پای لرزان پادشاه!

یادداشت
حسام‌الدین برومند
روزنامه‌نگار



«تاریخ» را باید خوب خواند؛ آنقدر خوب که به «منطق» رسید و در عصر جولان رسانه‌ها، شبه رسانه‌ها و فیک نیوزها که فریب و دروغ و جعل را برای مقاصد قدرت‌ها به‌کار گرفته‌اند اسیر فضاسازی‌های خلاف واقعیت نشد. قدرت منطق و استدلال است که نقاب از چهره سودجویان، دغلکاران و دروغگویان می‌اندازد و آشکار می‌کند که چرا از حکمرانی جمهوری اسلامی بر ایران عصبانی‌اند.
کافی است کمی به عقب بازگشت و دوره قاجار و پهلوی را دید که چطور در هر دوره‌ای جناب پادشاه پایش می‌لرزید و قدرت مقاومت نداشت و در نهایت یک بخش از خاک ایران را به دشمن می‌بخشید!
فتحعلی شاه در پی جنگ‌های اول ایران و روس‌ها به عهدنامه گلستان تن داد و طبق آن ولایت‌های قره‌باغ، خانات شکی، گنجه، شیروان، قبه، دربند، باکو و بخش‌هایی از طالش از خاک ایران جدا و به خاک روسیه اضافه شد تا در مجموع 232 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شود. کار به گلستان ختم نشد و در عهدنامه ترکمانچای نیز خانات نخجوان، خانات تالش و خانات ایروان به تصرف روس‌ها درآمد و این‌بار 40 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شد و این داستان تلخ گویی تمام ناشدنی است! در دوره محمدشاه دوم قاجار نیز دو عهدنامه به نام ارزروم با امپراطوری عثمانی منعقد شد. در عهدنامه دوم ارزروم مجموعاً 627 هزار 
و 217 کیلومتر مربع از خاک کشورمان جدا شد.
ناصرالدین شاه هم کاری از پیش نبرد و در معاهده پاریس 620 هزار کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شد. او در پیمان آخال (معاهده‌ای میان امپراطوری روسیه و ایران) هم امتیاز داد و این بار آسیای میانه، خوارزم، خیوه، وارود، شرق مازندران، مرو، سمرقند و بخارا از خاک ایران جدا شد.  ذکر همه فجایعی که رخ داده در این مقال نمی‌گنجد ولی داستان بی‌عرضگی شاهان قاجار به پهلوی هم رسید. «دشت نا امید» در مرز ایران و افغانستان در دوران پهلوی اول با وساطت انگلستان به افغانستان واگذار شد.
کوه آرارات کوچک و منطقه قره‌سو از دیگر بخش‌هایی است که به‌راحتی از خاک ایران جدا شد؛ منطقه‌ای استراتژیک در مرز ایران، ترکیه و شوروی سابق که رضا شاه با سفر به ترکیه، آن را به آتاترک هدیه داد. همچنانکه دهکده فیروزه نیز در زمان پهلوی از خاک ایران جدا شد. شاید غم‌انگیزترین قسمت این داستان تلخ، جدایی بحرین از ایران در سال ۱۳۴۹ بود که این هم از افتضاحات دوره پهلوی است. غم بزرگی است که سه و نیم میلیون کیلومتر مربع در ۲۰۰ سال گذشته از خاک ایران جدا شده است و هنوز در سودای تجزیه ایران هستند اما 44 سال است که این آرزو را به گور برده‌اند. بزرگ‌ترین سد و مانع این دست‌اندازی به ایران در چهار دهه گذشته، حکمرانی جمهوری اسلامی بوده که با تکیه بر قدرت مردمی خودش (جمهور) و اعتقاد به قدرت لایزال خداوند (اسلام) به چپاول و غارتگری و باج‌طلبی قدرت‌ها، «نه» گفته است و پای ایران ایستاده و پروژه و توطئه ایرانستان را ابتر گذاشته است.
پیش از این، دشمن از مسیر اباحه‌گری و لیبرالیسم، تلاش کرد ساختار جمهوری اسلامی را تضعیف کند و «اسلام» را نشانه گرفت تا به «ایران» ضربه بزند ولی ناکام ماند. در فتنه 70 روزه و اغتشاشات اخیر، این بار خود ایران را نشانه گرفتند اما با مدل حکومتی «ولایت فقیه» نه انقلاب‌های مخملین در ایران جواب می‌دهد و نه تحرکات رادیکالیستی و وحشیانه داعشی. دوره‌ای که با تهدید، جناب پادشاه پایش می‌لرزید و بخشی از خاک ایران را هدیه می‌داد یا به ثمن بخس واگذار می‌کرد، گذشته است.
ایران‌ستیزان و تجزیه‌طلبان عصبانی‌اند چون حساب کرده بودند با آشوب، اغتشاش، خرابکاری و ترور و فشار رسانه‌ای در سطح جهانی و با چاشنی تحریم و قطعنامه می‌توانند براندازی کنند و مقدمه تجزیه ایران را اجرایی کنند ولی سازمان آشوب شکست خورد و بی‌منطقی جریان ضد زندگی برملا شد و هیاهوی رسانه‌ای فروکش کرد و ایران با پرچم جمهوری اسلامی همچنان ایران ماند.