روزنامه جوان
1401/10/07
«بانک خون» اسم رمز پروژه کشته سازی بود
تاریخچه مختصری درباره سازمان منافقین خلق بفرمایید تا وارد بحث شویم. سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ تأسیس شد و در اوایل دهه ۵۰ تغییر ایدئولوژی داد و به مارکسیست گرایش پیدا کرد که در آن برهه از تاریخ رأس سازمان افرادی مانند تقی شهرام و بهرام آرام بودند. تئوریسین تغییر ایدئولوژی سازمان تقی شهرام بود، البته باید به این نکته هم اشاره کرد که اصلاً خود سازمان از بدو تأسیس هم دچار برخی از تضادهای ایدئولوژیک بود و رگههایی از التقاط را میتوان در آن پیدا کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سازمان مجاهدین خلق از انقلاب سهمخواهی و رفتهرفته مشکل پیدا میکند و در تقابل با نظام اسلامی قرار میگیرد؛ به شکلی که در مردادماه سال ۱۳۶۰ رسماً اعلام مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی میکند. با اعلام مبارزه مسلحانه، یکی از مهمترین اقدامات سازمان علیه نظام، عملیات هفتتیر بود و بعد از آن نیز عملیات هشت شهریور اهمیت دارد، طی سالها و ماههای بعدی نیز این روند ادامه پیدا میکند و ترورهای مختلفی را انجام میدهد که بسیاری از مسئولان کشور را به شهادت میرساند؛ نکته مهم درباره سازمان این است که فقط سراغ مسئولان نظام نمیرفتند و حتی افراد عادی را هم به شهادت میرساندند، البته یکی از پروژههای سازمان مجاهدین خلق در روند فعالیتهای خود پروژه کشتهسازی هم بود که اعضای جدا شده این سازمان به شکل مفصل درباره این موضوع صحبت کردهاند. این کشتهسازی چگونه است و دلیل استفاده منافقین از این استراتژی چیست؟ به گفته افراد جداشده از سازمان، مسعود رجوی از این پروژه به عنوان پروژه «بانک خون» نام میبردهاست و کلیدواژه رجوی در پروژه کشتهسازی واژه بانک خون بودهاست. کارکرد این بانک خون برای مسعود رجوی این بوده که در بعد داخلی سازمان با استفاده از این بانک خون، نیروهای خود را تقویت میکرده و به آنها روحیه مبارزه میدادهاست، در بعد خارجی نیز این بانک استفاده تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی داشته و هر جایی که میرفته و صحبت میکردهاست، این لیست را با این هدف که بگوید جمهوری اسلامی این تعداد از افراد را کشته، همراه خودش میبردهاست. البته این لیستی که مسعود رجوی به عنوان بانک خون از آن استفاده میکرده نیز خیلی جالب است، مثلاً کسانی از سازمان که در اثر تصادف یا به مرگ طبیعی میمردند هم اسمشان را در این لیست میگذاشتهاست. آقای مسعود خدابنده در روایت کتابش که اخیراً هم چاپ شده اسامی برخی از این افراد را در قسمت بانک خون آوردهاست، مثلاً میگوید اسم یکی از اعضا که در درگیریهای داخلی سازمان کشته شدهبود، در بانک خون آورده شد و حتی افرادی را که در عملیات مرصاد و به تعبیر سازمان در عملیات فروغ جاویدان کشته شدند نیز اسمشان در لیست بانک خون رفتهبود، حتی یکسری از همین افراد کشته شده در عملیات فروغ جاویدان نیز اسامیشان بین افرادی است که مدعی هستند در سال ۶۷ کشته شدهاند. این پروژه کشتهسازی علیه نظام بار تبلیغاتی دارد و منافقین از این مسیر برای تضعیف نظام بهره میبرند. برای تأثیرگذاری روی جامعه هم از این استراتژی استفاده شدهاست؟ ما در وقایع اخیر خیلی از این موارد را دیدیم و اگر به سال ۸۸ بازگردیم، در انتخابات ریاست جمهوری دهم شاهد این موضوع کشتهسازی بودیم. این موضوع در فضای آن دوره برای تهییج جریانی که طرفدار نامزد شکست خورده انتخابات بودند، استفاده میشد. به شکل کلی پروژه کشتهسازی در جریانات سال ۸۸ هم دیده میشود و اسنادی در مورد سازمان منافقین در این سال داریم که به دنبال انجام عملیات تروریستی بودند، عملیاتی که میتوانست با توجه به فضای ناامنی کشور در آن برهه ضریب بگیرد و دوباره علیه نظام مورد استفاده قرار بگیرد. من اخیراً شنیدم که در فضای شرایط فعلی هم سازمان با استفاده از شبکههای مجازی چندتا جوان را تهییج و ترغیب کردهبودند که بمبگذاریهای موضعی در برخی از نقاط مختلف پایتخت انجام دهند که خداروشکر یکی دو مورد از این موارد قبل از اقدام شناسایی شد و آن پروژه سازمان هم شکست خورد. در مورد سازمان منافقین باید به این موضوع توجه کنیم، همانطور که اینها در دهه ۶۰ عملیات تروریستی انجام میدادند، الان هم اگر فرصت آن برایشان فراهم شود، این کار را انجام میدهند و نباید این تصور به وجود بیاید که کار فرقه رجوی تمامشده و آنها نشستهاند در آلبانی و صرفاً کارهای رسانهای انجام میدهند و فقط در فضای مجازی فعال هستند، بلکه خطر آنها همچنان وجود دارد و اگر فرصت پیدا کنند علیه مردم به عملیات تروریستی دست میزنند. در اغتشاشات اخیر از نظر رسانهای چه مقدار فعال بودهاند؟ من رسانههای سازمان را به شکل مداوم دنبال میکنم؛ مثلاً رسانه سیمای آزادی را که تلویزیون اینهاست، دنبال میکنم که هر روز با رپورتاژ بالا گزارش اغتشاشات داخل کشور را با تعابیری مانند قیام یا انقلاب مردم ایران پوشش میدهد و حتی برای این وقایع و اغتشاشات اخیر روزشمار دارند و به شدت روی این موضوع از لحاظ رسانهای کار میکنند. یک اقدام دیگری که انجام میدهند، این است که، چون در بین گروههای اپوزیسیون هم طرفدار خاصی ندارند و طرد شدهاند با پوشش تازهای علم ضدیت علیه نظام را برداشتهاند و بدون اینکه پلاکارد سازمان را داشته باشند با پوششهای دیگر مانند سلطنت طلب یا پرچم شیر و خورشید وارد میشوند و علیه نظام تبلیغات میکنند. من با یکی از اعضای جداشده سازمان که صحبت میکردم، میگفت از پرچمی که این افراد دست گرفتهاند میتوانم بفهمم که این پرچم، پرچم ملیگراها نیست، بلکه پرچمی است که خود سازمان مورد استفاده قرار میدهد. از آقای خدابنده در مورد اینکه میزان جذبهای اخیر سازمان چه مقدار است، سؤال کردم، میگفت مانند سال ۵۶ و ۵۷ دیگر جذب تودهای ندارد و الان جذب نخبگانی انجام میدهد، ببینید چند تا از ورزشکارها، هنرمندان و سلبریتیهایی که در ایران فعال بودند، الان علیه جمهوری اسلامی در حال فعالیت هستند و در کتاب «تهران تا تیرانا» هم روایتهایی داریم که خیلی از هنرمندان جذب سازمان منافقین خلق شدند، حتی سازمان سراغ فردی مانند مرحوم محمدرضا شجریان رفت تا او را به سمت سازمان جذب کند که رسماً و علناً مرحوم پیغام داد دست از سر من بردارید و این بعد دیگری از فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق است. دلیل اینکه سازمان دیگر جذب تودهای ندارد و مجبور به جذب نخبگان شده است، چیست؟ به دلیل همان رفتار دهه ۶۰ یک نوع تنفر در جامعه نسبت به آنها ایجاد شد. این اتفاق افتاد و البته باید این نکته را هم عرض کنم که اعضای جدا شده سازمان میگویند اعضایی که اکنون به سازمان نزدیک میشوند، رابطه استخدامی دارند و رسماً به آنها پول میدهند و آنها را استخدام میکنند، یعنی دیگر آن رابطه جذب ایدئولوژیک در کار نیست، بلکه این افراد رسماً مزدور سازمان هستند و با پولی که سازمان به آنها میدهد تبدیل به کارمند سازمان میشوند. به غیر از پروژه کشتهسازی دیگر برنامههای سازمان برای جذب مردم چیست؟ دو، سه هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق که الان در تیرانا هستند در کهولت سن به سر میبرند. کسانی هستند که از همان اوایل انقلاب جذب شدهاند، ولی الان ایدئولوژی سازمان برای جذب تودهای تغییر کرده و بیشتر سعی میکند از طریق تأثیرگذاری بر افراد آنها را برای انجام اهداف مورد نظر به سمت خود بکشانند و دیگر آن فرآیند جذب حداکثری مدنظرشان نیست. مثلاً همین افرادی که اقدام به عملیات بمب گذاری کردند یا آن فردی که جوانان مشهدی را شهید کردهبودند، میگفتند تحتتأثیر شبکههای اجتماعی ما این کار را انجام دادیم و چه بسا آن سمت دیگر شبکههای اجتماعی که این افراد را ترغیب به این جنایات کرده یکی از اعضای مجاهدین خلق نشسته بودهباشد. منافقین الان در فضای توئیتر و شبکههای اجتماعی به شدت فعال هستند و عکسی هم اخیراً از فعالیتهای سایبری آنها منتشر شده که نشان میدهد زنان و مردان پشت سیستم نشسته و در حال فعالیت بودند. در حوادث اخیر اغتشاشگران در اعترافات خود تأکید دارند که تحتتأثیر شبکههای اجتماعی به این کارها تن دادهاند. رویه سازمان نسبت به سالهای اول انقلاب تغییر کرده و، چون برخلاف آن زمان که جوانان علاقه داشتند به شکلی با سازمان ارتباط بگیرند، الان به شکل نفرتانگیز به سازمان نگاه میکنند و حتی در میان اپوزیسیون هم طرفداری ندارند. منافقین به دنبال این هسستند که از طریق شبکههای مجازی بدون اینکه حتی خود را به جوانان معرفی کنند، روی جوانان تأثیر داشتهباشند.