توازن قدرت ميان مردم و دولت وجود ندارد؟
کفه ترازو در «جامعه باز» به سمت مردم سنگينتر است و اين باعث شده است ما در ماهها و سالهاي اخير با اعتراضات و کنشگري مردم در شبکههاي اجتماعي روبهرو باشيم. جامعه امروز ايران، جامعهاي با نشاط است که بهطور شناوري عمل و کنشهايش را پيش ميبرد. در جامعه باز ما، تنوع نيروهاي اجتماعي، تنوع تصميمگيري و تنوع مسيرهاي متفاوت زيستي دنبال ميشود. البته باز بودن جامعه با اتلاف انرژي بسيار همراه است و مثل ماشيني است که با بار زياد حرکت ميکند و به سختي راه مي پيمايد، به سمت جلو پيش ميرود. جامعه ايراني اين بار سنگين را بر دوش گرفته و انرژي زيادي را مصرف ميکند، ولي خوشبختانه در حال حرکت است و خوب پيش مي رود ولي خستگيهايي هم دارد. به تعبيري جامعه ما، جامعهاي منفک شده و در حاشيه نظام سياسي است. يعني جامعه مسير متفاوتي را طي ميکند و نظام سياسي هم مسير متفاوتي ميرود؛ به معنايي ديگر اگر بخواهيم نظام سياسي را برجامعه قلمداد کنيم، بله، اين جامعه کنترل شده است. من جامعه را منفک شده و مسير را هر دو (جامعه و دولت) را متفاوت ميدانم، از اينرو جامعه ايراني را جامعهاي باز و در حال حرکت ميدانم که به سختي پيش ميرود، چون بايد دولت و نهادهاي رسمي، نهادهاي خدمتگذار، حامي و کمک حال مردم باشد، اما اين موارد در جامعه وجود ندارد. دولت کنترل ميکند، دستور ميدهد تا تحت کنترل دربياورند. از اينرو حرکت جامعه سخت و پرتنش، ولي در عين حال نوآورانه و شاد است.
صحبت شما بهمعناي دو قطبي شدن جامعه و کاهش اعتماد است؟ آيا اين روند به جامعه جوان امروز ضربه وارد نميکند؟
ببنيد، وقتي از سرمايه اجتماعي صحبت ميکنيم بايد ببينيم سرمايه اجتماعي را از کدام سطح مطرح ميکنيم. اگر در سطح «جامعهاي» بحث ميکنيم، سرمايه اجتماعي بالايي وجود دارد، يعني آدمها به همديگر اعتماد دارند و از همديگر حمايت اجتماعي ميکنند. خانواده آنها از فرزندانشان حمايت ميکنند و سياستگذاري و برنامهريزي وجود دارد، به همين دليل است که با پديدهاي به نام «جنبش اجتماعي معاصر» روبرو هستيم. ولي در سطح سازماني، سرمايه اجتماعي ما دچار آسيب شده و کاهش پيدا کرده است، مثل اعتمادي که به نهادهاي رسمي کشور وجود دارد. در اينجا اعتماد دچار کاهش شديد است. در سطح مياني اعتماد به نهادهاي اجتماعي دچار عوجاج و در عين حال دچار کاهش است.
اگر به طور کلان نگاه کنيم، ما با کاهش مفرط سرمايه اجتماعي روبهرو هستيم، يعني سياستهاي کلاني که در کشور اعمال، با مقاومت و با بياعتنايي جامعه روبرو ميشود. مثلا دولت ميگويد ما ميخواهيم سرمايهگذاري بلند مدت کنيم و مردم در عرصه توليد مشارکت کنند، اما مردم جايي سرمايه گذاري ميکنند که ارزش پولشان از بين نرود يا بتوانند بهره بيشتر بهصورت مقطعي ببرند. امروز به دنبال پس انداز نيستند و در مقابل طلا و سکه ميخرند. همزمان که افزايش نرخ طلا و سکه را داريم ميبينيم جلوي بانکها مردم منتظر هستند تا پولشان را از بانک بيرون بکشند. اين درحالي است دولت از مردم خواسته بود، اين پولها در بانک باشد يا مردم در بورس سهام بخرند و از آن طريق سرمايه گذاري کنند. اما اينکه مردم پولشان را در جيبشان گذاشتهاند و خريد و فروش ميکنند، نشانه ضعف اعتماد مردم به دولت در حوزه اقتصاد است. در حوزه کنشگري و مشارکت هم همينگونه است، پس ما با کاهش و افت شديد سرمايه اجتماعي روبهرو هستيم.
اما همانطور که در تئوري جامعه باز «کارل پوپر» آمده، جامعه نقاد و اصلاحگر را شامل ميشود. اما در دو ماه اخير شاهد بوديم، مردم به همديگر هم انتقاد داشتهاند و يک چند دستگي ميان معترضان وجود داشت، پس اين امر ميتواند خلاف جامعه باز باشد، يعني بخشي از مردم هم نقد را نميپذيرند و اصلاحگر نيستند. نظر شما چيست؟
اين مساله منشا توليد بحران جديد است، بدين معنا که سياستگذاري، مديريت و مشروعيت و اين مسائل در آن ديده ميشود. اگر ديگري نظام سياسي، مردم نباشند و ديگري مردم، نظام سياسي نباشد و اگر همه اينها خودي باشند، در مقابل ديگري يعني دشمن و بيگانه، قصه عوض ميشود. امروزه اين اتفاق افتاده و حاصلش استمرار کاهش سرمايه اجتماعي و اعتماد اجتماعي است. ادامه اين روند ميتواند به نحيف شدن نظام سياسي بيانجامد. حتي ميتواند منجر به انشقاق نظام اجتماعي و چند دستگي شود. چون نظام اجتماعي به يک مديريت و خدمترساني نظام اقتصادي و نظام اجتماعي و سياسي نياز دارد، در عين حال نظام سياسي بايد به نظام اجتماعي خدمت کند و بايد آن را کنترل و نظارت نمايد يا بالعکس. اين رابطه تعاملي بين کنترل و خدمت، ميان خرده نظامها بايد وجود داشته باشد. وقتي جامعه خدمترساني دولت را از دست ميدهد و نميتواند خدمت کند، از طريق آن کنترل نميشود و جامعه هم به دولت خدمت نميکند و از نظر اقتصادي نيز به همين صورت است و دچار يک انشقاق در عرصه نظام اجتماعي خواهد شد، همانطور که حالا نيز هستيم. بخشهايي که سرمايه کافي دارند بخش مسلط بر جامعه ميشوند و در مقابل طيفهايي قرار ميگيرند و نزاع هايي درون نظام اجتماعي پيش ميآيد و ميتواند آينده بسيار خطرناکي بهوجود بياورد. مشروط به اينکه نظام سياسي بتواند مداخله و نظارت کند، بدون اينکه خدمت رساني نمايد. اما اگر نظام سياسي خدمترساني کند و نظارت و کنترلش را کاهش دهد و جامعه احساس کند چنين رابطه بازسازي شدهاي وجود دارد، اولاً از انشقاق نجات پيدا خواهد کرد و تلاش ميکند به نظام سياسي خدمت کند. آنجا وارد مرحله جديدي از تغييرات ميشويم. لازمه اين موضوع براي رخ ندادن، اين است که نظام سياسي کشور در خدمت نظام اجتماعي باشد که متاسفانه اين امر مشاهده نميشود. نظام سياسي بايد بر نظام جامعه سلطه پيدا کند و بر او نظارت، کنترل و مداخله نمايد. اما اين امکان وجود دارد که نظام اجتماعي واکنش نشان بدهد و نزاع هايي بنيادين شکل بگيرد و دردسر هاي بزرگي براي جامعه ايراني ايجاد شود.
نمود بارز اين مساله در سطح جامعه چيست؟
زمانيکه جامعه ميل پيدا کند که شيوه زيست خود و نحوه فراغت و آموزشش را تغيير دهد، به اين دليل است که احساس ميکند، هزينهاي که براي آموزش، تفريح و مديريت زندگي خود ميپردازد، بيش از يافتهها و دريافتيها است و ميخواهد اين روند تغيير را دهد. اگر کسي با آنها همکاري نکند و به شکل مشاور و خدمتگذار نباشد، جامعه قادر است که اعتراض کند و اين امر تبعاتي دارد. مثلا جامعه ميگويد فراغت من بايد اينگونه باشد و نظام سياسي اين فراغت را مشروع ميداند اما از آن فراتر را قبول ندارد. جنگ نيروهاي رسمي با مردم در حوزههاي فراغت، مصرف، مُد، مهاجرت و آموزش و تربيت بهوجود ميآيد، مانند شرايط امروز کشور ما. بهعنوان مثال نزاعي که ميان خانه و مدرسه وجود دارد، عجيب است.
اغلب خانوادهها ميخواهند فرزندان خود را طوري تربيت کنند، اما نظام رسمي ميخواهد تربيت به نوع ديگري باشد. جنگ پنهان اينجا به جنگ آشکار تبديل ميشود و دهه هشتاديها و نوديها وارد خيابان و ناآراميها ميشوند.
جنگ بين دانش آموزان، معلمان و مديران مدرسه و جنگي که در خيابان وجود دارد نشانه اين امر است، اما نزاعها در اشکال مختلف وجود دارد. در ايران هيچ زماني و هيچ دولتي نتوانسته تصميم بگيرد که خانهها چگونه ساخته شود، حاشيه نشيني چگونه توسعه پيدا کند و مداخله در طبيعت چگونه باشد؟! همه آدم ها هجوم بردند و طبيعت و زمين و جنگل را را تبديل به خانه کردند و دولتها نتوانستند هيچ کاري انجام بدهند. برخي اوقات دولت وارد ميشود و مزاحمت هايي ايجاد ميکند و بعضيها را خراب ميکند و... اما نظام بدلي، رشوه و نظارت معيوب بهوجود ميآيد. حاصل اين نزاع نافرجام به تخريب محيط زيست و بههم ريختن معماري و مهندسي و از بين رفتن سرمايه هاي ملي و... ميانجامد.
با توجه به آنچه اشاره کرديد و تناقضاتي که بين جامعه بسته و باز در جامعه ايران وجود دارد، اکثريت جامعه باز امروز در قدرت هستند، آينده چنين جامعهاي را چگونه پيش بيني ميکنيد؟
جامعه ايراني جامعه بسيار خوبي است. در آينده نهچندان دور برخلاف تصوري که برخي و حوزه رسمي کشور دارند که نظام سياسي ميتواند حاکم بر جامعه شود و جامعه را تحت کنترل قرار بدهد و به نقطه صفر برگرداند، جامعه باز ايراني، نظام سياسي را به سمت خود ميبرد و بهنهادي خدمتگذار تبديل ميکند. البته اين اتفاق سادهاي نيست و ممکن است با مشقات، تضادها و با هزينههايي بهوقوع بپيوندد، ولي چاره اي نيست و اين هزينه ها بايد پرداخت شود. نهايتا نظام اجتماعي ايران وجه قالب بر نظام سياسي ميشود و نظام سياسي «ساحت خدمتگذاري» پيدا ميکند و نظم اجتماعي به ساحت ثانويهاي دست مييابد، ولي اينکه زمان اين اتفاق چه زماني خواهد بود بايد برگرديم و ببينيم حجم تضاهمها و پيوستگيها چگونه است.
اگر جامعه کوتاه بيايد و کنار برود و نظام سياسي مداخلاتش را بيشتر کند مسير طولانيتر ميشود ولي اگر جامعه مقاومت کند و مداخلات بيشتر شود، ميتوان دوره کوتاهتري را پيش بيني کرد. سناريوهاي متعددي وجود دارد ولي در نهايت، پيروزي جامعهاي قوي بر نظام سياسي ضعيف ميانجامد.
43 سال پيش جنبشي و انقلابي شکل گرفت ميليونها ايراني با او همراه شدند و انقلاب سال 57 شکل گرفت، جامعه امروز ايران را باز يا جامعه سال 57 و پيش از آن را؟
آن زمان جامعه باز بود و نظام سياسي بسته وجود داشت، اگر جامعه باز نبود که نميتوانست انقلاب کند. جامعه بر عليه نظام سياسي انقلاب کرد، نه بر عليه خودش. يعني دولت و رژيم فرو ريخت به اين علت جامعه قوي بود. اگر جامعه قوي نبود که انقلابي رخ نميداد. نظام سياسي به ضعف دچار شد و انقلاب شد و پوسته ريخت و رژيم جديدي تاسيس گرديد. در دوره جديد چون جامعه قويتر از جامعه قبل از انقلاب است، چنانچه قدرت نيز شروع به صفآرايي کند ممکن است خشونتي دراز مدت بهوجود بيايد و با درگيريهاي عجيب و غريبي روبهرو شويم، ولي اگر تغييرات در ساختار نظام سياسي بهوجود بيايد و نظام سياسي ميل به تغيير داشته باشد بدون انقلاب تغييراتي صورت ميگيرد و نظام سياسي و دولت به آرامي در خدمت نظام اجتماعي خواهد بود و با دوره جديدي از حيات سياسي و اجتماعي روبهرو خواهيم بود.
بهعنوان سوال پاياني، آيا اين ميل به تغيير در نظام سياسي و دولت ما وجوددارد؟
نظام سياسي به طور پنهان تغيير را مي پذيرد و بهطور آشکار اعلام عدم پذيرش و خشونت ميکند. البته اين اجتناب ناپذير است چون اگر نظام سياسي اين کار را نکند فرو ميپاشد و يک راهکار منطقي است. اينجاست که «تغيير» مهم است و اگر تغيير پذيرفته شود ولي اعلام کند ميتواند خسرانباشد.
سایر اخبار این روزنامه
برنامه هفتم توسعه باید آماری و قابل سنجش باشد
از فضای مجازی نباید ترسید
کنشگری جامعه باز ایران
جامعه ایران نیازمند «سیاستگذاری عمومی» علمی است
جامعه باز؛ ترجیح سخن بر شمشیر
هیچ کسی پاسخگوی آلودگی هوا نیست
ناگهان «هند»؟!
کاهش یک درصد مصرف آرد چطور برای 25 میلیون نان میدهد؟
افشاگری نماینده مجلس علیه دولت رئیسی
75 درصد خانوراها با این فرمان بدون خودرو می شوند
ارتش یک نفره
جامعه باز؛ ترجیح سخن بر شمشیر
هشدار نارنجی بارش برف و باران