پروژه آشوب ایران شکست خورد

فائزه سادات یوسفی / با روند کاهشی موج آشوب‌ها، ضد انقلاب و رسانه‌های وابسته به آن به تکاپو افتادند تا به زعم خود با بررسی آسیب‌ها و چرایی کاهش آشوب و ناآرامی، نسخه‌های جایگزین برای آن ارائه دهند. علاوه بر آن، موضوعی که در اغلب این دست رسانه‌ها خودنمایی می‌کند، نمایش عدم تعلق آن به محرک‌ها و حمایت‌های مادی و معنوی دولت‌های متخاصم و متبوع خود است تا با تبرئه از این میدان، شکست خود را پنهان سازند و هم نتیجه را به کنش‌های درون نظام که به زعم خود رادیکالی می‌نامند، گره بزنند. ناتوانی و عدم کارکرد نقشه‌های آنان، نتیجه‌ای بر خلاف باور داشته و این بازنمایی از شرایط کنونی را هم می‌توان اعتراف به ناکارآمدی‌شان محسوب کرد و هم از سوی دیگر، برشمردن مؤلفه‌های در جریان دانست تا بتواند جانی دوباره بر پیکر بی‌جان آشوب بیندازند. در همین راستا مؤسسه مطالعات امنیت ملی امریکا طی نوشته‌ای به این موضوع پرداخته است.
در نشریه وابسته به این مؤسسه آمده است که موج آشوب‌ها که در سپتامبر (شهریور) در جمهوری اسلامی به راه افتاد تا حدودی فروکش کرده و به نظر می‌رسد دیگر خطری برای نظام ندارد، اما همچنان توانایی فعال شدن دوباره را دارا است. همچنین بدون اشاره به حمایت‌های متعدد مادی و معنوی غرب و دولت‌های متخاصم و فشارهای بین‌المللی اعتراف می‌کند که این آشوب‌ها با وجود وارد شدن به چهارمین ماه، فی ذاته نتوانسته تهدیدی مهم و فوری برای جمهوری اسلامی به وجود آورد. همچنین بخش‌های اجتماعی قابل توجهی به آشوب نپیوسته‌اند و شواهدی از شکاف در میان نخبگان سیاسی یا نیروهای امنیتی وجود ندارد. از این‌رو، آشوب‌ها و ناآرامی‌ها تهدیدی برای ثبات کشور نبوده و حتی نتوانسته برای ساختار سیاسی بی‌نظمی ایجاد کند.
اما نویسنده سعی می‌کند یک راهبرد را به طور تلویحی در این برهه به مقامات و عناصر دخیل در آن پیشنهاد دهد. زیرا به زعم وی، آشوب‌ها به مرحله بن‌بست رسیده، اما ناآرامی‌ها در برخی شهرها ادامه دارد و گسترش و تداوم آنها می‌تواند جمهوری اسلامی را دوباره به چالش ناآرامی برساند. مؤلفه مهمی که می‌تواند در این میان به موتور محرک تبدیل گردد، بحرانی شدن اقتصاد است که تظاهرات بیشتری را تغذیه کرده و آن را تشدید می‌کند. بحران اقتصادی و تداوم افزایش نرخ ارز، احساس ناامیدی را در میان مردم تشدید کرده و ممکن است سایر بخش‌های اجتماعی را به پیوستن به آشوب‌ها سوق دهد. این موضوع یکی از برنامه‌هایی است که توسط امریکا و رژیم صهیونیستی به جدیت دنبال می‌شود.
نویسنده، با نادیده گرفتن ضعف سیستماتیک آشوب و پوچی انگیزه‌ها و شاخص‌ها، سعی می‌کند که دلیل روند کاهشی را در کلیدواژه سرکوب خلاصه کند، اما در ادامه آن را به طور ناشیانه‌ای به شرایط آب و هوایی زمستان(!) ارتباط می‌دهد. در کنار هم قرار گرفتن این دو موضوع بیانگر آن است که آنها عاجز از بیان چرایی روند کاهشی آشوب‌ها، به بهانه تراشی روی آورده و تلاش دارند که با سرپوش گذاشتن بر علل اصلی فروکش کردن آشوب‌ها، مبانی آن را در نظر مخاطب به مسائلی فارغ از ناکارآمدی نقشه‌ها و برنامه‌ها نسبت دهند.


این نشریه اشاره می‌کند که حتی آشوب‌ها در روز دانشجو که معاندین آن را نقطه عطفی در کاهش روند آن می‌دانستند، بی‌ثمر ماند و به تجمعات پراکنده دانشجویی منجر شده که در نهایت به اتمام رسید.
در ادامه آمده است که در هفته‌های اخیر تعداد کمتری از مراکز در وضعیت اعتراضی دیده شده‌اند و تنها ده‌ها تا صدها معترض در آن شرکت کرده‌اند. در مناطقی که کردها (در شمال غرب کشور) و بلوچ‌ها (در جنوب شرقی) سکونت دارند، اعتراضات شاید در مقیاس وسیع‌تری ادامه دارد، اما حتی در آنجا نیز دامنه محدود است.
همچنین نه تنها بخش‌های اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی به اعتراضات نپیوستند (مثلاً کارگران صنایع اصلی و خدمات)، بلکه تظاهرات دانشجویی در دانشگاه‌ها که یکی از مؤلفه‌های اصلی در مراحل اولیه اعتراض بودند، به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. در این مرحله به نظر نمی‌رسد که تظاهرکنندگان بتوانند از اعتراضات خودجوش به یک نیروی سازمان یافته با برنامه راهبردی برای آینده تبدیل شوند. علاوه بر این، هیچ مدرکی دال بر شکاف یا جدایی در میان نخبگان سیاسی حاکم یا نیروهای امنیتی که کاملاً به نظام وفادار هستند، وجود ندارد. به طور مثال، گروه هکر Black Reward گزارش داد که حداقل 115 سرباز از ارتش پس از شرکت در تظاهرات دستگیر شده‌اند. با این حال، حتی اگر مبنایی برای این گزارش وجود داشته باشد، بازتاب‌های رسانه‌ای آن هیچگونه تأثیری بر شرایط اجتماعی نداشته است.
نویسنده برای پیشبرد و بقای آشوب‌ها سعی دارد از تظاهرات گاه به گاه، حضور زنان بدون حجاب در فضای عمومی، دیوارنویسی و سر دادن شعارها از خانه‌ها و هتک حرمت بعضی روحانیون، تداوم تجمعات غیرخشونت‌آمیز را نتیجه بگیرد در حالی که ادله کافی نمی‌آورد. همچنین اعدام دو نفر از آشوبگران در نیمه اول آذرماه و برگزاری مراسم عزاداری را محرکی برای بقای آشوب معرفی کند. اما این اشارات نشریه بیانگر این است که آشوب‌ها و اغتشاشات حمایت مردمی ندارد و این نشریه بیشتر به‌دنبال تحرکات خاص بوده و برای پر کردن این خلأ در انظار عمومی به بزرگنمایی روی آورده است.
نویسنده در ادامه چنین بیان می‌دارد که تمایل به پاسخگویی به خواسته‌های اخلالگران و ایجاد تغییر در سیاست رسمی می‌تواند به‌عنوان یک نمایش ضعف تلقی شود که تقاضا برای امتیازات بیشتر در مورد آزادی‌های مدنی و سیاسی گسترده را افزایش داده و حمایت بیشتری را برای اعتراض فراهم می‌کند. شایعه برچیده شدن نظارت بر امر پوشش نیز در همین راستا منتشر شد.
از این‌رو به اذعان نویسنده، آنها سعی می‌کنند که با تحت فشار قرار دادن حاکمیت و تقلا برای آزاد‌سازی حجاب، آن را گامی در جهت پیروزی معرفی کرده و با تکیه برآن، انگیزه آشوب‌ها را برای فتح سنگرهای دیگر تقویت بخشند. اما نویسنده در ادامه تردید پیدا می‌کند چنین امری محقق گردد، زیرا حمایت رهبری از نیروهای امنیتی به‌عنوان نیروی بازدارنده و بیانات ایشان که راهپیمایی مردم در مراسم تشییع پیکر شهید قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، صدای اصلی مردم ایران است، گویای این است که هیچ گونه عقب نشینی از مواضع در کالبد جمهوری اسلامی وجود ندارد و در این شرایط به نظر می‌رسد آشوبگران و فتنه انگیزان توانایی تضعیف ثبات رژیم را ندارند.
البته باز هم نویسنده سعی می‌کند با دستاویز قراردادن مواردی چون بزرگداشت روزهای ملی، جنجال‌سازی پیرامون زندانیان و... آنها را محرکی برای به جریان انداختن غائله قلمداد کند، موضوعی که دست‌های پشت پرده عوامل برون مرزی و دولت‌های متخاصم را رسوا می‌سازد که در بیانیه مشترک وزارت اطلاعات و سپاه به آن اشاره شده است.
نشریه به اظهارات جلایی‌پور در گفت‌و‌گو با روزنامه اعتماد حامی اصلاحات اشاره دارد که در آن گفته شده «به دلیل عدم موافقت نظام با اصلاحات مثلاً تقویت نهادهای جامعه مدنی و شناخت تغییرات عمیق در حال وقوع در جامعه ایران»، برون رفت از بحران کنونی ممکن نخواهد بود و قدرت رادیکال‌ها افزایش پیدا خواهد کرد. اما به نظر می‌رسد اصلاحاتی که او مدنظر دارد روند نرم مخالفت با جمهوری اسلامی است که در وهله اول بروز و ظهوری آشوبگون ندارد اما به‌طور بالقوه‌ای در زمان‌های مختلف با چاشنی خشونت نیز همراه خواهد شد. مخالفتی که در حقیقت چهارچوب‌های اصلی نظام سیاسی را به رسمیت نمی‌شناسد و از این جهت نمی‌توان با اطمینان آنها را اصلاح نامید.
نویسنده در مطلب خود، مدت زمان سکون فتنه و آشوب را فرصتی برای سازماندهی و چینش مناسب لیدرها در مقابل جمهوری اسلامی می‌داند، اما به قرینه نیز آن را به نفع نیروهای امنیتی هم می‌داند که موجب بهبود و آمادگی قوی آنها می‌شود.
 در مجموع می‌توان گفت که نویسنده در کنار اذعان به ناکارآمدی آشوب و به اضمحلال رفتن آن، چندان به تداوم اتفاقات اخیر خوش بین نیست و احتمالاً به همین خاطر هم بوده که با نوشتن چنین مطلبی سعی کرده پیشنهادات جدیدی را در پیشروی کسانی که از آشوب‌ها منفعت می‌برند، قرار دهد.