باید برای حفظ نخبگان غیر‌ایرانی برنامه داشته باشید

سید حسن رضا نقوی یک جوان نخبه پاکستانی است که در کشورمان درس می‌خواند و دانشجوی دکترای مدیریت دولتی دانشگاه تهران است. موضوع رساله وی طراحی سیستم توسعه فراگیر منطقه‌ای در استان‌های مرزی ایران و پاکستان؛ یعنی سیستان‌و بلوچستان ایران و بلوچستان پاکستان است. وی در بین دانشجویان غیر ایرانی دانشجوی نمونه کشوری شده و مسئول کانون دانشجویان اردو زبان در ایران است. این نخبه پاکستانی در حوزه کتاب هم فعال و تاکنون چند جلد کتاب نوشته است. وقتی پای صحبت‌های وی نشستم متوجه قرابت فرهنگی بین دو کشور همسایه ایران و پاکستان شدم؛ دو کشوری که سال‌ها پیش زیر یک پرچم واحد یک کشور بودند و حالا هم که استعمار مرز‌های جغرافیایی آن‌ها را از هم جدا کرده‌است، هنوز ریشه‌هایی یکسان دارند. با ما در این گفت و شنود همراه شوید.    ‌آقای نقوی ایران و پاکستان به غیر از همسایگی ریشه‌های قدیمی‌تری دارند و حتی زمانی زیر یک پرچم واحد بوده‌اند. چه شد که شما برای ادامه تحصیل ایران را انتخاب کردید؟ بله، پاکستان جزو ایران بوده و اگر شما نقشه قدیم ایران را نگاه کنید، شهر مولتان که در جنوب ایالت پنجاب و کل بلوچستان و همچنین شهر اسلام‌آباد پایتخت پاکستان همه جزو ایران بوده است، یعنی بیش از نیمی از پاکستان جزو ایران بوده‌است و ریشه فرهنگ ایران و پاکستان یکی است و الان هزاران نسخه کتاب خطی به زبان فارسی در کتابخانه‌های پاکستان است و بعد از ایران بیشترین نسخه خطی فارسی در شبه‌قاره بوده و متأسفانه روی آن‌ها کار نشده و فقط زینت کتابخانه‌هاست. یکی از دلایل آمدن من به ایران شعری از اقبال لاهوری است که ترجمه فارسی آن می‌گوید «اگر این تهران، ژنو عالم شرق باشد شاید سرنوشت کره خاکی عوض شود» الان هم ما می‌بینیم نقشی که تهران در خاورمیانه و کشور‌های جهان دارد، به گونه‌ای است که امریکا و انگلیس بدون در نظر گرفتن واکنش ایران نمی‌توانند هیچ تصمیمی برای منطقه بگیرند. من بورسیه دانشگاه براند آلمان را گرفته بودم، اما آن را رها کردم و به ایران آمدم. من با علاقه خودم به ایران آمدم. حالا که در ایران هستم، خدا را شکر می‌کنم و وقتی به عنوان دانشجوی نمونه کشوری انتخاب شدم هم خانواده و هم دوستان خیلی خوشحال بودند و گفتم تصمیم من صد‌در‌صد درست بوده و آنچه در ایران یاد گرفتم، اگر به آن کشورها رفته‌بودم، یاد نمی‌گرفتم و حتی اگر آن جا می‌رفتم برعکس می‌شد و اخلاق خودم را از دست می‌دادم.    در هیچ کجای پاکستان فارسی صحبت نمی‌شود؟  نه فارسی صحبت نمی‌شود، اما در دانشگاه‌های پاکستان بیش از ۴ هزار استاد وجود دارد که فارسی را تدریس می‌کنند. بنابراین درست است که مردم با هم فارسی صحبت نمی‌کنند، اما به نظر من بیش از ۲ میلیون نفر در پاکستان می‌توانند فارسی صحبت کنند و حتی نام کشور پاکستان یک واژه فارسی و به معنی سرای پاکان است و سرود ملی پاکستان هم کاملاً فارسی است و حتی یک کلمه غیر فارسی هم ندارد. غیر از این نسخ خطی ما شاهد آن هستیم که شعرای ایران روی شعر پاکستان اثرگذاری زیادی دارند و این تأثیر در شعر شعرای شبه‌قاره دیده می‌شود. حتی اقبال لاهوری که ایده تشکیل کشور پاکستان را داده‌بود، هر چند در زندگی خودش به ایران نیامد، چون استعمار انگلیس و استعمار بین‌الملل نگذاشت اقبال به ایران بیاید و فکر خودش را به ایران برساند. سال ۱۹۴۷ میلادی پاکستان از هند مستقل شد و وقتی پاکستان استقلال یافت، اولین کشوری که پاکستان را به رسمیت شناخت ایران بود و بعد از انقلاب هم اولین کشوری که ایران را به رسمیت شناخت، پاکستان بود.    به عنوان یک نخبه غیر‌ایرانی با چه مسائل و مشکلاتی مواجه هستید؟ به نظر من یکی از مشکلات نخبگان غیر ایرانی در ایران این است که خیلی سخت به آن‌ها اقامت دائم می‌دهند. ایران روی این‌ها به لحاظ فکری کار کرده و می‌توانند خیلی به نظام کمک کنند، اما نظام برای حفظ آن‌ها برنامه ندارد. یک خارجی که به ایران آمده و درس خوانده می‌تواند به ایران خیلی کمک کند. از طرف دیگر وقتی این فرد به کشور خودش باز می‌گردد، ممکن است آسیب جدی ببیند، چون افراد نخبه‌ای که با ایران کار می‌کنند، از سوی دشمنان ایران تحت‌نظر هستند و وقتی به کشور خودشان باز می‌گردند دولت یا سازمان‌های بین‌المللی که این افراد را زیر نظر دارند، آن‌ها را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند و حتی ممکن است این افراد را ترور کنند. بنابراین ایران باید به این افراد تابعیت بدهد که از وجود آن‌ها استفاده و آن‌ها را حفظ کند.     الان شما تابعیت ایران را دارید؟ نه من تابعیت ایران را ندارم. ایران برای این جوان‌ها قانون ندارد. ممکن است اگر به ما پیشنهاد داده شود روی آن فکر کنیم و ماندگار شویم. لازم است ایران برای دانشجویان و افراد نخبه‌ای که برای نظام کار می‌کنند، فکری بکند. چون دشمنان و مخالفان ایران هم روی این افراد کار می‌کنند و به دنبال این‌ها هستند.  یعنی پیشنهاد شما این است که خود ایران به شما یا افرادی نظیر شما پیشنهاد اقامت بدهد و حتی تسهیلاتی را برایتان در نظر بگیرد؟ بله خیلی از کشور‌ها چنین کاری می‌کنند.     منطقی هم هست، چراکه به هر حال حاکمیت برای نخبه‌ای که از خارج آمده و در ایران درس خوانده هزینه کرده و خروج این فرد از کشور به معنی از دست رفتن این فرصت است.  دقیقاً همین‌طور است. الان وزارت علوم و سازمان امور دانشجویان غیر‌ایرانی خیلی خوب کار می‌کنند و ما راضی هستیم. هم مسائل دانشجویان را به موقع حل می‌کنند و هم حرف‌ها را می‌شنوند، اما لازم است برای ماندگاری دائم این افراد و حتی برای اشتغال آن‌ها هم فکری بشود. الان دستگاه‌های دولتی اتباع را استخدام نمی‌کنند. ما از کشور دیگر آمده‌ایم ایران درس بخوانیم و خدمت کنیم. بنابراین باید به نخبگان غیر‌ایرانی به چشم یک فرصت نگاه شود، نه تهدید.  از سوی دیگر حضرت آقا هم روی آن خیلی تأکید دارند که ایران روابطش را با کشور‌های همسایه عراق، افغانستان و پاکستان قوی کند و رسانه‌ها باید این کشور‌ها را به مردم بیشتر معرفی کنند.  دسترسی به منابع علمی از دیگر مشکلاتی است که به علت تحریم‌ها وجود دارد یا در مورد مقالاتی که ما می‌نویسیم برای ارسال به نشریات معتبر دنیا با چالش مواجه می‌شویم. البته نباید ایران را به عنوان یک کشور عادی نگاه کرد. باید دید که یک کشور تنها در مقابل دنیا ایستاده و هم خودش را حفظ می‌کند و هم به سازمان‌ها، گروه‌ها و دولت‌های همراهش کمک می‌کند؛ این موفقیت بزرگ ایران است. شاید اگر هر کشور دیگری را مانند ایران تحریم کنند، نتواند ۱۰ روز هم دوام بیاورد، اما در ایران ما دیدیم که با وجود فشار‌های خارجی و تحریم افراد و سازمان‌های دولتی و غیر‌دولتی باز هم ایران نفت می‌فروشد و واردات و صادرات دارد و این مدیریت و دور زدن تحریم‌ها نیازمند هوشمندی بالایی است.   دقیقاً همین‌طور است. بیش از ۴۰ سال تحریم، مردم ایران را برای مدیریت شرایط هوشمند بار آورده‌است.  چند روز پیش من با یکی از شبکه‌های خارجی صحبت می‌کردم، مجری پرسید آیا نظام ایران در خطر است و من خندیدم و گفتم این سؤال شما از شبکه‌های مخالف ایران ناشی می‌شود. در نظام اسلامی ایران یک بحران سیاسی بزرگی بعد از انقلاب ایجاد شد که دو تن از افراد شاخص حاکمیتی یعنی بنی صدر رئیس‌جمهور و مهندس مهدی بازرگان افرادی منحرف بودند، اما ایران از این بحران عبور کرد. بعد از جنگ هشت ساله تحریم شد و از یک طرف جنگ بود و از سوی دیگر در جنوب و شرق کشور اشرار امنیت کشور را تحت‌تأثیر قرار می‌دادند و از سوی دیگر غائله فعالیت کوموله و دموکرات در کردستان بود که ایران از آن هم عبور کرد و بعد از آن تحریم‌ها شروع شد و بعد هم برخی دولت‌ها که به دنبال دردسر برای کشور بودند یا فتنه ۸۸ که ایران از همه این‌ها عبور کرد. از سوی دیگر در حال حاضر ما با مجلس، دولت و قوه قضائیه همسو و همدل مواجهیم که همین مسئله قدرت نظام را در عبور از بحران بالاتر می‌برد.    گویا شما کتابی درباره مدیریت اسلامی در دست نگارش دارید. چرا به سراغ این موضوع رفتید؟ الان وقتی ما تئوری‌های مدیریت را می‌خوانیم می‌بینیم که حتی تئوری‌هایی که در دانشگاه‌های ایران تدریس می‌شوند، تئوری‌های غربی هستند. ما درباره مدیریت یک تئوری شسته رفته نداریم. در حالی که به نظر من ما تئوری اسلامی مدیریت داریم، اما نتوانسته‌ایم آن را استخراج کنیم و ارائه بدهیم. حتی خیلی از علما بوده‌اند که نتوانستند از اسلام یک نظام سیاسی پیاده کنند. برخی از روحانیان هم در ایران و هم در سایر کشور‌های دنیا معتقدند که اسلام با سیاست کاری ندارد. امام، اما نظام ولایت فقیه را از روایت ائمه و اسلام استخراج و پیاده کردند و این برای خیلی‌ها تعجب آور بود.  ولایت‌فقیه هم خودش یک تئوری مدیریتی است!  بله همین‌طور است. من هم معتقدم که سازمان‌های دولتی و هر کجایی که مدیریتی نیاز دارد، باید بر اساس تئوری‌های اسلامی ساختار این سازمان جلو برود. از سوی دیگر مافیا‌هایی وجود دارند که اصلاً به نخبگان راه نمی‌دهند و از آن‌ها استفاده نمی‌کنند. این در حالی است که تخصص بسیار اهمیت دارد. وقتی حضرت امیرالمؤمنین در ۱۹ ماه رمضان ضربت خوردند، گفتند طبیبی بر بالین‌شان بیاورند که مسلمان نبود. این نگاه امیرالمؤمنین به تخصص این طبیب نشان می‌دهد که تخصص مهم‌تر است، اما این نگاه متأسفانه در خیلی از سازمان‌های ایران هم رعایت نمی‌شود و بوروکراسی پیچیده‌ای وجود دارد که ما باید از این عبور کنیم و به سمت شیوه مدیریتی امیرالمؤمنین حرکت کنیم. یا حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند در کل زندگی چیزی از شما پنهان نکرده‌ام، بنابراین در حکومت اسلامی همه چیز به همه مربوط است به جز جنگ.  کسی که مسئولیت دارد باید شفاف باشد و هیچ چیز پنهان نباید داشته باشد. این الگوی حکومت و این الگوی مدیریت را باید پیاده کنیم.     به برخی از مشکلات اشاره داشتید. سؤال من از شما این است که آیا به عنوان یک دانشجوی خارجی در دانشگاه و در مقایسه با دانشجویان ایرانی احساس تبعیض می‌کنید؟ نه همانطور که گفتم وزارت علوم و سازمان امور دانشجویان غیر‌ایرانی خیلی خوب کار می‌کنند و ما راضی هستیم. با یک دانشجوی نخبه خارجی که در ایران زندگی می‌کند با دانشجوی عادی ایرانی هیچ فرقی ندارد، یک مشکلی که ما اینجا داریم مشکل علمی و تحقیقی است. خیلی از ژورنال‌های خارجی در ایران وب‌سایت‌شان باز نمی‌شود و نمی‌توانیم برای دانلود مقالات هزینه آن‌ها را پرداخت کنیم.     خب این‌ها به دلیل تحریم‌ها و محدودیت‌هایی است که گوگل برای ما گذاشته است! خب در ایران این‌گونه است. در پاکستان اینطور نیست. وقتی یک نخبه و یک دانشجویی می‌خواهد تحقیقاتش را انجام بدهد، این را می‌بیند که دسترسی به فضای علمی جهان در کشوری چقدر است. من این را قبول می‌کنم که تحریم‌ها هستند، اما همه نخبگان این را متوجه نمی‌شوند. مشکل دیگر در ایران برای افراد خارجی مشکل شغلی است. قانون اشتغال اجازه نمی‌دهد که یک غیر‌ایرانی عضو هیئت علمی شود. حضرت امام می‌گفتند بنا نیست ایران بماند و بناست اسلام بماند ما برای انقلاب اسلامی و اسلام ایران را دوست داریم. برای امکانات ایران، این کشور را دوست نداریم. ایران مال ایرانی‌هاست، مال ما نیست، اما اسلام و انقلاب برای همه است، چراکه حکومت اسلامی در ایران حقوق پیدا کرده‌است، اما برای نظام ولایت ایران را دوست داریم و اگر لازم باشد جانمان را هم برای این نظام می‌دهیم.     ما در دوران دفاع مقدس شهدای افغانستانی و شهدای پاکستانی هم داشتیم و این روند در دفاع جبهه مقاومت ادامه پیدا کرد و شهدایی از ایران، افغانستان و پاکستان به عنوان مدافعان حرم جانشان را فدا کردند.  بله، در دوران دفاع مقدس وقتی حضرت امام فرمودند هر کسی می‌تواند به جبهه برود، از پاکستان شهید دکتر نقوی و دوستانشان آمدند جبهه و جنگیدند و چند نفر شهید پاکستانی داشتیم. بعد از این صحبت حضرت امام، برخی از پاکستانی‌ها از انگلیس به جبهه آمدند و شهید شدند. از این لحاظ ما می‌گوییم ایران فقط مربوط به ایران نیست و مربوط به همه اسلام و همه کشور‌های اسلامی است. هم شیعه و هم سنی و ما افتخار می‌کنیم که این انقلاب رو به رشد است. درست است که مشکلات و موانعی وجود دارد و دشمن هم علیه جمهوری اسلامی کار می‌کند، اما خدا را شکر انقلاب اسلامی در منطقه رو به قوی‌تر شدن و رشد است و این نشان می‌دهد که این‌ها از خارج از کشور خط می‌گیرند. مشکل حجابی که ما در پایتخت داریم، وقتی یک نفر خارجی وارد ایران می‌شود و آن را مشاهده می‌کند، تعجب می‌کند که در ایران بی‌حجابی وجود دارد، در حالی که هر کشوری قانونی دارد و باید این قانون را رعایت کرد.  بنابراین لازم است تا روی مردم ایران از لحاظ فکری و فرهنگی کار شود و مردم باید قدر نعمت بزرگی ولایت فقیه را بدانند.     از نگاه شما به عنوان یک نخبه غیر‌ایرانی در ایران با چه مشکلاتی مواجه هستیم؟ مشکلات دیگری که من به عنوان یک دانشجوی خارجی آن را حس کرده‌ام، عدالت اجتماعی است. یک دانشجوی نخبه روی عدالت اجتماعی خیلی حساس است و وقتی می‌بیند تمام امکانات در پایتخت متمرکز شده و در مناطق مرزی حتی آب برای خوردن هم نیست، خیلی حساس می‌شود. این عدالت اجتماعی نیست و دولتی که به نام اسلام به نام عدالت اجتماعی روی کار آمده نباید اینگونه باشد. ما وظیفه داریم عدالت اجتماعی را برقرار کنیم و به همین خاطر من برای پایان‌نامه‌ام موضوع طراحی سیستم توسعه فراگیری بر محور عدالت اجتماعی را انتخاب کرده‌ام. دولت باید این را جدی بگیرد و فقط تمرکز روی پایتخت نباشد.   چیز دیگری که هست، ضعف نظام آموزشی ایران است. یک نخبه خارجی که می‌خواهد در ایران بماند، فرزندش می‌خواهد در ایران درس بخواند و به مدرسه برود. وضعیت نظام آموزشی برای او مهم است. تقلید از زندگی غربی موضوع دیگری است که باید به آن توجه کرد. خیلی از ایرانی‌هارا می‌بینیم که افتخار می‌کنند شبیه غربی‌ها لباس بپوشند، صحبت کنند یا زبان بدنشان شبیه غربی‌ها باشد. این یک نقطه ضعف است، چراکه ایران ادعا می‌کند یک فرهنگ چند هزار ساله دارد، از سوی دیگر می‌بینیم از غرب تقلید می‌کند آن هم غربی که فرهنگ آن با فرهنگ ایرانی قابل مقایسه نیست.  از سوی دیگر ما با این چالش در کشور مواجهیم که دانشگاه‌ها زمینه را برای مهاجرت نخبگان فراهم می‌کنند. این را باید خیلی جدی گرفت که نباید یک استاد دانشگاه، دانشجو را برای مهاجرت دائم آماده کند. آقا هم در جلسه با نخبگان گفتند، دانشجویان می‌توانند بروند درس بخوانند، اما باید برگردند و به مردم خدمت کنند، اما برخی از اساتید، نخبگان را ناامید می‌کنند. وزارت علوم و سازمان‌های ناظر بر دانشگاه‌ها نباید اجازه دهند تا مغز ایرانی را از ایران بیرون ببرند. در این زمینه شغل مناسب برای نخبگان و همچنین حمایت علمی از آن‌ها از موضوعات بسیار لازم است. از سوی دیگر ارگان‌های متولی نخبگان عملکرد خوبی ندارند. یک نخبه اگر حس کند برای این کشور ارزشمند است، من فکر نمی‌کنم مهاجرت کند. فردی که خودش را در جامعه‌ای ارزشمند حس کند، فرار نمی‌کند. ما باید به نخبگان این ارزش و احساس ارزشمندی را بدهیم. نخبگان این حس را بدهیم که برای ما خیلی ارزشمند هستید. همه مسئولان باید ارزش نخبگان را بدانند و اجازه ندهند که آن‌ها به کشور‌های خارجی و حتی کشور‌های دشمن ایران بروند و به آن‌ها خدمت کنند. این به نفع ایران نیست؛ و کلام پایانی...  این طور نیست که بگویم انقلاب آمد و تمام شد. ما باید این انقلاب را با انجام وظیفه خودمان حفظ کنیم و اگر به وظیفه خودمان عمل نکنیم، ممکن است ضربه جدی بخوریم. اگر مسئولان ما به وظیفه خودشان عمل نکنند، ضربه خواهیم خورد و به ما شبیخون خواهند زد. دولت اسلامی وظیفه دارد نخبگان را حفظ کند و امیدواریم بتوانیم برای صدور انقلاب اسلامی و زمینه فراهم کردن ظهور حضرت ولی‌عصر کمک کنیم.