نقش سردار سلیمانی در شکست راهبرد‌های منطقه‌ای امریکا

شهید سلیمانی به عنوان مغزمتفکر مقاومت، نقشی بنیادین در شکست راهبرد‌های امریکا در منطقه غرب آسیا داشت. ایشان به عنوان فرمانده استراتژیست هم در سطح تاکتیک، هم در سطح راهبردی و هم در سطح کلان به عنوان سیاستمدار در میدان ایفای نقش می‌کرد.
محور مقاومت به فرماندهی شهید توانست فتنه بزرگی را که در حال شکل‌گیری بود خنثی کند و وضعیت را به مرحله ثبات فعلی برساند. سرداردل‌ها در ابعاد مختلفی در شکست راهبرد‌های امریکا برای شکل دادن به معادلات سیاسی و امنیتی جدید در منطقه تأثیر گذار بود. شهید موفق شد با تحمیل شکست تاریخی به امریکا درپیاده‌سازی طرح خاورمیانه جدید، نقش تاریخی خود را درشکل دهی به راهبرد‌های سیاسی و نظامی قرن بیست و یکم به منصه حضور برساند.
با شناخت نقش سردار سلیمانی در شکست راهبرد‌های امریکا در منطقه می‌توان به فلسفه کینه و دشمنی امریکا نسبت به سردار دل‌ها پی برد، امریکایی‌ها چهار سیاست اصلی برای بازسازی چهره و پیشبرد اهداف راهبرد درمنطقه تعقیب می‌کردند: ۱. تلاش برای بازسازی قدرت خود درمنطقه خاورمیانه؛ ۲. تثبیت رژیم صهیونیستی؛ ۳. تضعیف و مهار جمهوری اسلامی ایران و ۴. قرار دادن قدرت‌های محورمقاومت در وضعیت اضمحلال و بحران مستمر. اما امریکا در هر چهارسیاست با ناکامی مواجه شد. دلیل این ناکامی را نیز باید در شکست فرماندهان و استراتژیست‌های امریکا در نبرد راهبردی با مغرمتفکر جبهه مقاومت جست وجو کرد. برهمین اساس بود که امریکا سپهبدسلیمانی را دشمن درجه یک خود می‌دانست.
به نوشته مارکوس تنوریو، مورخ و متخصص روابط بین الملل در میدل ایست مانیتور تفکر، تصمیمات و اقدامات راهبردی شهید اثری ماندگار درتثبیت جریان مقاومت و شکست راهبردی امریکا داشت. از این رو مهم‌ترین دلایل ترور سردار سلیمانی، به نقش مؤثر و تعیین‌کننده وی در پیروزی مقاومت در برابرامریکا و تضعیف موقعیت آن به عنوان بازیگرمؤثر در منطقه، قطع جریان صادرات تسلیحات امریکا به داعش و گروه‌های تروریستی در خاورمیانه، شکست هسته‌های تروریستی دست ساز امریکا، تثبیت محور مقاومت به عنوان یک جریان ضد سلطه در منطقه و نقش کلیدی در پیروزی مقاومت در منطقه و توفیق او در شکل دادن به بسیج مردمی درکشور‌های محورمقاومت به‌ویژه درکشور‌های عراق، سوریه، یمن و لبنان دانست.


به گفته تنوریو، امریکا تصمیم به ترور ژنرالی گرفت که نماد مقاومت در برابر گروهک‌های تروریستی بود؛ و در سال‌های نبرد با امریکا ائتلاف طرفدار آن توانسته بود با درایت تهدید‌ها را به فرصت تبدیل کند؛ امنیت پیرامونی جمهوری اسلامی ایران را افزایش دهد، و نفوذ و نقش ایران درمنطقه را ارتقا ببخشد؛ همچنین تثبیت حکومت کشور‌های ضد امریکایی و صهیونیستی در منطقه را به وجود بیاورد و درناپایدار‌سازی امنیت رژیم صهیونیستی موفق عمل کند.
راهبرد اتخاذشده از سوی سلیمانی برای شکست دادن توطئه‌های جنگی امریکا و اسرائیل، حملات و تبلیغات بین‌المللی، مجموعه‌ای از ارتباطات تاکتیکی و اثرگذاری نظامی و دیپلماتیک بوده است.
سردار سلیمانی درمقابل راهبرد ائتلاف‌سازی امریکا، با تکیه به ملاحظات ملی (مربوط به سرزمین ایران) و فراملی (عمدتاً مربوط به جهان اسلام) راهبرد سیاسی، رسانه‌ای و نظامی خود را طراحی و تنظیم می‌کرد و متناسب با گوناگونی تهدیدات موجود و به ویژه تهدیدات نامتقارن، نوعی استراتژی ترکیبی از اعتقادی، عملگرایی و عقلانیت را بر بنیاد سه اصل عزت، حکمت و مصلحت دردستورکارقرار داده بود. این راهبرد ترکیبی با تکیه بر اصول جنگ ترکیبی توانست، درنبرد راهبرد‌ها میان ایران و متحدانش درمقابل امریکا و متحدانش پیروز میدان شود و تولید شکلی از بازدارندگی پایدار و امنیت پایدار را درسایه توازن قدرت و توازن تهدید راهبرد ائتلاف‌سازی دشمن درمنطقه علیه نظام اسلامی را با شکست مواجه سازد. نفوذ و اقتدار امروز ایران درحوزه دیپلماسی و میدان مرهون تجارب و اقدامات موفقیت آموز سردار دل‌ها درحوزه دیپلماسی و میدان است. درسایه ایثار و فداکاری‌های شهید مقاومت و مدافعان حرم امروز ایران درکنار دستاورد‌های ذکر شده نه تنها به عنوان یک کشور ضد تروریسم در جهان معروف است بلکه به عنوان بازیگری که راهکار اصلی و واقعی برای متوقف کردن داعش و دیگر جریان‌های تروریستی به اجرا گذاشته مورد توجه متفکران، استراتژیست‌ها و تئوریسین‌های نظامی و امنیتی جهان است و ازآن برای مقابله با این جریان سرطانی همواره مشورت گرفته می‌شود.
نکته پایانی اینکه راهبرد اتخاذشده از سوی شهید سلیمانی برای شکست دادن راهبرد‌های توطئه محور امریکا و اسرائیل، حملات و تبلیغات بین‌المللی، اتخاذ روش تهاجمی با تکیه به مجموعه‌ای از روش‌های دیپلماسی عمومی، دیپلماسی دفاعی و امنیت، دیپلماسی رسانه‌ای درکنار تاکتیک‌ها و روش‌های نظامی و امنیتی بود. درواقع شهید نماد و مبتکر جنگ هیبریدی جدید در تاریخ معاصر بود که موفق شد دیپلماسی و میدان را به هم درآمیزد و به شکل ترکیبی همزمان به اجرا بگذارد. او دشمن را به خوبی شناخته بود و از ظرفیت‌های خودی به نحو احسن در برابر دشمن بهره گرفت، این رمز موفقیت او در نبرد راهبردی و جنگ اراده‌ها در برابر جبهه ائتلافی جهانی بود.
امروز هم درغیاب آن شهید عزیز باید دشمن را به خوبی شناخت، روش‌های دشمن را درک کرد تا با اقدامی به موقع توطئه‌های دشمن را خنثی کنیم. این وظیفه هر روزه را بر عهده داریم از این رو لازم است که آگاهانه در صحنه حضور یافته و به موقع عمل کنیم و به نصرت الهی باور داشته باشیم.