روزنامه وطن امروز
1401/10/13
در مسیر سلیمانی
یونس مولایی: چند روز قبل بود که خاک ایران میزبان 400 لاله گلگون گمنام بود؛ بینامهایی که نشان ایران را تا ابد برای نسلهای متمادی نمایندگی میکنند. استقبال از پیکر پاک شهیدان گمنام در تمام استانهای کشورمان مثالزدنی بود. با این حال توجهات بیش از قابهای مملو از جمعیت شهرهای بزرگ به یک روستای کوچک دوخته شد. مردم روستای پردنجان استان چهارمحالوبختیاری که احتمالا بیشترمان پیش از ثبت قاب مشهورشان در بدرقه یک شهید گمنام، نام روستایشان را هم نشنیده بودیم جلوهای از ارزشهای جمعی مردم ایران شدند. گویی تمام روستا برای بدرقه شهیدی آمده بودند که شاید محل تولدش هزاران کیلومتر دورتر از پردنجان باشد. خیره شدن به این قاب و یافتن واقعیتهای جامعه ایران در متن و حاشیهاش، کار چند روزم شده بود. این تشییع و تمام اجزای حاضر در آن حکایت یک نقاشی از تاریخ و هویت ایران را داشت؛ ایرانی که شهیدانش زندهترین رکن وحدتبخش آن به حساب میآیند، ایرانی که شهرت شهید بر گمنامی شهید پیشی میگیرد و نهایتاً سرزمینی که با همه تکثر و تمایزاتش بر سر یک حلقه وصل معنوی به مقصدی مشترک میرسد. پس اجازه دهید قبل از نوشتن از مردی که امروز سومین سالروز نشستنمان بر داغ باشکوهش است بگویم: به نام شهید. سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانی در بامداد همچون امروزی جامه شهادت را به تن کرد؛ جامهای که به گواه هر آنچه از او به ما رسیده است، آرزوی دیرینهاش بوده و در تمام زندگی به تمنای آن مبارزه کرده است. سلیمانی عارفانهترین کلماتش و خالصانهترین احساساتش را پای این مرگ خونین نوشته و گفته بود: «آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق درافتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم». برای همچون اویی که غلتیدن در حوض خونین شهادت آرمانی زیستنی بوده است، مرگی اینچنین به دست شقیترین دشمنان دین خدا پاداشی شایسته بود. اما شهادت او خیر جمعی نیز به حساب میآمد. آنچنان که بدرقه میلیونی او در شهرهای مختلف نشان از آن داشت که خون شهید چگونه میتواند وجدان بیدار و فطرت حقیقتجوی انسان مسلمان را درگیر خود کند. بر همین اساس شهید حاجقاسم سلیمانی در قیاس با سپهبد حاجقاسم سلیمانی جایگاه اجتماعی بالاتری دارد. او را بحق میتوان «شناسنامه ایران» و سندی هویتبخش برای اعصار متمادی به حساب آورد. طرح «مکتب سلیمانی» از سوی رهبر حکیم انقلاب و بخشیدن وجهه فراشخصیتی به این بزرگمرد تاریخ معاصر ایران بخوبی این حقیقت را عیان میکند که راه و رسم سلیمانی را میتوان نمونهای قابل تکثیر و نجاتبخش برای ایران و ایرانیان دانست. توصیفات و تعابیر رهبر انقلاب همچون «عشق همیشگی به شهادت»، «تربیت حقیقی در مکتب اسلام و امام خمینی(ره)»، «صدق و اخلاق»، «مجاهدت دائمی»، «اخلاص و اهل تظاهر و ریا نبودن»، «انقلابیگری با پرهیز کامل از حزبگرایی و جناحگرایی»، «شجاعت و تدبیر توأمان»، «حساسیت شدید به حدود شرعی حتی در میدان جنگ»، «معنویتگرایی»، «تعهد و ایمان»، «روحیه مقاومت و فداکاری» و «استکبارستیزی» درباره این قهرمان را میتوان نقطه ایدهآل ارزشهای انقلابی و مطلوب مردم ایران دانست. «مکتب سلیمانی» از آن رو که مفاهیم و نظام ارزشی مردم ایران در قالب یک شخصیت تجربهشده معاصر نشان میداد، عملا زمینهساز احیای روح جمعی ایرانیان در زمانهای شد که فقدان تفکر و عمل انقلابی برای مردم به چشم میآمد. از سوی دیگر وصیتنامه شهید سلیمانی را میتوان یک مانیفست کامل انقلابی در زمانه حاضر دانست که نشان از عمق بینش آن شهید از مسیر پیش روی خود و ملت ایران دارد. تعبیر اخیر رهبر انقلاب مبنی بر اینکه شهید سلیمانی «ملیترین» و «امتیترین» فرد بود، نشان از نگاه و پیوست این شهید به ۲ رکن ایران و اسلام نه در تضاد یکدیگر که در صیانت از یکدیگر است. در بخشی از وصیتنامه شهید سلیمانی آمده است: «مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را میکرد، هنر امام این بود که اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد. انقلابهایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام و بزرگترین قدرتهای مادی را ذلیل خود کردهاند». تنها توقف در همین بخش از وصیتنامه این شهید کافی است تا عمق و وسعت نگاه حاجقاسم درباره سرنوشت کنونی ایران و جهان اسلام روشن شود. عبور از دوگانههای تضادآفرینی همچون «ملیت و دیانت» و فهم دقیق در به خدمت گرفتن این 2 عنصر در کنار یکدیگر از هنرهای آن شهید بود که به شکل اعلی در مبدل شدن شهادتشان به نقطه تولدی دوباره برای ایرانیان نمایان شد. شهید حاجقاسم سلیمانی اکنون حقیقی است که هر سال در این روز یک بار دیگر بر ایران و فرزندانش زاده میشود. نامیرایی او و الهامبخشی مسیری که در آن جان احیاگر خویش را فدا کرد نشان از حقیقت شهادت در تفکر و زیست شیعی دارد. او شناسنامه ایران است، ایران خود را به نام و راه او میشناسد و در کشاکش هر مشکل و ناملایماتی اصل خویش را در آن مییابد. این روزها وقتی به انبوه جمعیتی که راهی مزار شهید بزرگوارمان در کرمان میشوند نگاه میاندازم، بیش از هر چیز این تصور برایم تداعی میشود که حالا حاجقاسم سلیمانی تبدیل به یک آیین جمعی برای ایرانیان شده است. مواجهه با هیچ شهید معاصری همچون او نبوده است. تاریخ شهادتش تبدیل به یک مناسبت ملی و دینی شده است، مزارش محل اجتماع دلدادگان انقلاب و اسلام است و نامش تبدیل به نمادی از ایستادگی و مقاومت شده است. از قاب مشهور روستای پردنجان تا تراکم جمعیت در مزار سردار شهید در کرمان، میتوان امتداد یک مسیر را به مشاهده نشست. مزار حاجقاسم سلیمانی که بخوبی او را سیدالشهدای مدافعان حرم میخوانند، حالا همچون حرمی امن، پناهگاه عاشقان شهیدان شده است. آیین سلیمانی تجسم آرمان او در واقعیت اجتماعی ایران است. ****** گفتوگوی «وطن امروز» با سردار حسن پلارک درباره طراحی راهبردی سردار سلیمانی علیه گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه و توسعه جبهه مقاومت استمرار سلیمانی حاجقاسم آنقدر زیرساختهای محور مقاومت در منطقه را محکم بنا کرده که نه تنها پس از شهادتش افتی ایجاد نشد، بلکه با قدرت بیشتری ادامه یافت مریمسادات آجودانی: ۳ سال از شهادت «حاجقاسم سلیمانی» میگذرد اما همچنان داغ نبودنش برای نهتنها ایرانیان، بلکه همه آزادیخواهان جهان بویژه محور مقاومت تازه است. با آنکه حاجقاسم دیگر بین ما نیست اما همچنان دستاوردهای تلاشهایش در ابعاد مختلف قابل مشاهده است. در عراق، سوریه، لبنان و حتی افغانستان شاهد تغییراتی هستیم که دنیای استکبار را کلافه کرده است. حالا دیگر رژیم اشغالگر قدس خواب از چشمش ربوده شده و شمارش معکوس نابودی اسرائیل آغاز شده است که البته اینها همه مرهون تلاشهای سردار دلهاست. میتوان گفت حالا به خاطر حضور منطقهای ایران به واسطه تلاش سردار سلیمانی، دشمن متوقف و زمینگیر شده است؛ تا جایی که حاجقاسم آنقدر زیرساختها را خوب ساخته که بعد از شهادتش مسیری که تعیین شده، در حال پیگیری است و هر روز جایگاه ایران در جهان قدرتمندتر میشود. در سومین سالگرد سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی گفتوگویی با سردار حاج حسن پلارک، رئیس سازمان توسعه روابط اقتصادی، فرهنگی، سیاحتی و زیارتی ایران و عراق داشتیم تا در کنار یاد و خاطره شهید سلیمانی با ابعاد دیگری از شخصیت این شهید بزرگوار در ابعاد بینالمللی آشنا شویم. * شما ۴۰ سال در کنار حاجقاسم بودید و دوستی باسابقهای داشتید. به نظرتان مهمترین عامل موفقیت سردار شهید سلیمانی در وظایف محوله از عملیاتهای مختلف در دوران دفاعمقدس و ایجاد امنیت در شرق کشور تا فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران چه بود؟ یکی از ویژگیهای حاجقاسم پیگیری جدی وظایف محوله بود و این پیگیریها تا لحظه رسیدن به اهداف و نتیجهگیری ادامه داشت. گاهی برای یک موضوعی در روز بیش از ۱۰ بار تماس میگرفت و تا آن موضوع به نتیجه نمیرسید، دستبردار نبود. البته خیلی هم در قید و بند تشریفات اداری، مکاتبه، نامه و فکس نمیشد و عملیاتی اقدام میکرد؛ تا جایی که وقتی در یک روز دستوری میداد، نمیگذاشت ساعتی بگذرد و دقایقی بعد نتیجه را جویا و پیگیر میشد. مرحوم رستم قاسمی، وزیر سابق راه و شهرسازی تعریف میکرد یک روز حاجقاسم از من یک کشتی روی آب در بندرعباس خواست. پس از این مطالبه هنوز یک ساعت نگذشته بود که تماس گرفت و گفت: کشتی آمد؟ گفتم: نه حاجآقا! پیگیر هستم. دوباره ۳ ساعت بعد تماس گرفت و جویا شد و من هم گفتم نه! هنوز کشتی روی آب نیست. مجدد شب زنگ زد و پیگیری کرد که بعد از این همه پیگیری به او گفتم روی آب قرار دادن کشتی تشریفاتی دارد و باید اجاره شود تا مراحل قرارگیری آن روی آب انجام شود. در نتیجه نیازمند زمان است و در چند ساعت محقق نمیشود. حاجقاسم قانع شد و در نهایت 2 روز وقت داد به آقای قاسمی تا کشتی را روی آب آماده کند. فرماندهی حاجقاسم و پیگیری او به این شکل بود و تا رسیدن به نتیجه آن را جویا و به نوعی این پیگیری منجر به نتیجه میشد. اهداف برنامهریزی شده حاجقاسم باید 100 درصدی محقق میشد، نه حتی 99 درصد! این اخلاق حاجقاسم فقط درباره دستوراتش نبود، بلکه در عملیاتها هم به همین شکل پیگیری مجدانه داشت. اگر عملیاتی طراحی میکرد، باید به اهداف تعریف شده و نهایی میرسید و به کمتر از آنچه تکلیف شده بود، قانع نبود. این موضوع در تمام مأموریتهای حاجقاسم حاکم بود. وقتی او مأموریتی تعریف میکرد، نتایج آن هم باید ظهور و بروز مییافت. تاکتیک حاجقاسم جالب بود. او چندبعدی و بسیار هوشمندانه تصمیم میگرفت. نخستین توجه شهید قاسم سلیمانی این بود که باید به هدف تعریف شده به طور ۱۰۰ درصدی برسد، نه حتی در حد ۹۹ درصد. دومین موضوعی که پیش میبرد، چگونگی انجام امور با هزینه و تلفات و صدمات کمتر در منطقه و تبعات کم برای نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اینکه برای نظام تبعات نداشته باشد و مردم هم درگیر آن نشوند، برایش اهمیت زیادی داشت، چرا که خود را فدای مردم میدانست و زندگی خودش را هم وقف مردم کرده بود. مثلا اگر قرار بود در منطقه آمرلی و موصل در عراق یا حمص و حلب در سوریه عملیاتی انجام دهد، ملاحظاتی داشت به طوری که مهمترین امر برایش مردم بودند. به همین دلیل هم قبل از آغاز رسمی عملیاتها، در نخستین اقدام پناهگاهی برای مردم ایجاد میکرد تا خسارتی به آنها وارد نشود. بعد نیروهای خودی را با فرماندهان هماهنگ میکرد تا تعداد شهدا و مجروحان به حداقل برسد. حاجقاسم اجازه سوءاستفاده دشمن از برقراری امنیت در منطقه را نمیداد/ راهاندازی معاونت اقتصادی برای جبران برخی هزینهها در محور مقاومت * برخی شبهه میکنند ایران نباید در محور مقاومت حضور پیدا میکرد و این به ضرر کشور است؛ حضور ایران در محور مقاومت چه دستاوردهایی داشت؟ اینکه میگویم حاجقاسم چند بعدی بود، یعنی در برنامههایش به همه جوانب توجه داشت. در عملیاتها هم همینطور بود. شهید سلیمانی در کنار اینکه از نظر سیاسی جایگاه ایران را در منطقه تقویت کرد و از نظر اقتصادی هم این جایگاه را بهبود داد، تلاش کرد ایران بتواند نفع اقتصادی نیز در کشورهای هدف ببرد. یعنی طوری نباشد که ما مشکلات را برطرف کنیم، رنج بکشیم و به سختی بیفتیم اما کشورهایی که از دور مشکلات را میدیدند، به بازار هدف برسند و از آن بهره ببرند. برای همین هم معاونت اقتصادی در مجموعه خود راهاندازی کرد تا هزینهها را از بازار آن کشورها بتوانیم جبران کنیم. از طرفی هم از نظر سیاسی جلوی جوسازی دشمن را بگیریم و اجازه ندهیم دشمن از این موقعیت سوءاستفاده کند. حاجقاسم سعی داشت انسجام و وحدت شیعه را در عراق حفظ کند اما دخالتی در امور سیاسی این کشور نداشت. دخالت در سیاست و امور داخلی کشورها اصلاً در برنامه حاجقاسم نبود. او فقط تلاش میکرد مردم را به هم متصل کند تا از طریق وحدت، به توفیقاتی برسند. تمرکز حاجقاسم ایجاد وحدت بین جریانهای همسوی محور مقاومت بود * البته برخی هم طوری القا میکردند که حاجقاسم در امور سیاسی و حتی داخلی کشورهای منطقه دخالت میکند. جامعه شیعه عراق طبق قانون اساسی میتواند دولت و کابینه را مشخص کند. حاجقاسم کاری با دولت آنها نداشت و میگفت ما نباید دخالتی در دولت عراق کنیم. برای همین هم هیچگاه دخالتی در امور سیاسی عراق نداشت و تأکید حضرت آقا هم در این رابطه، چنین بود اما گاهی در مأموریتی 40 روز در عراق حضور داشت تا وحدت شیعه را حاکم کرده و آنها را به هم نزدیک کند و به نوعی همه یک رأی داشته باشند و به اهداف خود برسند. در آن ایام هم دشمن تهدید و طوری القا میکرد که ایران در حال دخالت در امور عراق است، در حالی اصلا اینگونه نبود. حاجقاسم تلاش میکرد افکار عمومی عراق را هدایت و متوجه کند که ایران قصد دخالت در امور داخلی این کشور را ندارد اما برخی طوری القا میکردند که حاجقاسم در حال دخالت در امور داخلی این کشور و اجرای برنامههای سیاسی ایران در عراق است. باید واضح بگویم که حاجقاسم چنین دخالتی نداشت و تمرکزش ایجاد وحدت مسلمانان در عراق بود. او جریانهای همسو در کشورهای محور مقاومت و همچنین جریانهای بحق در فلسطین را حمایت میکرد. جریانهای مجاهد و مبارز را که علیه رژیم اشغالگر قدس میجنگیدند، از تفرقه خارج میکرد تا با وحدت رویه به هدف مشترک برسند. سردار سلیمانی برای رسیدن به این اهداف در جلسات مشترک، آنها را به هم نزدیک کرده و اختلافات را برطرف میکرد. او معتقد بود اگر جهاد اسلامی، حماس و حزبالله به صورت مجزا علیه رژیم صهیونیستی مبارزه کنند، به جایی نمیرسند و از هدف دور خواهند شد. بنابراین برای نابودی اسرائیل غاصب باید متحد شوند. اگر دخالت به معنی اتحاد جوامع برای رسیدن به یک هدف است، بله! حاجقاسم در این امور دخالت میکرد. شهید سلیمانی برای اتحاد مسلمانان و پیروزی جهان اسلام بویژه کوتاه کردن عمر اسرائیل غاصب تلاش میکرد و تلاشش هم در بسیاری موارد موفق بود. او هر جایی لازم بود کمک فکری، تاکتیکی و حتی نظامی میکرد. گاهی در حوزه منطقهای حاجقاسم اصلا توصیه میکرد شما به گونهای حرکت نکنید که خودزنی باشد، بلکه باید با مسالمت و رفتار دوستانه پیگیر اهداف باشید. حاجقاسم آنقدر زیرساختها را در محور مقاومت محکم بنا کرده بود که پس از شهادتش افتی ایجاد نشد * حاجقاسم در سالهای حضور در نیروی قدس در کنار مبارزه با رژیم اشغالگر قدس، سعی در روشنگری درباره اسرائیل غاصب هم داشت؛ شهید سلیمانی چگونه مانع روابط کشورها با رژیم صهیونیستی میشد؟ اگر تلاش حاجقاسم نبود شاید ۱۰ سال قبل بسیاری از کشورهای منطقه روابط خود را با اسرائیل غاصب عادیسازی کرده بودند. حاجقاسم اجازه نمیداد این اتفاق بیفتد، چرا که حضور رژیم اشغالگر قدس در منطقه برای اسلام و مسلمانان خطر بزرگی بود. او با این اقدام مقابله میکرد. برخی میگفتند حاجقاسم یا مقامات ایران اسلامی آمدهاند و با حرکتی مانع روابط با رژیم صهیونیستی شدهاند. باید به این امر اشاره کنم که نهتنها آن زمان، بلکه الان هم همینطور است. گاهی آشکار تلاش میشود که خطرات عادیسازی روابط با اسرائیل را به کشورهای مختلف گوشزد کنیم؛ گاهی هم از روشهای دیپلماتیک و گاهی با روش عمومی و گاهی خاص که اولتیماتومهایی داده میشود که برخی کشورها مواظب مواضع خود در برابر رژیم اشغالگر قدس باشند. اگر نقش قدرت نفوذ منطقهای ایران نبود، بدون شک میتوان گفت تا به حال رژیم اشغالگر قدس بارها به ایران اسلامی حمله کرده بود. استکبار جهانی خواهان نظام مقتدر در منطقه به نام جمهوری اسلامی ایران نیست. هم آمریکا و هم ایادی استکبار جهانی بویژه اسرائیل جنایتکار نمیتوانند قدرتمندی کشور شیعه را تحمل کنند. اگر تا به حال حرکتی را علیه ایران اسلامی انجام ندادند، از ناتوانی و عجز آنها بوده است و از طرفی هم میدانستند اگر حرکتی انجام دهند، همان فرمایش گهربار حضرت آقا که فرمودند «اگر یکی بزنند، ۲ تا میخوردند» محقق خواهد شد، بنابراین میدانستند اگر بزنند، میخورند. این کاری بود که حاجقاسم با جدیت، سماجت و تلاش ۱۰۰ درصدی در حضور منطقهای ایجاد کرد و باعث شد ایران در منطقه اقتدار داشته باشد. ما هم اراده قوی داریم و هم در تجهیزات نظامی توانمند هستیم و به خاطر حضور منطقهای ایران به واسطه تلاش سردار سلیمانی، دشمن متوقف و زمینگیر شده است. حاجقاسم آنقدر زیرساختها را خوب ساخته است که بعد از شهادتش افتی در این زمینه نداریم و با جدیت در حال پیگیری این مسیر هستیم. ایران در حوزه بینالمللی موفقتر از گذشته عمل کرده است * گفته میشود جایگاه ایران پس از حاجقاسم تضعیف شده است. حتی استکبار جهانی هم در بین مردم چنین القا میکند؛ آیا واقعا قدرت و جایگاه ایران در ابعاد بینالمللی در سالهای اخیر متزلزل شده است؟ توان و جایگاه ایران در منطقه کمتر نشده، بلکه بیشتر شده است. نمونه آن هم این است که در طول یک سال گذشته هر روز در فلسطین اشغالی علیه رژیم صهیونیستی عملیاتی اجرایی شده است، در حالی در سالهای گذشته ماهی یا سالی یک عملیات در فلسطین اشغالی داشتیم. اسرائیلیها امروز زمینگیر و دیوانه شدهاند و برای همین هم از روشهای دیگری سعی دارند ضد ایران برنامهریزی کنند. توفیقات ما به حدی است که دامنه مبارزات با اسرائیل را از غزه به دامنه کرانه باختری کشیدهایم. رسانههای مختلف هم آن را اطلاعرسانی میکنند که در هر عملیاتی چندین نیروی اسرائیلی به هلاکت رسیدند. دومین مورد موضوع عراق است. نخستوزیر فعلی عراق را ببینید. در طول ادوار مختلف بهترین دوره و ثبات سیاسی را شاهد هستیم و نخستوزیر مورد تأیید همه اقشار و مذاهب عراق روی کار آمده است و همبستگی کاملی در این کشور وجود دارد. علیه آنها هم توطئههایی شد که خوشبختانه خنثی شد. سردار قاآنی هم در آنجا تلاش کرد شیعیان را به هم نزدیک و فضای مجازی و رسانههای منطقه را کنترل کند. در افغانستان هم طالبان به رغم اینکه دولت رسمی این کشور نیست اما تضمین داده خطر داعش را کنترل کند. ما بدون درگیری و حضور در افغانستان توانستیم داعش را کنترل و امنیت را برقرار کنیم. اینها بخشی از موفقیتهای ایران اسلامی است و باید اذعان کرد ایران در حوزه بینالمللی موفقتر از گذشته عمل کرده است. اسرائیل با تهدید ایران میخواهد به عمر معکوس خود ادامه دهد * نظر شما درباره تهدیدهای اخیر رژیم صهیونیستی مبنی بر حمله به ایران و حتی نفوذ در کشور چیست؟ هر سال این تهدیدها را مطرح میکنند اما اکنون شرایط به مراتب بدتری از گذشته دارند. آشفتگی سیاسی و داخلی در رژیم صهیونیستی وجود دارد و همین امر باعث شده برای بقای خود اقدام به تحرکاتی علیه ایران اسلامی کنند و با چنین اقدامات و تهدیدهای توخالی به عمر معکوس خود ادامه دهند. چگونگی قدرت گرفتن حزبالله برای مقابله با رژیم صهیونیستی * برگردیم به رفاقت شما با حاجقاسم؛ خاطرهای از سردار دلها و فعالیتهای آن شهید بزرگوار در ابعاد بینالمللی برایمان بگویید. حاجقاسم وقتی فرمانده نیروی قدس شد، کمتر از ۳ ماه به من گفت از کرمان بیا پیش من. در آن زمان من تحت امر سردار عزیز جعفری بودم اما بدون اجازه فرمانده نیرو به نیروی قدس پیوستم و میدانستم حاجقاسم با سردار جعفری صحبت میکند. وقتی به نیروی قدس رفتم، برایم تعریف کرد و گفت ۳ بار تاکنون به لبنان رفتم و 2 بار هم با حزبالله جلسه گذاشتم اما این حزبالله قدرت چندانی برای مقابله با اسرائیل ندارد. یا باید دستور کار حزبالله را خارج کنیم که البته این امر، نظر حضرت آقا نیست، یا باید آن را تقویت کنیم تا بتواند جلوی رژیم صهیونیستی ایستادگی کند و در برابر آنها مقابله کند. گفت بنشینید و فکری کنید و طرحی بنویسید که چگونه باید برای قدرتمند کردن حزبالله و نابودی رژیم اشغالگر قدس اقدام کنیم. ما برنامههایی را در نظر گرفتیم و در اختیار حاجقاسم قرار دادیم و خودش هم رفت پیش شهید عماد مغنیه و طرحی را برنامهریزی کردند. بعد از ۳ سال که از حضورش در نیروی قدس گذشته بود، اسرائیل اشغالگر را که در بخشی از جنوب لبنان سالها مستقر بود و سنگرهای مستحکمی داشت، از آنجا بیرون کرد و به آنها ثابت کرد اگر بخواهید حمله کنید، ما هم سکوت نمیکنیم و حمله خواهیم کرد. حاجقاسم به من میگفت حسن! یک روز صدایم کرد و گفت: میخواهم چیزی به تو بگویم اما پررو نشو! من هم گفتم این چه حرفی است و تعارف رد و بدل کردیم. بعد گفت: دست مریزاد! آنچه ۳ سال پیش درباره حزبالله به تو گفتم، امروز محقق شد و این را مرهون زحمات تو میدانم. این را گفتم که دینی به گردنم نباشد. من هم به ایشان گفتم: این فرماندهی و تدبیر شما بوده است. بعد شوخی کرد و گفت: پررو نشو و بدان که باید این برنامهها بهروزرسانی شود، اگرنه فایده ندارد. حاجقاسم خیلی به من لطف داشت و من هنوز نمیدانم چه کاری کرده بودم که او تا این اندازه مرا دوست داشت و هر بار هم آن را ابراز میکرد. این ۳ سال واقعا جای حاجقاسم خالی است اما امیدوارم بتوانیم رهرو راه او باشیم و با نابودی رژیم اشغالگر قدس یکی از اهدافش را محقق کنیم.