غم مردم داشتن چگونه است؟

اینکه ورزشکار غم مردمش را داشته باشد و غصه آنان را بخورد، عین مرام ورزشکاری و پهلوانی است. اصلاً همین اینگونه باید باشد. ورزشکاری که نداند مردم کوی و برزنش چگونه روزگار می‌گذرانند که اصلاً ورزشکار نیست. این مرام تمام ورزشکاران ایران‌زمین است که دست افتاده را بگیرند و غمخوار مردمشان باشند. رسم جوانمردان و پهلوانانی، چون پوریای، ولی و غلامرضا تختی. رسم جوانمردانی که در همین چند سال اخیر بار مردم را به دوش کشیدند و نان‌آور سفره‌های محرومان و مستضعفان شدند.
این بدیهیات را گفتیم که به یک تفاوت آشکار برسیم؛ تفاوت است میان ورزشکاری که غم مردم را دارد و برای رسیدگی به وضعیت مردم نیازی به شانتاژ رسانه‌ها ندارد با ورزشکاری که گوشش به کف و سوتی است که از آن سوی آب‌های این سرزمین برایش می‌زنند تا با هزار ادا و اصول مثلاً بگوید که مردمدار است و حامی مردم.
طی چند سال گذشته ورزشکاران بسیاری داشته‌ایم که در کار‌های جهادی مانند کمک مؤمنانه حضور فعال داشته‌اند و بار زمین مانده مردم در دوران سخت کرونا را برداشتند، ورزشکارانی که هیچ‌گاه تلاش آن‌ها در رسانه‌های آن سوی آب دیده نشد، چراکه منفعتی برایشان نداشت، چراکه هدف کمک به مردم و باز کردن گره کار مردم بود؛ بنابراین برای رسانه‌هایی، چون اینترنشنال و بی‌بی‌سی و رسانه‌های امریکایی اهمیتی هم نداشت.
حالا سؤال اصلی اینجاست؛ چرا امروز مردمداری ورزشکاران ایرانی برای آن‌ها مهم می‌شود؟ چرا حالا کوچک‌ترین حرکت برخی ورزشکاران با سروصدای زیاد رسانه‌ای می‌شود و هرگونه واکنش منفی به آن با شدیدترین حملات رسانه‌های سعودی، لندنی و امریکایی پاسخ داده می‌شود؟


جواب کاملاً روشن است، ورزشکار ایرانی دانسته یا ندانسته در پازل آن‌ها بازی می‌کند. آن‌ها که هدفی جز براندازی ندارند و در این راه اگر بتوانند حتی اندکی از جامعه ورزش را با خود همراه کنند چنان سروصدایی به راه می‌اندازند که گویی تمام ورزش ایران با آن‌ها هستند.
ورزشکار باید غم مردمش را داشته باشد، این اولین درسی است که در ورزش می‌آموزد. تفاوتی هم نمی‌کند میدان فوتبال باشد یا تشک کشتی، زمین بسکتبال و والیبال باشد یا شیاپ‌چانگ و تاتامی. ورزشکار باید چه در میدان مسابقه و چه در خارج از آن دغدغه مردمش را داشته باشد، اما چگونه؟ ورزشکار ایران باید بداند وقتی حرکات و رفتارش مورد تأیید رسانه‌های وابسته به استکبار و دشمنان تمامیت ارضی و امنیتی ایران است، پس رفتارش مردمداری نیست که اگر بود آن‌ها در استودیو‌هایشان برایش کف و سوت نمی‌زدند، درست مانند سال‌های اخیر که هیچ حرفی از ورزشکارانی که پای کار مردم ایستادند، نزدند.
به‌زعم شبکه‌های معاند و آدم‌های معلوم‌الحال آنها، ورزشکاری که در راستای سیاست‌های کثیف‌شان قدم بردارد، می‌شود ورزشکار حامی مردم و در عوض آن دسته که غم مردم را داشته باشند و بار زمین مانده آن‌ها را بردارند، می‌شوند خائن!
تفاوت است میان خدمت و خیانت. دشمن خدمت را برنمی‌تابد و در عوض با تمام قدرت سعی می‌کند که خیانت را خدمت و دلسوزی تفسیر کند. ورزشکار ایرانی باید به این درجه از فهم برسد که این تفاوت را متوجه شود. ورزشکار ایرانی باید متوجه باشد که وقتی مزدوران سعودی و جیره‌خواران ملکه و یانکی‌ها برایش هورا می‌کشند و تشویقش می‌کنند، یعنی گام در راهی گذاشته که آن‌ها می‌خواهند. یعنی مبارزه با تمامیت ارضی و امنیت ملی، درست برخلاف آن ورزشکارانی که برای کار مردم پا در میدان گذاشتند و این شبکه‌ها کوچک‌ترین نامی از آن‌ها نبرده و نمی‌برند. پس آقای ورزشکار حواست باشد در کدام میدان بازی می‌کنی، میدان مردم یا میدان معاندان و دشمنان ایران و ایرانی.