روزنامه جوان
1401/10/05
توبه یکی از دراویش گنابادی پس از مطالعه «آرام جان»
شهید حدادیان جزو شهدای دهه هفتادی ماست و مظلومانه به شهادت رسید. در مورد خلق «آرام جان» و چگونگی شکلگیری ایده توضیحاتی بفرمایید. یک شخص چند باری به من پیامک داد که از مخاطبان آثارم است و بعد از مطالعه کتاب سربلند که در مورد شهید حججی نوشته بودم، ابراز تمایل کرد - به دلیل فضای نویسندگی بنده در مورد شهدا- تا زندگی شهید محمدحسین حدادیان را هم بنویسم! در واقع ایشان یکی از مخاطبینی بود که با خانواده شهدا ارتباط داشت و از طریق یک کانال تلگرامی که داشتم با من ارتباط گرفت. من بهخاطر رونمایی از کتاب سربلند به تهران آمده بودم که یک نفر آمد و گفت من همان کسی هستم که آن پیشنهاد را به شما دادم، حالا اگر ممکن است من با والدین شهید حدادیان هماهنگ میکنم، با آنها صحبت کن و اگر دوست داشتی این کار را بنویسید. بعد از انجام هماهنگیها توسط همان شخص، ما هم خدمت خانواده شهید رسیدیم و بعد از صحبتهای مقدماتی تعدادی از آثارم را جهت مطالعه و آشنایی بیشتر آنها با قلم و نحوه نویسندگیام تقدیمشان کردم، چون برایشان مهم بود چه کسی قرار است زندگی فرزندشان را بنویسد. البته ظاهراً قبل از من هم نویسندگان دیگری با آنها صحبت کرده بودند و به دلایلی که من اطلاع ندارم، مورد پذیرش آنها قرار نگرفته بودند. به هر حال بعد از دیدار و صحبتهای ابتدایی اعلام موافقت کردند و کار شروع شد. کدام یک از آثارتان را به آنها معرفی کردید؟ کتابهای قصه دلبری، عمار حلب، سربلند. با توجه به اینکه شما اهل یزد هستید و خانواده شهید حدادیان تهران ساکن هستند برای گرفتن مصاحبه و پژوهشهای کار چه تدبیری کردید؟ از آنجایی که منزل ایشان در نزدیکی حرم امامزاده علیاکبر چیذر تهران بود و پدر شهید حدادیان از خدمتگزاران همین امامزاده هستند، بعد از اعلام موافقت قرار شد من از یزد به تهران بیایم و در کنار حرم امامزاده یک جایی برای اسکانم در نظر گرفته شود که همینطور هم شد. در واقع برای نوشتن آن هجرت کردید؟ بله، تمام مدت پژوهش و گرفتن مصاحبهها که در دو یا سه مرحله یک هفتهای یا ۱۰ روزه به آنجا میرفتم و کارهای مربوط به نوشتن اثر را انجام میدادم. کتاب مشتمل بر روایتهای والدین شهید است یا از دوستان و نزدیکان هم قصههایی روایت شده است؟ ابتدا قرار نبود کتاب به روایت مادر شهید باشد، اما بعد از انجام پژوهشها و مصاحبههایی که با رفقای شهید داشتم، سراغ اعضای خانواده رفتم. لابهلای مصاحبههایی که با مادر شهید میگرفتم، دیدم که ایشان چقدر سوژه جذاب و ظرفیت ویژهای هستند. در جمعبندی به این رسیدم که محور کتاب را خاطرات مادر شهید حدادیان بگذارم، به همین علت روی جلد کتاب هم قید شده که اثر از زبان مادر شهید حدادیان است. در واقع منظورتان این است که راوی اثر مادر شهید هستند و نویسنده ظهور و بروز دراماتیک یا قصهپردازانه ندارد؟ راوی اصلی کتاب، شخص مادر شهید است و خود نویسنده هیچ دخالتی در کتاب ندارد، فقط یک جایی از روایت اتفاقات، چون مادر شهید شخصاً در آن مکان حضور نداشتند، مجبور شدم با افرادی که مثلاً حین حوادث حضور داشتند، صحبت کنم و بعد از آن، قصه را از زبان مادر روایت کردیم تا هم روایت یکدستی داشته باشیم و هم به نوعی تقاطعگیری در زمینه خاطرات و اتفاقاتی را که دوستان ایشان تعریف کرده بودند، انجام داده باشم. عنصر خیالپردازی و قلم نویسنده در این اثر در چه سطحی دیده میشود؟ بالطبع من از عناصر داستانی و شیوههای هنری برای نوشتن اثر استفاده کردهام، اما اصل اتفاقات و قصه همه مستند و دقیق هستند و هیچ دخل و تصرفی در آنها نشده است. البته بدیهی است که در مدل روایت از تکنیکهای نویسندگی استفاده کنم. من سعی کردم از تکنیک رواننویسی که همان آوردن و پرداخت جزئیات است نهایت بهره را ببرم، به همین علت در بخشهایی از کتاب ما آنقدر با مادر شهید راجع به جزئیات صحبت کردیم که ممکن است مخاطب گمان کند در حال مطالعه یک داستان است، از این جهت که ما جزءبهجزء رفتارها و اتفاقات را ذکر کردیم. سیر روایی کتاب به چه صورتی است؟ روایت کتاب به صورت خطی است که از دوران نوجوانی مادر شهید شروع میشود و با شهادت شهید حدادیان به انتها میرسد. بازخورد مخاطبان در مورد «آرام جان» را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا به مورد ویژه یا خاصی در بین بازخوردهای مخاطبان برخورد داشتهاید؟ من در مورد آثار دیگرم هم سعی کردم بازخورد مخاطبان را بگیرم، خوشبختانه این اثر جزو کتابهایی بود که تقریباً بالای ۹۵ درصد از کسانی که کتاب را خوانده بودند آن را خیلی دوست داشتند. البته این تجربه را من در مورد آثار دیگری مانند عمار حلب و قصه دلبری هم داشتم. یکی از دوستانم که اهل گناباد بود، یک ویدئویی برایم فرستاد که در آن یکی از اعضا و مریدان فرقه دراویش گنابادی بعد از مطالعه کتاب به شدت منقلب شده بود و در آن ویدئو میگفت بعد از ۱۴ سال و به لطف مطالعه این کتاب تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم که عضو این فرقه شدم. اگر قرار باشد تأثیر کتاب «آرام جان» همین باشد برای من رضایتبخش است که توانستهام یک نفر را نجات بدهم. در مورد وجه تسمیه کتاب هم توضیح بدهید. وقتی این ارتباط مادر و پسری که بین شهید حدادیان و مادرشان را متوجه شدم که خیلی به هم نزدیک و وابسته بودند و این احساس آرامشی که مادر ایشان داشته مرا مجاب کرد اسم کتاب را «آرام جان» انتخاب کنم، چون شهید حدادیان به معنای واقعی کلمه برای مادرش آرام جان بودند. با توجه به اینکه مابقی آثار شما هم در مورد شهداست، وجه تمایز این کتاب با دیگر آثارتان در چیست؟ مخاطبان زیادی از من میپرسند که کدام کتابت را برای مطالعه پیشنهاد میدهی و من به مادرانی که به دنبال تربیت فرزندانشان هستند و این مسئله برایشان مهم است، اولین و بهترین گزینه را کتاب «آرام جان» میدانم، چون جدای از روایت زندگی شهید، یک اصول تربیتی خیلی خوبی در اثر وجود دارد که بین مادر و فرزند شکل میگیرد و مادرانگی و تربیت فرزند در آن برجسته است.
سایر اخبار این روزنامه
متجاوز و مبدأ تجاوز را با هم تنبیه میکنیم
امریکا روی همه دیکتاتورها را سفید کرد
فرخ نژاد، فراری یا نفوذی؟!
املاک مازاد را بفروشیم ۳ سال دیگر نوسازی مدارس را تمام میکنیم
ناامید نیستیم، باید بازگردیم به راه اصلی و حرف جوانان را گوش کنیم
توبه یکی از دراویش گنابادی پس از مطالعه «آرام جان»
راجع به سینما ادعای سانسور و کف خیابان!
سهلانگاری، آمار گازگرفتگی را بالا برده است
وظیفه فدراسیون بر دوش باشگاهها
پسران فاطمه بیشمارند
پویش مردمی خواهرانه و مادرانه با شهید گمنام فردا برگزار میشود