آخرین تقلا پیش از آغاز جشنواره: چرا فیلم‌های روی پرده نمی‌فروشند؟/ گیشه در یخبندان!

به گزارش خبرنگار شهروندآنلاین؛ با این حال آمار فروش فیلم‌های منتهی به جشنواره، پرده از رویدادی نگران‌کننده برمی‌دارد: فیلم‌ها عملا فروش‌های ناچیز حیرت‌انگیزی دارند و حتی بعید نیست کفاف هزینه‌های برق و حقوق کارکنان سینماها را هم ندهند. البته در این بین ممکن است آمارهای مثلا فروش کلی حوالی چهارده‌میلیاردی «بخارست»، فروش کلی بیست‌میلیاردی «پسر دلفینی» یا فروش ده‌ونیم‌میلیاردی «لوپتو» فریبنده به نظر برسد. با این حال محاسبه میزان فروش این فیلم‌ها در دو سه هفته اخیر می‌تواند این فریب را از سینمای ایران دور سازد و شمایی واقع‌بینانه‌تر، از وضعیت اقتصادی سینمای این روزهای ایران ترسیم کند. تحلیلی که فروش فیلم‌های جدید از جمله فروش سیزده‌میلیون‌تومانی فیلم «بی‌آبان» به کارگردانی مهرداد کوروش‌نیا، فروش حدود سیزده‌میلیون‌تومانی فیلم «عمارتی در مه» ساخته محمدعلی سلیمان‌تاش، فروش حدود ده‌میلیون‌تومانی «حرف آخر» ابراهیم شفیعی و البته فروش کمتر از پنج‌میلیون‌تومانی «اینان» رهبر قنبری شاهدی صادق بر آن بوده و بر شکست اقتصادی تقریبا تمام فیلم‌های اکران جدید سینمای ایران- حتی به‌رغم محدودیت اکران و سالن‌های کم‌شمار این چند فیلم جدید- گواهی می‌دهد.

سینما البته تنها فروش نیست و ظرفیت و کیفیت هنری فیلم‌ها حکایتی دیگر دارد. در این باره پای صحبت‌های فیلمسازانی نشسته‌ایم که در این روزهای بی‌رونق ریسک کرده و فیلم‌هاشان را فرستاده‌اند روی پرده.

 

دیوانه از قفس پرید!

 

یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین فیلم‌های این روزها – که به رغم فروش غیرقابل‌قبول، بازتاب رسانه‌ای قابل‌توجهی داشته- «عمارتی در مه» ساخته محمدعلی سلیمان‌تاش است. سایکودرامی تاریک درباره مدیر یک آسایشگاه اعصاب و روان که از یک پزشک جوان می‌خواهد روی نوع خاصی از بیماران روانی تحقیق کند. او اما با حضور در این آسایشگاه متوجه حوادث غیرمعمول و پیچیده‌ای بین بیماران و کارکنان آسایشگاه می‌شود.

محمدعلی سلیمان‌تاش، کارگردان فیلم سینمایی «عمارتی در مه»، با بازی اردلان شجاع‌کاوه و روژینا میرسید، موضوع اصلی فیلمش را «سایکودرام یا تئاتردرمانی» عنوان می‌کند و می‌گوید: «داستان فیلم که در بازه زمانی پیش از انقلاب روایت می‌شود درباره پزشکی است که برای درمان شماری از بیماران یک تیمارستان دعوت می‌شود. در این میان اتفاقات پیچیده‌ای روی می‌دهد و مخاطب گام‌به‌گام درگیر برداشت‌ها و قضاوت‌های اشتباه درباره رویدادها و شخصیت‌ها می‌شود. مانند دیگر فیلم‌های این گونه، روایت پیرامون این برداشت‌ها پیش می‌رود تا این‌که در پایان شاهد رمزگشایی از معمای اصلی می‌شویم.»

تاکنون فیلم‌های زیادی درباره بیماران و بیمارستان‌های روانی ساخته شده که از میان آن‌ها می‌توان به نمونه‌های جهانی و درجه یکی چون «دیوانه از قفس پرید» میلوش فورمن و «شاتر آیلند» مارتین اسکورسیزی و از بین نمونه‌های ایرانی هم مثلا به «معجزه خنده» یدالله صمدی اشاره کرد. محمدعلی سلیمان‌تاش اما شباهت فیلمش را با دیگر فیلم‌های این ژانر رد می‌کند و می‌گوید نگاه این فیلم به روان‌شناسی اریژینال است: «هنگامی که چند روان‌شناس فیلم را دیدند، گفتند که این فیلم را می‌توان در حکم ارائه یک تز جدید دانست. به هر حال، من علاوه بر نمایش، روی سایکودرام هم اشراف دارم و به رغم این‌که تحصیلات پزشکی نداشته‌ام، بیمارانی را با سایکودرام درمان کرده‌ام.»

اما این‌که چرا فیلم در این شرایط اکران شده و چرا با این میزان استقبال مواجه شده، سوالی است که کارگردان درباره‌اش می‌گوید: «فیلم ما سالن‌های کم‌شماری دارد و البته همین سالن‌های ناچیز هم با توجه به شرایط حاکم و تماشاگران بی‌رغبت به حضور در سالن‌های سینما و تئاتر، پر نمی‌شوند. شاید اگر فیلم را هم کمی دیرتر اکران می‌کردیم اتفاقات بهتری می‌افتاد.»

 

جنگ جهانی سوم و نیازهای کودکان

 

«عینک» رضا آقایی که چند سال پیش در جشنواره کودک و نوجوان اصفهان جایزه گرفته بود، از روز گذشته روی پرده آمده. فیلمی با فضای کودکانه درباره خواهر و برادری که در روزهای نزدیک عید تلاش می‌کنند تا عینک مادربزرگشان را تعمیر کنند و در این میان یک پسربچه افغانستانی ادعا می‌کند می‌تواند به آن‌ها کمک کند و ….

در میان فیلم‌های روی پرده، به دلیل سابقه موفقیت فیلم‌هایی مانند «پسر دلفینی»، «لوپتو»، «بازیوو» و چند فیلم دیگر در اکران امسال، «عینک» شاید بیشترین امید را به بازگشت اقتصادی داشته باشد. کارگردان این فیلم هم این موضوع را رد نمی‌کند و به‌رغم فاصله شش‌ساله تولید تا اکران این فیلم با نوعی امیدواری درباره آینده آن حرف می‌زند: «با این که شرایط مساعدی برای اکران فیلم‌ها وجود ندارد، ولی نیاز کودکان به تنفس و تنوع باعث شده احساس کنیم اکران این فیلم در این شرایط لازم است و نباید این فرصت را از دست داد.»

رضا آقایی درباره انتظار شش‌ساله برای اکران «عینک» می‌گوید: «با توجه به حال مردم، می‌توان گفت که زمانی بدتر از این برای اکران یک فیلم وجود ندارد، ولی ما چاره دیگری جز اکران در این روزها نداشتیم. به‌خصوص که از سال 99 به این سو منتظر این اتفاق بودیم که در آن زمان به خاطر کرونا و تعطیلی مدارس رخ نداد. با وجود این، حس می‌کنم اگر فیلم را اکران نمی‌کردیم، فرصت از دست می‌رفت و دیگر امکانی برای اکران نداشتیم. به هر حال در هر شرایطی بچه‌ها نیاز به تنوع و تنفس دارند و حتی اگر جنگ جهانی سوم هم بشود، این نیازها باید تامین شوند.»

 

افشای یک حقیقت مدفون!

 

«بی‌آبان» به کارگردانی مهرداد کوروش‌نیا نیز یکی از فیلم‌هایی است که بعد از چند سال بلاتکلیفی روی پرده آمده. درامی اجتماعی با بازی رضا اخلاقی‌راد، علیرضا استادی، نسیم ادبی و صحرا اسداللهی درباره یک جنگلبان به نام آبان است که بعد از بی‌ثمر ‌ماندن تلاشش برای نجات جان دختربچه‌ای که در جریان یک تصادف مجروح شده، دست به افشای رازی بزرگ می‌زند و می‌گوید که خود او نیز 15 سال پیش با دختری تصادف کرده و باعث مرگ او شده است.

مهرداد کورش‌‌نیا که نام او را پیش‌تر به عنوان نویسنده سریال‌های «ممنوعه» و «کرگدن» (با همکاری علی اصغری) شناخته‌ایم؛ «بی‌آبان» را چکیده  سلیقه و علاقه‌اش در زمینه درام می‌نامد و می‌گوید: «من تقریبا تمام بیست سال اخیر را مشغول فیلمنامه‌نویسی بوده‌ام- و در هفت هشت سال اخیر هم فیلمنامه‌های چند سریال را نوشته‌ام. ولی وقتی نویسنده‌ای برای نوشتن فیلمنامه دعوت می‌شود، باید آن چیزی را که سفارش داده می‌شود بنویسد که حتی ممکن است موضوع دلخواه‌ آن نویسنده نباشد. به عبارت بهتر، در تمام این سال‌ها دوست داشتم آن چیزی را بسازم که سلیقه‌ام بود. برای همین هم «بی‌آبان» را نوشتم که به وجدان می‌پردازد و برای من مهم بود و مورد علاقه‌ام و به همین دلیل هم بود که با وجود تمام مسائل و مشکلاتی که به‌خصوص از نظر مالی با آن درگیر بودیم، فیلم را با هزینه شخصی و با نهایت سرعت فیلمبرداری کردیم.»

مهرداد کوروش‌نیا با اشاره به این‌که «هر فیلم تعبیرپذیر و تغییرپذیر می‌تواند خوشایند باشد» می‌گوید: «موضوع اصلی این فیلم حقیقتی است که پنهان شده و ناگهان افشا می‌شود. در واقع کاراکتر اصلی فیلم یک حقیقت مدفون و پنهان را با علم به تاوانی که ممکن است بابت آن بپردازد برملا می‌کند و البته موتور محرک و انگیزه‌اش برای این فاش‌گویی وجدان است.»

 

بیست سال بی‌مهری!

 

رهبر قنبری که کارنامه‌اش سرشار است از ساخت فیلم‌های کوچکی چون «فصل بلوغ»، «روییدن در باد»، «عروسی حسین»، «او» و «پرنده‌باز کوچک» است؛ در «اینان» نیز در راستای همان مسیر همیشگی‌اش راه پیموده است؛ فیلمی درباره یک جوان سی‌ساله که برای یافتن عضو پیوندی برای برادرش راهی مشهد می‌شود و در این سفر به عشق و باوری جدید می‌رسد و تمام باورهای قبلی‌اش با چالش مواجه می‌شوند.

رهبر قنبری می‌گوید که ایده فیلم «اینان» مرهون یک زیارت است: «چند سال پیش رفته بودم زیارت امام رضا (ع). با یکی از فراشان حرم آشنا شدم که یک ساعت گرانبها پیدا کرده بود و به هر دری می‌زد تا صاحب آن را پیدا کند. این شکل اخلاق و ایمان کلید ساخت این فیلم را زد.»

این روزها تقریبا تمام فیلم‌های روی پرده با نوعی شکست محتوم مواجه می‌شوند. رهبر قنبری هم با اکران فیلم در این شرایط موافق نبوده است: «در این روزها مردم زیاد به سینما نمی‌روند و از این نظر نمایش فیلم در این مقطع چندان منطقی نیست. با این حال تهیه‌کننده اصرار داشت که فیلم اکران شود، چون اگر «اینان» این روزها هم روی پرده نمی‌رفت دیگر فرصت نمایش به آن داده نمی‌شد!»

رهبر قنبری البته می‌گوید که بدرفتاری با فیلم‌هایی مانند «اینان» رشته‌ای است که سر دراز دارد: «فقط در زمان اکران نیست که به این نوع فیلم‌ها بی‌مهری می‌شود، بلکه این قضیه را در جشنواره فیلم فجر هم شاهدیم و به خوبی آن را در انتخاب نکردن این فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر دیدیم.»

قنبری به عنوان کارگردانی شناخته می‌شود که تقریبا تمام فیلم‌هایش یا در گیشه شکست خورده‌اند و یا این که اصلا اکران نشده‌اند. با این حال می‌گوید که «دوست دارم همه فیلمم را ببینند، ولی نه به هر قیمتی. شاهد این ادعا هم این که اولین فیلمی که ۲۵ سال پیش ساخته‌ام هنوز هم دیدنی است. در واقع فیلم‌هایی مثل «اینان» تاریخ مصرف ندارند، زیرا پیامی که می‌دهند تاریخ مصرف ندارد. این فیلم درباره ایمان است، اما با وسواس آن را ساخته‌ام تا گرفتار ریاکاری رایج در این قبیل تولیدات نشده باشم.»