روزنامه وطن امروز
1401/10/03
نور ظلمتشکن
سخن گفتن و نوشتن از مقام و عظمت حضرت صدیقه اطهر، علمی میخواهد به وسعت علم لدنی حضرت ختمیمرتب. از همین رو برای آشنایی با آن وجود قدسی باید به روایات و احادیث رسول خدا و نفس گرامی ایشان حضرت امیرمومنان علی(ع) رجوع کرد. زمانی که به این روایات مراجعه میکنیم، عقل از عظمت آن نور قدسی حیران میماند و درک جایگاه دخت مکرم رسول خدا ناممکن مینماید. اما به حکم «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» باید از نقش ویژه حضرت زهرا در مسائل صدر اسلام بویژه بعد از وفات خاتم انبیا پرسش کرد. در همین رابطه با حجتالاسلام والمسلمین مسعود عالی، پژوهشگر و کارشناس دینی گفتوگو کردیم. *** در روایات متعددی که از اهل بیت عصمت و طهارت برای ما نقل شده، جایگاه و نقش ویژهای برای حضرت زهرا(س) ذکر شده است. این نقش ویژه حضرت زهرا در تاریخ رسالت و امامت چیست و عظمت حضرت فاطمه(س) که در احادیث ما متبلور است به چه علت است؟ در زمان وجود مقدس امیرالمومنین و بعد از رحلت پیامبر اعظم(ص) رابطه بین امت و امام نور، داشت قطع میشد که اگر قطع میشد، تاریخ به ظلمت کشیده میشد. آن کسانی که این رابطه را میخواستند قطع کنند، همت بزرگی داشتند. فکر نکنیم فقط اولیای خدا همتشان بلند است، شیطان و اولیای شیطان هم در کفر شرح صدر دارند و آنها هم خواب و خوراک ندارند و بسیار پرکارند و در مسیر خودشان کوتاهی ندارند. قصدشان فقط جامعه زمان خودشان نبود، بلکه میخواستند یک تاریخ را به ظلمت بکشانند و رابطه بین امت و امام نور قطع شود و دیگر رشد شکل نگیرد و عدالت از بین برود. اینجاست که خداوند متعال یک وجود نورانی و درخشان را به عالم پایین فرستاد و حضرت زهرا(س) به عنوان درخشانترین وجود جلوی این ظلمت را گرفت. مأموریت حضرت زهرا(س) این بود که رابطه بین امت و امام را که داشت قطع میشد، ترمیم کند. در جلد 43 بحارالانوار روایتی است درباره وقتی نور مقدس زهرا(س) در آسمانها تابید، «حدث فی السماء نور زاهر لم تره الملائکه قبل ذلک؛ نوری در آسمانها و عالم بالا نمایان شد که ملائک قبل از آن ندیده بودند». یک روایتی است که وقتی انسان کنار این روایت قرار میگیرد، فقط احساس کوچکی میکند و بهتزده میشود. من این روایت را فقط ترجمه میکنم. در اوایل جلد 43 بحارالانوار شخصی از امام صادق(ع) سوال کرد که برای چه به مادر شما زهرا(س) میگویند؟ امام صادق(ع) یک وجه را معنا کرد و فرمود: لِأَنَّالله تَعَالَى خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ؛ خداوند متعال مادرمان زهرای اطهر را از نور عظمت خود خلق کرد. وجود نوری حضرت زهرا(س) واسطه ندارد. در حدیث قدسی دیگری خداوند فرمود: من این نور را در صلب نبی از انبیای خودم قرار میدهم که بر همه انبیا برتری دارد. از ظاهر این روایت بر میآید که نور حضرت زهرا(س) از اصلاب انبیا نگذاشته و مستقیم در صلب پیامبر گذاشته شده و روایت معراج هم همین را تایید میکند؛ از نور زهرای اطهر(س) انوار ائمه را من خارج میکنم. این را میتوان فهمید که انوار ائمه یعنی نور مقدس امام زمان، امام صادق، امام حسین از نور حضرت زهرا(س) است و نور حضرت زهرا(س)از خداست. یعنی اهل بیت(ع) وجود نورانیشان با واسطه از خداوند متعال با واسطه نور حضرت زهرا(س) است. یعنی فیض از وجود مقدس پروردگار به واسطه حضرت زهرا(س) به آنها رسید. این همانی است که امام حسن عسکری فرمود: ما اهل بیت(ع) حجت خدا بر مردم هستیم و مادرمان زهرا حجت خدا بر ما است. من و شما شیعه هستیم و مفهوم حجت در ذهن ما یک مفهوم بلندی است و حجتالله یعنی کسی که واسطه فیض است. امام حسن عسکری میفرماید مادر ما زهرا حجت خدا بر ماست و فیوضیاتی از حضرت زهرا(س) به آنها میرسد. در روایت معراج هست که نور حضرت زهرا(س)وقتی میخواست تنزل کند و به عالم پایین بیاید، پیغمبر را بالا بردند، از آسمانهای هفتگانه که مراتب انبیا بود گذشت. در معراج سیبی را برای پیامبر آوردند که حقیقت آن را ما نمیدانیم چیست که در زیارتنامه حضرت زهرا(س) در مفاتیح آمده سیب بهشتی. پیامبر اکرم فرمود من این سیب را وقتی شکافتم، یک نوری ساطع شد که به اضطراب افتادم. پیغمبر میگوید من سوال کردم این نور چیست؟ جبرئیل عرض کرد: این آن نوری است که در عالم پایین فاطمه است و شأن او این است که شیعیان را از آتش قطع کند و در عالم بالا منصوره است که خداوند به او برای شفاعت، نصرت میدهد. پیامبر میگوید آن نور به من منتقل شد و ظاهر قضیه این است که نور حضرت زهرا(س) عظمت و لطافتی دارد که از انبیا نگذشت و تنها در صلب پیامبر قرار داده شد. این نور بناست تنزل پیدا کند و تنزلش در عالم دنیا اینگونه است که پیامبر میگوید من جایی نشسته بودم، جبرئیل را در صورت حقیقی دیدم، جبرئیل عرض کرد یا رسولالله! 40 روز از منزل دوری کنید. پیامبر عمار را فرستاد تا به حضرت خدیجه(س) بگوید من 40 روز به خانه نمیآیم و یک مأموریت الهی در پیش دارم. در طول آن 40 روز پیامبر روزه میگرفت و شبزندهداری داشت. آخرین شب جبرئیل، اسرافیل و میکائیل با غذای بهشتی آمدند و گفتند یا رسولالله این غذا برای غیر شما حرام است. پس از اینکه پیامبر تناول کردند، خواستند عبادت کنند، جبرئیل عرض کرد یا رسولالله همین الان به منزل تشریف ببرید، به منزل رفتند و همان شب نور مطهر حضرت زهرا(س) به خدیجه کبری منتقل شد. وجود مقدس خدیجه کبری بعد از چند ماه که موقع وزن حمل بود، از زنان قریش کمک خواست، آنها لیاقت نداشتند زمان تولد حضرت زهرا(س) باشند. آنها گفتند تو با یتیم عبدالله ازدواج کردی و به حرف ما گوش نکردی و ما هم کاری به تو نداریم. حضرت خدیجه مغموم نشسته بود؛ در زیارتنامه حضرت زهرا(س) آمده که ۴ زن از بهشت وارد شدند، نخستین خود را معرفی کرد من ساره همسر ابراهیم هستم، دومی مریم مادر عیسی، سومی خودش را معرفی کرد آسیه همسر فرعون که ضربالمثل ایمان در قرآن است، چهارم صفورا همسر حضرت موسی. ما به کمک تو آمدیم و زهرا به دنیا آمد. این سیر نوری حضرت زهرا(س) تا عالم دنیا بود، از این جهت بود که پیامبر(ص) میفرمود هر موقع من مشتاق بهشت میشوم، او را استشمام میکنم. در زیارت حضرت زهرا(س) یک جمله دیگری دارد که این جمله فوقالعاده است که درباره حضرت زهرا(س) است. خدایا انوار ائمه را از حضرت زهرا(س) گرفتی. پرده و حجاب نبوت را در مقابل زهرا انداختی؛ «أَرْخَیْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّه». یعنی بین حضرت زهرا(س) و نبوت مطلقه هیچ فاصلهای نیست. این همانی است که امام راحل میگفت اگر او مرد بود، از اعاظم انبیاء بود. معنای دیگر این جمله زیارتنامه حضرت زهرا(س) این است که اگر کسی میخواهد حضرت زهرا(س) را بشناسد، باید مرتبه مرتبه نبوت را طی کند و از موسی و عیسی و ابراهیم رد شود، به مقام خاتمالانبیا که آخرین درجه است، برسد و پرده نبوت را کنار بزند و زهرا را که مستور و محجوب به حجاب نبوت است، ببیند. یعنی در این عالم کسی حضرت زهرا(س) را نشناخت جز به وجود مقدس خاتمالانبیا و نفس پیامبر امیرالمومنین علی(ع). بزرگان دینی ما در دهههای اخیر تأکید ویژهای بر برگزاری هرچه باشکوه تر مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) داشتهاند. به نظر شما علت این تأکیدات چیست؟ در بسیاری از اعمال و دستورات دینی به ما گفته شده است که اگر عملی انجام میدهید پنهان انجام بدهید، مخفیانه انجام بدهید، اگر ذکری میخواهید بگویید، اگر نافلهای میخواهید بخوانید، اگر دعایی میخواهید بخوانید اگر زیارتی میخواهید بروید و اگر صدقهای میخواهید بدهید نیازی نیست هیاهو و سروصدا راه بیندازید؛ آن کسی که باید بداند خبر دارد. بسیاری از اعمال و مناسک دینی هر چه پنهانتر باشد مطلوبتر است، حتی امامباقر(ع) در روایتی که در اصول کافی نقل شده، فرمود کسی که به صورت پنهانی عمل خیری را انجام میدهد، مثلا صدقهای پنهانی میدهد، ثواب عمل پنهان 70 برابر از عمل آشکار بیشتر است، یعنی این 70 درجه شما را بالاتر میبرد اما از آن طرف اگر کسی یک عملی را انجام میدهد، بعد یک مرتبه این عمل را به گوش این و آن میرساند که من این کار را کردم، خداوند متعال به ملائکه میفرماید: ملائکه من ثواب عمل پنهان او را پاک بکنید و برایش ثواب عمل آشکار بنویسید، یعنی 70 درجه عمل سقوط میکند. اگر برای بار دوم کار خیر خود را برای کسی نقل کند خداوند متعال به ملائکه میفرماید: ملائکه من ثواب عملش را پاک بکنید و برایش گناه ریا را بنویسید! نیازی نیست که در بسیاری از اعمال آدم سروصدا داشته باشد. هیاهو داشته باشد. خدا رحمت کند مرحوم آیتالله سیدحسین اصفهانی، این فیلسوف و فقیه اصولی و بزرگوار را که اهل مراقبه و ذکر هم بود. ایشان نقل میکنند که در حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) بودم یک سجده طولانی کردم و اباعبدالله(ع) را در عالم مکاشفه دیدم. حضرت فرمود: فلانی سجدههای طولانی را در خانه انجام بدهید، نیازی نیست که در جایی که ممکن است برای شیطان مورد طمع قرار بگیرید این کارهای طولانی را اینجا انجام دهید. ولی عجیب این است که درباره بعضی از اعمال دینی به ما گفته شده است که هر چه پرسروصداتر و پرهیاهوتر باشد بهتر است. هر چی بیشتر بتوانید به چشمها ارائه بدهید و به گوشها بشنوانید مطلوب خداست. اصطلاحاً این دسته دوم را میگویند شعائر دینی. شعائر جمع شعار، یعنی آن چیزهایی که نشانه است، علامت است. علامت وابستگی ما به دین، علامت وابستگی ما به مذهب، علامت شیعه بودن ما علامت مسلمان بودن و دیندار بودن ما. بعضی از این اعمالی را که به عنوان علامت و شعار محسوب میشوند هر چه آدم اظهار بکند و اعلام بکند بهتر و مطلوبتر است. چرا؟ چون اسلام یک دین فردی نیست که شما در حوزه مسائل خصوصی و شخصیتان فقط دیندار باشید و در بیرون هیچ تظاهری به دین نداشته باشید. نخیر، اسلام یک دین اجتماعی است که تا قیامت میخواهد بماند، آن هم در یک مقیاس جهانی. خداوند متعال میخواهد نشان بدهد این دین طرفدار دارد و این طرفدارهایش زنده است، از این جهت باید بعضی از چیزهایی که نشانه دینداری هست را اظهار بکنیم. جبهه کفر کثیفترین و مبتذلترین چیزها را الان دارد بدون اینکه خجالت بکشد در دنیا پخش میکند. ما چرا خجالت بکشیم از دینداری خودمان، ما چرا خجالت بکشیم از بعضی از نمادهای دینی خودمان. خداوند متعال در قرآن میفرماید: «ذَلِک وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَالله فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ»؛ (حج: 32) آن کسی که شعارها و نشانههای وابستگی به دین را زنده نگه بدارد و تعظیم بکند، این تقوای قلب دارد، این عمیقاً و باطناً با تقوا هست. یک مسلمان و یک مؤمن باید در تیپ و قیافه و در لباس و پوشش خود با کافران متفاوت باشد؛ در کاسبی و بازارش در سبک و مدل زندگیاش باید نشان بدهد که با کافر فرق دارد. یکی از شعارهای دینی که بحمدالله در بین ما پررنگ هست و هر سال دارد پررنگتر میشود مجالس اهلبیت است؛ چه مجلس عزای اهلبیت، چه مجلس شادی اهلبیت. عزاداریها قطعا یکی از شعائر و نشانههای زنده بودن دین و مذهب است که هر چه کمیت و کیفیتش بالاتر برود این نشانه رشد مؤمنان است؛ مجالسی که اهلبیت از زمان خودشان هم توصیه میکردند. این توصیهها هم به صورت زبانی بود و هم خودشان تا جایی که امکانپذیر بود عملا مجلس میگرفتند. امامصادق(ع) در وسائلالشیعه به فضیلبنیسار فرمود: أتجلسون و تحدثون؛ دور هم جمع میشوید با هم حرف میزنید؟ راجع به ما اهلبیت مجلس میگیرید. فضیل گفت: بله آقا. امامصادق(ع) فرمود: انی احب تلک المجالس؛ من این مجالس را دوست دارم. امامصادق(ع) که میفرماید من این مجالس را دوست دارم یعنی کسانی را که این مجالس را برپا میکنند دوست دارند. أبوهارون در محضر امامصادق(ع) روضه خواند وقتی که تمام شد همه گریه کردند. امامصادق(ع) فرمود: أبوهارون تعداد ملائکه که حضور داشتن و گریستن از تعداد انسانهایی که آمده بودند بیشتر بود. این مجالس مجالس نور است، مجالس رحمت است. اهلبیت توصیه میکردند هم لفظاً، هم عملا بر حفظ این مجالس. شما ببینید در طول تاریخ آنچه که اسلام و شیعه را نگه داشت همین مجالس بود. ما شیعه بودن خودمان را در کلاس درس یاد نگرفتیم بلکه در همین مجالس یاد گرفتیم. در همین مجالس بود که به نفع جبهه حق هم عقلها و شعورها هم شور و احساس و عواطف رشد کرد. الان ببینید میلیونها دلار خرج میکنند؛ میلیونها سایت خلاف، هزاران شبکه مبتذل و رسانههای متعدد برای بمباران تبلیغاتی علیه دین درست کردهاند. اما شما میبینید یک مرتبه یک محرم و فاطمیه میآید همه این کثافاط را میشوید و میبرد. این مهندسی خداست و در هیچ دین و مذهبی همچین چیزی ما نداریم. این طراحی خداست برای ماندگار شدن این دین و تطهیر دینداران. در بین همه مجالس اهلبیت ۲ مجلس ویژگی خاصی دارد، یکی محرم و یکی هم مادر محرم یعنی فاطمیه. ویژگی خاص اینها این است که این ۲ مجلس دفاع از نشانهها و نمادهاست. در این ۲ مجلس است که حماسه هست، ظلمستیزی هست، دفاع از مظلوم ولایتپذیری هست؛ در این مجالس تولی و تبری و همه نشانه بلوغ شیعه است. هرگاه دیدید مجالس محرم و فاطمیه کمیتش و کیفیتش بیشتر دارد میشود این شاخصها دارد رشد میکند که نشانه قرب ظهور در رشد این مجالس است. شیعیان برای اینکه ظهور حضرت را نزدیک بکنند باید کارهایی انجام بدهند، باید تحولی در جامعه رخ بدهد، باید خصوصیاتی پیدا بشود. چرا به صورت ویژه بر این ۲ مراسم تاکید شده است؟ چرا این تاکید بر ماه مبارک رمضان یا مراسمات عبادی دیگر ما نیست؟ ببینید! مجالس ماه رمضان هم خیلی عزیز است، مجالس اعتکاف هم خیلی ارزشمند است اما این مجالس محرم و فاطمیه است که حماسه است شور ظلمستیزی است، حقطلبی، عدالتطلبی و تولی و تبری است، اینها نشانههای رشد است. ۲ زن بودند در طول تاریخ که حماسیترین زنان تاریخ هستند، اینها تأثیرگذارترین زنان بر تاریخ هستند چرا که در زمانی که مردشان مأمور به سکوت بود، بار تمام دین را این ۲ زن کشیدند و تا قیامت هر مؤمنی مدیون این ۲ زن است. یکی وجود مقدس فاطمه زهرا(س) که در زمانی که امیرالمؤمنین(ع) مأمور به سکوت بود، او میآمد بیرون و بار دین را کشید و دیگری دختر مکرمهشان حضرت زینب(س) بود؛ زمانی که امام سجاد(ع) مأمور به سکوت بود او آمد و ظهور و بروز کرد و پیام عاشورا را به گوش تاریخ رساند. وجود مقدس حضرت زهرا(س) نبی نبود، پیغمبر نبود، امام نبود اما حافظ نبوت و امامت بود؛ هم نبوت هم امامت. حدیث معروفی از پیغمبر نقل شده است که البته حدیث قدسی است و از طریق پیغمبر هست. بعضیها سند آن را نتوانستند بپذیرند و حتی گاهی اوقات به این حدیث نسبت غلو دادند. «یا أحمد لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما؛ اگر تو نبودی عالم را خلق نمیکردم، اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود شما 2 تا را خلق نمیکردم». بعضی در سند این حدیث اشکال کردند اما خاطرهای از علامه امینی نقل میکنم که موید سند این حدیث است. همانطور که میدانید مرحوم علامه امینی(ره) دلبستگی شدیدی به مساله ولایت و محبت اهلبیت داشتند. ایشان برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب را (غیر از کتابهای مرجع که به آنها رجوع میکرد) خوانده بود. یکی از خوبان میگفت من به همراه شهید سعیدی رفتیم به عیادت علامه امینی(ره)؛ او تعریف میکند وقتی رفتیم ایشان حالش خوب نبود و دراز کشیده بود. همسر علامه به ما گفت خیلی مزاحمش نشوید، گفتیم چند دقیقه کوتاه عیادت میکنیم و میرویم. میگفت وقتی خدمت علامه امینی(ره) رسیدیم به ایشان گفتیم که حاج آقا یک روایتی است راجع به حضرت زهرا(س)، میخواهیم از شما بپرسیم. تا اسم حضرت زهرا(س) آمد پاهایشان را جمع کرد و به زور نشست، گفت یک متکا پشت سر من بگذارید. ما گفتیم حاج آقا بخوابید، دراز بکشید ما از شما میپرسیم، گفت نه اسم فاطمه زهرا آمد و من پاهایم دراز باشد؟ خیلی معرفت داشت. بعد از ایشان پرسیدم که این حدیث «یا أحمد لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» سند دارد؟ علامه امینی فرمودند: بله که سند دارد. کتاب کشکول سند صحیحی نقل کرده از جابر بن عبدالله انصاری تا پیغمبر اکرم(ص). بعضی از فضلای بزرگوار قم یک کتاب مستقلی نوشتند به نام «لولا فاطمه» که اسناد این حدیث و مفهوم و دلالتش کاملا ذکر شده است. ممکن است برای عدهای این سوال پیش بیاید که طبق این حدیث مقام حضرت فاطمه زهرا از مقام حضرت رسول و امیرالمؤمنین بالاتر است، چرا که این ۲ بزرگوار برای حضرت صدیقه آفریده شدهاند؛ پاسخ شما به این سؤال چیست؟ در این حدیث اصلا خداوند متعال نمیخواهد بفرماید مثلا حضرت علی(ع) از پیغمبر اکرم(ص) بالاتر بود یا حضرت زهرا(س) از آن دو بالاتر بودند؛ اصلا بحث سر بالاتر بودن و پایینتر بودن نیست. پروردگار عالم در این حدیث میخواهد بفرماید که من عالم را خلق کردم برای بندگی، بندگی هم باید ۳ ضلع داشته باشد تا این بندگی بهطور کامل محقق بشود. یکی رسالت پیغمبر است، یکی امامت علی است که تداوم رسالت است که اگر او نبود تو را خلق نمیکردم و یکی حافظ رسالت و امامت فاطمه زهراست که اگر او نبود نه رسالتی بود نه امامتی. حضرت زهرا(س) فقط امامت را حفظ نکرد بلکه رسالت پدرش را هم حفظ کرد. یک موقع هست در یک زمانی مجال برای سخنرانی و حرف و کلام هست که آدم حق را به واسطه کلاس و سخنرانی و با اینجور چیزها به گوش مردم بتواند برساند، مثل زمان امام باقر(ع)، مثل زمان امام صادق(ع)، مثل زمان امامرضا(ع) که مجالی پیدا شد برای سخنرانی، برای حرف، برای کلاس گذاشتن، برای مجلس مناظره اما یک موقع شیطان آنچنان فضا را تیره و تار و آلوده کرده است که اصلا حرف به گوش نمیرسد. آنجا جای حرف نیست، جای سخنرانی نیست، آنجا سلاح دیگری کار میکند، آنجا باید به مردمی که تو بمباران یک تبلیغات مسموم وارد شدند شوک وارد کرد، مثل زمان اباعبدالله(ع) که شوک وارد کرد به جامعه. حضرت زهرا(س) در عین حالی که سخنرانی هم داشت خطبه فدکیه را هم خواند احتجاج هم با انصار میکرد اما در عین حال یک زمانی رسید که این وجود مقدس باید یک شوک وارد بکند که همه را بیدار بکند که حق کجاست، باطل کجاست. احدی غیر از حضرت زهرا(س) نمیتوانست این کار را انجام بدهد. این کار سلمان و ابوذر نیست، باید دختر پیغمبر این کار را انجام دهد. شاید سر اینکه حضرتزهرا(س) دعا میکرد که اللهم عجل وفاتی سریعا؛ خدایا شهادت من را برسان، همین باشد، چرا که فقط در این صورت است که جامعه و تاریخ بیدار میشود. اگر پیغمبر اکرم(ص) چند فرزند میداشت و یکی از آنها به شهادت میرسید باز آنچنان شوک وارد نمیشد و دلها نمیسوخت ولی پیغمبر اکرم(ص) فقط یک یادگار بیشتر نداشت و بقیه فرزندان پیغمبر از دنیا رفته بودند. اگر حضرت زهرا(س) مثل کسی بود که در یک جنگ به شهادت میرسید، آنچنان دلها نمیسوخت و شوک وارد نمیکرد که در پشت در منزل خود از پا در بیاید. اینها همه شوک وارد میکند. این خانم بزرگوار باید با مظلومیتش پیام حق را به گوش تاریخ برساند و با بلا و مصیبتی که بر او وارد شد جامعه و تاریخ را بیدار و هوشیار کند.