روزنامه جوان
1401/10/08
معدل ۵ /۱۱ نتیجه بیمهری به مدارس دولتی است
چه مقدار این وضعیتی که درباره افت بسیار شدید معدل دانشآموزان گفتهشده واقعیت دارد؟ کرونا چقدر این وضعیت را تشدید کردهاست؟ هر چند کرونا این مسئله را تشدید کرده ولی یک وضعیت پایداری داریم که قبل از کرونا هم وجود داشت. چند تا شاخص داریم که این شاخصها میتوانند مهارتهای مورد انتظار را در آموزش و پرورش اندازهگیری کند. مثلاً یکی از این مهارتها سواد خواندن و نوشتن است و انتظار داریم، وقتی به یک دانشآموز کلاس چهارم ابتدایی چندتا متن میدهیم بتواند آنها را روانخوانی کند؛ آزمونهای بینالمللی به نام تیمز و پرلز هم در این خصوص داریم، مثلاً پرلز همین سواد خواندن و نوشتن را اندازهگیری میکند. دلیل اینکه ما روی این آزمونها تأکید میکنیم، فقط این نیست که این آزمونها بینالمللی هستند، چون از نظر بینالمللی هم فقط ۴۰ یا ۵۰ کشور در آن شرکت میکنند، منتها کشورهایی هستند که در آموزش و پرورش سرآمد و پیشرواند، ولی یک ملاک است. تا قبل از کرونا براساس این آزمونی که هر چند سال یکبار هم برگزار میشود ۳۵ درصد دانشآموزان دوره ابتدایی ما براساس نمراتی که کسب کردهبودند، حتی سواد خواندن و نوشتن را نداشتند و به این مهارت نرسیدهبودند، حال براساس آخرین اطلاعاتی که دارم این آمار ۴۴ درصد است، یعنی به این تعداد از دانشآموزان پایه چهارم ابتدایی اگر یک متن بدهیم قدرت خواندن ندارند. اطلاعات دیگری که میتوان به عنوان یک شاخص دیگر مدنظر قرار داد، همین نمراتی است که سازمان سنجش اعلام میکند؛ سازمان سنجش هر سال بعد از کنکور آنالیز نمرات را در گروههای آموزشی مختلف مانند ریاضی، تجربی، انسانی و هنر منتشر میکند که اگر نمرات دروس تخصصی و پایه را لحاظ کنید، در قالب یک سیدی با تحلیل و آنالیز به تفکیک در اختیار آموزش و پرورش استانها قرار میدهد؛ ما وقتی این آنالیز را بررسی میکنیم، میبینیم حتی نمره ادبیات فارسی دانشآموزان در کنکور سراسری هم زیر صفر است و نمره منفی گرفتهاند، در دروسی مانند ریاضی، شیمی و فیزیک که البته فاجعه است؛ هر چند افرادی هم داریم که جزو نفرات برتر قرار میگیرند. به یاد دارم یک زمانی گفته میشد میانگین ریاضی ما منفی ۵ است. امتحان بعدی که میتوان به آن در خصوص ارزشیابی وضعیت دانشآموزان متکی بود، امتحان نهایی هماهنگ کشوری پایه دوازدهم است. سالهای سال است که معدل ما روی ۱۲ قفل است. حالا ممکن است در سال کرونایی هم نیم نمرهای افت داشته باشیم، ولی میانگین در چند سال اخیر همان ۱۲ بود. این امتحان یک امتحان تقریباً هماهنگ با سؤالات یکسان است که در یک ساعت زمانی برگزاری میشود، هر چند دقت کنکور را ندارد و در تصحیح سؤالات تشریحی هم ممکن است معلمان با هم تفاوتی داشتهباشند، اما، چون هماهنگ برگزار میشود و محل اجرای آن هم کنترل شدهاست و بارم بندی دارد میتوان گفت تا حدودی شبه استاندارد است و روی آن تأکید وجود دارد. پس این معدلهای پایین واقعیت دارد! سؤال اصلی این است که دلیل این افت فاحش دانشآموزان چیست؟ میتوانیم چند علت در این خصوص بگوییم که شاید همه علتها نباشد و وزن این علتها هم یکسان نیست و باید ضریبهای متفاوتی به هر یک از آنها بدهیم. اول باید سهل یا دشواری سؤالات را بررسی کنیم. بالاخره سؤالات امتحانات نهایی نسبت به امتحانات داخلی معمولاً دقیقتر است، تمام کتاب را در برمی گیرد، شبیه کنکور است و دقت بالایی را میطلبد؛ در این شرایط باید بررسی کنیم اگر ما امسال سؤال فیزیک داریم، چند درصد دانشآموزان در سراسر کشور به بعضی از سؤالات اصلاً پاسخ ندادند. اگر این درصد بالا باشد، نشان میدهد سؤالات ما استاندارد نیست. مثلاً اگر حدود ۸۰ درصد از دانشآموزان به یک سؤال اصلاً پاسخ ندادند نشان میدهد این سؤال استاندارد نیست. پس باید بررسی کنیم آیا سؤالات در حد انتظار و نرمال هست یا نه، چون طراحی سؤال خودش یک فن و علم است و آزمونسازی و طراحی سؤال باید متوسط دانشآموزان را پوشش دهد، یک سؤال یا دو سؤال سخت و چند سؤال آسان داشته باشد، ولی کلاً توزیع زنگولهای یا نرمال داشته باشد. علت دیگر این است که ما در چند سال اخیر شاهد نابرابریهای شدیدی در آموزش وپرورش هستیم. آمده ایم مدارس را غربال کرده ایم، یک دسته مدارسی داریم که اسم آن را مدارس سرآمد گذاشته ایم و در این مدارس دانشآموزان با نمرههای بالا جمع میشوند. معمولاً هم متعلق به خانوادههایی هستند که در دهکهای بالا و دهکهای ۹ و ۱۰ جامعه قرار دارند، یعنی هم پولدار و متعلق به طبقات بالاتر هستند و هم در مدارس سرآمد تحصیل میکنند. در مجموع مدارس سرآمد یا به معنای واقعی غیردولتی هستند یا مدارس دولتی خاص پول بگیر مانند تیزهوشان، نمونه دولتی یا هیئت امنایی هستند. اینها به اندازه کافی برای بچهها وقت اختصاص میدهند، چون شهریه میگیرند کلاس فوق برنامه، کلاسهای ویژه امتحان نهایی و کنکور به همراه معلم مضاعف دارند و حتی در تیزهوشان ما ریاضی جبرانی و زبان جبرانی داریم که همه اینها در رقابت دانشآموزان این مدارس با دیگر دانشآموزان تأثیرگذار است. چند درصد از دانشآموزان مدارس در سرآمد تحصیل میکنند؟ شاید حدوداً ۱۴ درصد دانشآموزان به مدارس غیردولتیها بروند، ولی همه غیردولتیها جزو مدارس سرآمد نیستند و ما غیردولتی هم داریم که معدل آن به ۱۰ هم نمیرسد. مدارس سرآمد مدارس غیردولتی و لاکچری هستند که در تهران خیلی زیاد و در دیگر استانها هم به تناسب بزرگی و کوچکی استان دو، سه تایی هستند؛ به اینها باید مدارس خاص دولتی را هم اضافه کرد که شامل مدارسی مانند هیئت امنایی ها، نمونه دولتیها و تیزهوشان میشوند که پول میگیرند؛ وقتی همه اینها را با هم جمع کنیم، پرپر شاید ۱۵ درصد شوند، ولی بقیه مدارس ما، مدرسههای دولتی فراموششده هستند که معلم متخصص ندارد و تراکم دانشآموز در کلاسهای آن بالاست و میانگین در کلاسها دارد به ۳۵ نفر میرسد که این روی یادگیری تأثیرگذار است. باید حداکثر چند نفر باشد؟ براساس آن چیزی که شورای عالی آموزش و پرورش در مطالعات تطبیقی دنیا به آن رسیده این است که یک کلاس نرمال و خوب بین ۱۹ تا ۲۰ نفر است ولی اکنون کلاسهای ما تا این عدد تفاوت فاحشی دارند. برگردیم به بحث قبلی، موضوع دیگری که بر تحصیل دانشآموزان مؤثر است، نبود معلم متخصص است؛ اول اینکه ما معلم متخصص به معنای واقعی کم داریم، معلوم نیست معلمی که شیمی، فیزیک، ریاضی یا ادبیات درس میدهد، حتماً رشته تحصیلی او همین رشته بودهباشد. متأسفانه این تناسب همه جا وجود ندارد، به خصوص در ۲۵ تا ۳۰ درصد مناطق آموزش وپرورش ما که روستایی، حاشیه شهر یا کلاسهای پرتراکم دور از مرکز استان هستند، چون معلمان معمولاً تازه کار هستند و پراکندگی از مرکز استان زیاد است، نمیتوانیم دبیر متخصص تأمین کنیم، یک دبیر میرود ادبیات تدریس میکند اگر رشته او ریاضی هم بودهباشد، شیمی و فیزیک هم درس میدهد، در حالی که اینها دروس تخصصی است و کسی که ریاضی خوانده معلوم نیست بتواند به خوبی فیزیک دبیرستان را تدریس کند. عامل دیگری هم که خیلی میتواند تأثیرگذار باشد، کمبود معلم است. ما هر سال داریم به شیوه وصله و پینهای آموزش و پرورش را اداره میکنیم. براساس آن آماری که مرکز پژوهشها اعلام کردهاست، در دوره ابتدایی ۲۰۰ هزار معلم کم داریم، در متوسطه اول و دوم هم مجموعاً ۱۰۰ هزار تا کمبود داریم که نشان میدهد چیزی بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار معلم کم داریم. جای این تعداد کمبود معلم را چطور پر میکنیم؟ با اضافه کاری معلمان یا بازنشستهها، یعنی معلمی که باید ۲۰ ساعت درس دهد، دارد ۴۰ یا ۶۰ ساعت درس میدهد، چون اضافه کار میگیرد و میگوید با این گرانیهای امروز شاید یکی، دو تومن اضافه کار بگیرم و به یک زخمی بزنم، ما هم از خداخواسته میگوییم حالا که ردیف استخدامی نداریم، جای خالی ۳۰۰ هزار معلم را با اینها یا بازنشستهها پر میکنیم. بازنشستهای که ۳۰ سال کار کرده، خسته است و انگیزه ندارد. معلمی هم که بالای ۲۰ ساعت کار میکند، درست است که از جانش مایه میگذارد، ولی به درد دانشآموز ما نمیخورد و دیگر آن تاب و توان و نیرو و انرژی را ندارد. موضوع بعدی که میتواند مؤثر باشد، مدارس دو نوبتی است. زمانی که در سال ۹۰- ۸۹ پای اجرایی نظام جدید رفتیم، چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد مدارس ما نوبت دوم بودند، اما این عدد الان به نظر بالای ۳۰ تا ۴۰ درصد رسیدهاست و هر چه مدرسههای نوبت دوم بیشتر شود، سطح یادگیری دانشآموز پایینتر میآید. کلاسها باید صبح برگزار شود تا انرژی وجود داشته باشد. بعد هم ظرفیت یادگیری دانشآموزان در ۶۰ دقیقه ۴۵ دقیقه است، یعنی وقتی میشود ۴۶ دقیقه دانشآموز قفل میکند و آمادگی، تمرکز و توجه خود را در یادگیری از دست میدهد. در همه مقاطع ظرفیت تحصیل اینگونه است؟ در ابتدایی کمتر است و باید کلاسهای ما ۴۰ دقیقهای باشد. در متوسطه که بچهها مقداری بزرگتر هستند به همان ۴۵ تا ۵۰ میرسد، ولی، چون امروز مدرسه باید بعد از ظهر دانشآموز بگیرد، همه را دو زنگه کرده ایم، یعنی یکساعت و نیم بچه را سرکلاس معطل میکنیم از زنگهای تفریح آن هم زدیم تا بچههای بعدازظهر که میآیند، به شب نخورند. نکته بعدی این است که حجم کتابهای درسی و جدول برنامههای هفتگی بچهها با تقویم آموزشی سالانه تناسب ندارد. حتی با وجود تغییراتی که اخیراً در کتابها انجام شدهاست؟ بله! ما کتابها را برای ۳۶ هفته طراحی کرده ایم، یعنی گفته ایم سال تحصیلی ۹ ماه است. هر ماهی چهار هفته کلاس تشکیل شود و پیشبینی کرده ایم ۱۴۴ ساعت درس داده میشود. برای این ۱۴۴ ساعت کتاب طراحی و محتوا تولید کرده ایم. به غیر از بدی آب و هوا، آلودگی هوا، دو روز کرونا و سه روز فلان تعطیلات، نزدیک امتحانات هم بچهها نمیآیند و معلم هم که نمیتواند کلاس جبرانی بگذارد. به جای آن در یک جلسه به جای چهار جلسه درس میدهد، بعد نتیجه همه اینها خودش را در افت تحصیلی نشان میدهد. بحث بعدی این است که شیوههای ارزشیابی ما هم غلط است. ارزشیابی پژوهش محور نیست. کلاس شلوغ است، چون شلوغ است، معلم پشت سر هم درس میدهد. در حالی که ما میگوییم مطالب یک رابطه افقی و عمودی با هم دارند و برنامه تحصیلی یک علم است. درس اول پایه درس دوم است. اگر مفهوم درس اول را در ریاضی یاد نگیری نمیتوانی درس بعدی را یاد بگیری. وقتی من دارم پشت سر هم به بچهها درس میدهم و پرسش هم نمیکنم که ببینم این درس قبلی را بچهها یادگرفتهاند یا نه و اگر یاد نگرفتهاند، باید دوباره آنها را تکرار کنم، اما شلوغی کلاس موجبشده به ارزشیابی بی توجه باشیم و معلمها چیزی به اسم ارزشیابی تدریجی و تبیینی ندارند که از اصول آموزش است. مشخص است دانشآموزان چیزی یاد نمیگیرند، حالا بچههایی که پولدار هستند، وقتی درس شان عقب است، یک معلم خصوصی میگیرند، ولی ۹۰ درصد بچهها چنین امکانی ندارند؛ در مجموع شلوغی کلاس موجبشده ارزشیابی واقعی نداشتهباشیم. بحثهای بعدی که میتواند در زمینه افت تحصیلی دانشآموزان تأثیرگذار باشد، این واقعیت است که تعداد عناوین جدول برنامه درسی ما نسبت به دیگر کشورها خیلی زیادی دارد. براساس مطالعات در دنیا میانگین عناوین شش عدد است، ولی در ایران ۱۰ تا عنوان درس برای دانشآموزان داریم. در حالی که خیلی از این درسها مهارت اجتماعی، سیاسی، زندگی یا سواد خواندن، نوشتن یا حساب کردن آنها را افزایش نمیدهد. بحث مهم بعدی، نبود تجهیزات آزمایشگاهی و کارگاهی است. اگر بررسی کنید بچهها در دروس علوم پایه نمرات خیلی پایینی دارند. یعنی پایینتر از خواندن و نوشتن؟ بله. همین ۱۲ را هم اگر گرفتند به لطف ادبیات، دینی و قرآن بوده و اگر دروس عمومی را هم کنار بگذارید، معدل قطعاً زیر ۱۰ میشود. البته این معدل هم معدل کتبی است، ولی معدل کل شامل یکسری دروس میشود که امتحان نهایی ندارد و هر چند تعداد کمی دارند، ولی نمره آنها در معدل کل میآید. دلیل اینکه دروس تخصصی معدل پایینی دارد، این است که این دروس باید آزمایشگاه و کارگاه داشته باشد، ولی کارگاهها و آزمایشگاه ما تعطیل است؛ متأسفانه دروس آزمایشگاهی همیشه مورد کملطفی واقع شدهاند، خیلی از مدارس یا آزمایشگاهها یا متصدی آزمایشگاه ندارند یا معلم شیمی و فیزیک ما با آزمایشگاه بیگانه است؛ در نمره دادن و ارزشیابی نیز آزمایشگاه اصلاً محلی از اعراب ندارد و جایی برای آن دیده نشدهاست. خب اینها اثرگذار است. طرف فکر میکند شیمی را باید حفظ کرد، در حالی که شیمی را نمیتوان با حفظ کردن آموخت و ما معتقدیم دروسی مانند شیمی و فیزیک باید به شیوه استقرایی تدریس شود. دانشآموز باید آنقدر آزمایش کند تا خودش از طریق این آزمایشها به این جمعبندی برسد که مثلاً قانون ارشمیدس یا نیوتن یعنی چه؟ یا برای قانون آیینه ها، دانشآموز باید آیینههای متعدد را سرکلاس و در آزمایشگاه ببیند تا در زمان امتحان به خوبی جواب دهد؛ حالا مثلاً در اخبار دیدم که گفته میشد ۳۰ میلیارد تومان برای تجهیز کارگاهها تخصیص داده شدهاست، مگر ۳۰ میلیارد تومان چقدر است؟ بخواهیم یک دستگاه CNC برای یک هنرستان بخریم باید ۱۰ میلیارد تومان پول بدهیم و ۶ هزار هنرستان هم داریم، با ۱۰۰ میلیارد تومان که نمیشود هنرستانهای کشور را تجهیز کرد، پس در مجموع ما آزمایشگاه، تجهیزات کارگاهی و آموزشی نداریم. اینکه اخیراً در شبکه شاد برخی از آزمایشها شبیهسازی شده چقدر مفید است؟ نمیگویم این بد است، ولی کاملکننده نیست. این مکمل یادگیری است ولی به تنهایی جواب نمیدهد. موضوع بعدی که موجب میشود معدلها پایین بیاید، این است که معلمهای ما بی انگیزه هستند. چون ۴۰۰ هزار معلم کم داریم رفته ایم در روستا و مناطق دوردست معلم خرید خدمات و حق التدریس گرفتیم. این فرد هنوز به آینده شغلی خود امیدوار است، هر روز در سرویسی که میرود و میآید، نگران است و از خود سؤال میکند قرار است استخدام شوم یا نه و با این حقوق چطور زندگی کنم. این معلمی که انگیزه و دل و دماغ ندارد نمیتواند مایه بگذارد. بحث بعدی این است که نظارت بالینی آموزش و پرورش هم متأسفانه به صفر رسیدهاست، یک زمانی در استانها، شهرستانها و روستاها چیزی به نام راهنمایی تعلیماتی داشتیم که الان اسم آن را راهبر آموزشی کردهاند و این فرد دانه به دانه کلاسها را سرکشی میکرد تا ببیند مثلاً معلم این هفته درس خود را دادهاست، چند درصد از دانشآموزان درس را بلد هستند، چه کسانی بلد نیستند و اینها را به اداره کل شهرستان یا منطقه گزارش میکرد. آن معلم را میخواستند، بررسی میکردند، تذکر میدادند. ما متأسفانه آن اهرم تشویق، تنبیه و نظارت بالینی را از دست داده ایم و الان باید بگویم که ۹۰ درصد از مدارس ما به امان خدا رها شدهاند. کسی هم نیست بر آنها نظارت کند. بالاخره نظارت و بازرسی اثرگذار است و باید اینها را از طرق ممکن بررسی و پایش کنیم. اگر نیرو نداریم هم اولیا را بسیج کنیم و چنین ظرفیتیهایی وجود دارد. یکی از ظرفیتهایی که در آموزش و پرورش ابتر مانده و ما الان داریم برنامه هفتم را تدوین میکنیم، محلی از اعراب ندارد، گروههای آموزشی و انجمنهای علمی است. اینها خیلی میتوانند مؤثر باشند، همانطور که در دانشگاهها گروه داریم و برای رتبه بندی نیاز است باید در مدارس و به تبع آن در منطقه و شهرستان این گروههای آموزشی را داشته باشیم. این گروههای آموزشی معلمها را هم آموزش میدهند و هم کارهای آنها را ارزیابی میکنند. اینها میروند کلاس معلم را بررسی میکنند، ولی الان به گروههای آموزشی نیرو تخصیص پیدا نمیکند. انجمنهای علمی را در آموزش و پرورش فعال نکرده ایم، در حالی که اینها موجب میشود معلمان انگیزه پیدا کنند تا معدل بالا رود. خب با وجود این وضعیتی که از مشکلات آموزشی کشور تصویر کردید، باز هم شاهد هستیم در المپیادها دانشآموزانی داریم که مقامهای خوبی هم به دست میآورند. المپیادها اولاً حرکت انفرادی است و بعد هم اگر رصد کنید، این بچهها یا متعلق به تیزهوشان یا برخی از مدارس غیردولتی سرآمد هستند. اینها هم برخی تخصصی هستند، مثلاً بعضی از مدارس تیزهوشان صرفاً در المپیاد، شیمی، فیزیک یا ریاضی فعال هستند و بعد از آن هم به شکل ویژه برای این افراد کار میشود، مثلاً ما یک مرکزی زیر نظر تیزهوشان داریم که سازمان ملی استعدادهای درخشان بود و الان شده باشگاه دانشپژوهان جوان و اصلاً از بچه پول میگیرد و استاد ویژه المپیاد میآورد. بالاخره در کشور علامه حلی تهران همیشه در این زمینه رتبه آور بودهاست. این مدارس سرآمدی که گفتم ۱۵ درصد و اگر ریز شویم خوبهای آن به ۱۰ درصد هم نمیرسد، همه معدل ۱۹ به بالاها را جمع میکنند. حالا مثلاً اگر شما بخواهید در انرژی اتمی فرزند خود را ثبت نام کنید، اول باید معدل بچه شما بالا باشد که هیچ، بعد بروید آزمون ورودی دهید. در آزمون ورودی هم به شکلی میچینند که بروید التماس کنید بچه شما را با کلی پولی که از شما میگیرند، ثبت نام کنند. بعضی از تیزهوشان ما نیز همین گونه است، یعنی هم معدل ورودی و هم نمره بالا آزمون ورودی نیاز است. در این ۱۰۰ نفر که با این شدت و حدت قبول شدند، میخواهید پنج نفر پیدا نشود که در المپیاد رتبه بیاورد؟ ۹۵ درصد دیگر دانشآموزان چه. یکی از نکاتی که اتفاقاً موجب افت تحصیلی میشود، همین بی انگیزی دانشآموزان در نتیجه این بی عدالتی است. ما مدارس عادی دولتی را مورد بی مهری قرار داده ایم و متأسفانه دانشآموزان آنها دانشگاههای خوب نصیبشان نمیشود، دانشگاههای خوب و رتبههای یک تا ۴۰ متعلق به همین دانشآموزان مدارس بالاست، بعد مدارس عادی ما ۳ درصد این رتبهها را آن هم احتمالاً در رشتههای علوم انسانی به خود اختصاص میدهند. دانشآموز میگوید من که دانشگاههای خوب را نمیآورم، پیام نور و دانشگاه آزاد را هم که پدرم پول ندارد بفرستد، پس برای چه تلاش کنم؟ اگر بررسی کنید پوشش تحصیلی در متوسطه دوم ۸۰ درصد است، یعنی اصلاً ۲۰ درصد بچههای ما دیپلم نمیگیرند و با دیپلم ناقص مدرسه را رها میکنند، یا دختر است و ازدواج میکند یا پسر است که ترک تحصیل میکند. البته الان متأسفانه در روستاها هم سن ازدواج بالا رفته و نمیتوانیم بگوییم حتماً ازدواج میکنند، بلکه آنها هم ترک تحصیل میکنند تا به پدر و مادر در خانه کمک کنند. آن کسی که آقا است هم به شهر دیگری مهاجرت میکند؛ یک آماری دیدم که گفته شدهبود براساس آمار سرشماری سال ۹۵ ما ۲۱ هزار نفر بی سواد و کم سواد داریم. عددی که اخیراً داریم هم ۵۶۰ هزار نفر کودک لازمالتعلیم در دوره ابتدایی است که اصلاً مدرسه نمیروند. بعد از کرونا اگر امتحان بگیرید، قطعاً معدل ما رو به بالا نبود و رو به پایین خواهد بود، چون خیلی از بچهها که شاید به شبکه شاد دسترسی نداشتند، علاقهای به آن نداشتند یا معلم بالای سرآنها نبوده، نمیتوانند این عقب ماندگیها را جبران کنند. اینکه از کنکور درسهای عمومی حذفشده، چه مقدار در میزان سوادآموزی دانشآموزان تأثیرگذار است؟ من نمیدانم شورای عالی انقلابی فرهنگی چگونه قرار است این مصوبه را اجرا کند، ولی براساس قانونی که در مجلس مصوب شد، سه سال پایانی باید امتحان نهایی برگزار شود تا نمرهای که دانشآموزان در این مقاطع میگیرند، قابل استناد باشد و جایگزین دروس عمومی شود. کنکور هم به شکل تخصصی در دو نوبت در سال برگزار شود. در مجموع این طرح شورای عالی انقلاب فرهنگی را یکقدم رو به جلو میدانم، ولی هنوز نابرابریها و مشکلات سرجای خودش هست و استرس از بین نمیرود، ولی این دغدغه که مطرح شدهبود دروس عمومی مورد فراموشی بچهها قرار میگیرد به شرط اینکه امتحانات نهایی دروس عمومی را جدی بگیریم و امتحانات را اساسی و استاندارد برگزار کنیم، اتفاقاً یک امتیازی است که در آن مدرسه و آموزش و پرورش مورد توجه قرار میگیرد. بچههای پولدار و مدارس بالا میگفتند که مدرسه اصلاً مهم نیست، اینجا را ول کنید. تیزهوشانیها میگفتند رها کنید و کلاس کنکور بروید. مدیر و معلم مدرسه هر چقدر داد میزد و میگفت بیایید سرکلاس میگفتند ما یک ۱۰ هم بگیریم، قبول است، مهم کنکور است. ولی الان سوابق تحصیلی دارد اهمیت پیدا میکند، به شرطی که آموزش و پرورش امتحانات یکسان برگزار کند و به جای یک سال در سه سال برگزار شود تا به این دروس اهمیت داده شود.
سایر اخبار این روزنامه
معدل ۵ /۱۱ نتیجه بیمهری به مدارس دولتی است
حادثه شاهچراغ و شهادت صدیقه طاهره (س) الهامبخش «محافظ» شد
انتخاب سرمربی، شاید وقتی دیگر!
رانندگی امن در بارندگی
پیام برجامی امیر عبداللهیان به «همسایه خیرخواه»
روز سوگند «کابینه بحران» در تلآویو
نمایش استقامت با بزرگداشت حماسه ۹ دی
شاخص کل بورس کانال ۱/۶ میلیونی را بازپس گرفت
اتهام بیاساس گمشدن قسط اول بلوک ۱۲ درصدی پتروشیمی خلیجفارس
گلایه مراجع از اوضاع اقتصادی کشور
این قاب ماندگارانقلاب ما