روزنامه وطن امروز
1401/10/17
راز و رمز حیات شهیدانه
دکتر حمیدرضا مقدمفر*: یکی از مهمترین کارهای امام خمینی(ره) این بود که توانست مفاهیم ارزشمند و در عین حال مهجور اسلامی را در زندگی فردی و اجتماعی ملت ایران «عینیت» ببخشد. «شهادت» نیز مفهومی بود که با انقلاب اسلامی و با دست مبارک حضرت امام خمینی(ره) در زندگی فردی و اجتماعی ملت ایران «عینیت» یافت. رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در این باره میفرمایند: «این مفاهیم مهمی که امام (رضوانالله علیه) از آنها استفاده کردند مثل مفهوم توکل، مفهوم تکلیف، مفهوم ایثار - اینها همه مفاهیم شرعی است دیگر- تا مفهوم شهادت، مفهوم جهاد؛ اینها مطرح شدند و با حضور امام و با تحرک امام و با تبیین امام و با خواست امام که مؤید به اراده الهی بود، وارد عمل زندگی مردم شد.... این مفاهیم را امام در بین مردم رایج کرد و اینها را از جایگاه مفهومی که همین طور در قرآن و در حدیث و مانند اینها میخواندیم و میگفتیم اما در عمل حضور نداشت، آورد در [عرصه] عمل...». در حقیقت حضرت امام خمینی(ره) با حاکم کردن فرهنگ «احدی الحسنیین» توانست انقلاب اسلامی را شکستناپذیر کند. فرهنگی که توانست بین زمین و آسمان، دین و دنیا، حقیقت و واقعیت پیوند برقرار سازد و در دل خود انسانهایی که باید از آنها به عنوان «کَالجَبَلِ الرّاسِخِ» یاد کرد پرورش دهد. امیرالمومنین حضرت علی علیهالسلام در وصف چنین انسانهایی میفرمایند: «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ مؤمن، چونان کوه استواری است که توفانها او را تکان نمیدهد». امام خمینی(ره) در مکتب عاشورایی خویش چنین انسانهایی را تربیت کرد و پس از آن علمداری این حرکت را رهبر معظم انقلاب اسلامی در دست گرفتهاند که پس از دهه اول انقلاب در حالی که جامعه و بسیاری از افراد آلوده چرب و شیرین دنیا شده بودند توانستند بخوبی از این میراث امام خمینی(ره) پاسداری کنند و سرمایهها و یادگاران دوران دفاعمقدس را در متن چنین فرهنگی برای روزهای حادثه حفظ و ظرفیتهای آنها را برای نقشآفرینی در مسیر ماندگاری، پیشرفت و پیشروندگی انقلاب اسلامی ارتقا ببخشند و شکوفا کنند. یکی از این سرمایهها شهید حاجقاسم سلیمانی بود که باید او را شاگرد اول مکتب «احدی الحسنیین» نام نهاد. مکتبی که تربیت شدگان آن نظیر حاجقاسم اگر چه سر بر آسمان میسایند اما پا در زمین دارند. اینچنین است که در زندگی دنیایی بیقرارند و اهل جهاد و مجاهدت. آنها نه تنها خسته نمیشوند که خستگی را خسته میکنند و از پذیرش هر سختی در راه دفاع از آرمانها و ارزشهای الهی استقبال میکنند. سلوک امثال حاجقاسم از جنس سلوک «قاعدین» در مناسک نیست بلکه سلوکی مجاهدانه و توأم با «قیام» برای اعتلای امر الهی است. به همین دلیل است که پیروزی و شکست برای او معنا ندارد. او چون خود را از حصار تنگ عالم ماده و ناسوت رها کرده و به عوالم بالا که جز نوادر روزگار پا به آن نگذاشتهاند وارد شده است و با چشم دل لذات و شیرینی حضور در عوالم توحیدی را درک کرده است، نمیتواند سکون «قعود» در مناسک را بر «قیام» در راه خدا ترجیح دهد، لذا نفس خویش را همچون مرکبی راهوار به کار و تلاش میکشاند و به تعبیر زیبایی که خود در وصیتش به کار برده است، میخیزد و میجهد تا به مقصود برسد. او در وصیتنامهاش نجواگونه با خداوند نوشته است: «من با این پاها در حرمت پا گذاردهام، دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم، افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.... عزیزم! من از بیجاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابانها گذاردهام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم.... مرا بپذیر، پاکیزه بپذیر، آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم». این عشق دیدار نشاندهنده سابقه دیدار و آشنایی است. کسانی تشنه دیدارند که طعم دیدار را چشیده باشند و حاجقاسم نیز در این وصیتنامه راز و رمز دویدنها و جهیدنهایش را برای ما عیان کرده است؛ «دیدار خداوند». اگر او به دنبال شهادت بود در حقیقت میخواست راه میانهای برای رسیدن به چنین مقصدی پیدا کند. او از امام خمینی(ره) آموخته بود: «شهید نظر میکند به وجهالله» برای همین در تب و تاب این نظر کردن به وجهالله در کوه و بیابان پروانهوار خود را به آتش میزد و از «جانفدایی» در این راه واهمه نداشت. ویژگی مهم حاجقاسم این بود که «عاشق صادق» بود و از براق «شهادت» که او را به این مقصد اعلی میرساند پروا نداشت و چه بسا دیوانهوار در پی آن بود. که خوش گفتهاند: «در مسلخ عشق جز نکو را نکشند/ روبهصفتان زشت خو را نکشند/ گر عاشق صادقی ز مردن نهراس/ مردار بود هر آنکه او را نکشند» اگر چه مدعیان فراوانند و روبهصفتانه و فریبکارانه از شهادت میگویند و ادعای جانفدایی دارند اما حاجقاسم «شیر» و «مرد» این میدان بود و صادقانه از مرگ در راه خداوند و نیل به فیض عظمای شهادت استقبال میکرد و به آنچه گفت خود عامل بود که گفت: «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود. شرط شهید شدن، شهید بودن است». و خوشا به حالش که این ادعایش درباره خودش به امضای رهبر و مولایش که خود را «جانفدای» او میدانست رسید و امام خامنهای در وصف او فرمودند: «از قول شهید نقل شد، در یک سخنرانی گفته بود که کسی که شهید زندگی کند، شهید میشود و آنجور زندگی کرد؛ واقعاً شهید زندگی کرد؛ شهیدانه زندگی کرد». تعبیر زیبای امام خامنهای گویای این حقیقت هم هست که انسانهایی مانند حاجقاسم انسانهایی ماورایی نیستند بلکه از جنس همه مردم و این دنیایی هستند اما با درک حقیقت زندگی و صادقانه و خالصانه قدم گذاشتن در مسیر بندگی توانستهاند هم محبوب مردم و هم محبوب پروردگار عالم شوند. راهی که شهید سلیمانی رفته است فراروی همه انسانها گشوده است و همگان میتوانند رهسپار این راه خوشفرجام شوند، لیکن باید عزم و اراده لازم برای قدم نهادن در این راه و صبر و استقامت در تحمل ناهمواریهای آن داشته باشند. این یعنی شهیدانه زندگی کردن. * دبیر ستاد مردمی سومین سالگرد بزرگداشت شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی