روزی که باز هم قم به پا خاست

  دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«... نوزدهم دی یك نقطه درخشنده است؛ نه فقط در تاریخ قم، بلكه در تاریخ كشور ما و تاریخ انقلاب. جوانان قم، مرد و زن، طلبه و غیر طلبه، در این روز یك پاسخِ مؤمنانه و قهرمانانه به نیاز زمان دادند. مهم این است كه هر ملتی، هر شخصی و هر مجموعه‌ای بتواند به نیاز زمانه‌ خود پاسخ دهد. البته مردم قم اوّلین‌بار در نوزدهم دی نبود كه این هوشیاری و هوشمندی و شجاعت را از خود نشان دادند؛ هزار و دویست سال است كه شهر قم پایگاه اشاعه‌ افكار منوّر اهل‌بیت علیهم‌السّلام است. آن وقتی‌كه حكومت‌هایِ مخالف اهل‌بیت هم بر سرِ كار بودند، مردم قم این موضع را حفظ كردند و اگر سختی‌هایی هم داشت، آن را تحمّل كردند. هفتاد سال هم هست كه قم مركز و پایتخت فكری و علمی دنیای اسلام است...»1
این بخشی از سخنان مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع مردم قم درباره قیام این شهر در آستانه اوج‌گیری نهضت امام بود. مردم قم در بزنگاه‌های مختلف نهضت امام خمینی و تاریخ انقلاب، بارها و بارها به‌پاخاستند و از رهبر و مرجع و قائد خویش، با نثار جان و مال خویش، حمایت کردند؛ چه به هنگام اولین دستگیری حضرت امام در 15 خرداد 1342 که به قیام خونین ملت مسلمان ایران در آن روز انجامید، چه در زمان تبعید امام در 13 آبان 1343 و چه در تمام سال‌های مبارزه و انقلاب که همواره پیشتاز و پیشگام بود.
اما این بار، در یکی از تعیین‌کننده‌‌ترین مقاطع تاریخی نهضت امام، بازهم این قم و مردم دلاور آن بودند که تاریخ‌ساز شدند. مقام معظم رهبری درباره آن حرکت تاریخی فرمودند:


«... اگر مردم قم در نوزدهم دی‌ماه سال ۱۳۵۶ قیام نمی‌كردند و آن حوادث عظیم را پی‌درپی به وجود نمی‌آوردند، احتمالاً حوادث به سمت و سوی دیگری می‌رفت؛ اما آنها ابتكار به‌ خرج دادند و مرد و زن و جوان و پیر و روحانی و غیرروحانی، در این حركت سهیم شدند؛ هرچند نقطه‌ اصلی ثقل این كار بر دوش جوان‌ها بود؛ چون فطرت پاك و پایبند نبودن به تعلّقات مادی‌، جوان را راحت‌تر به وسط میدانِ انجام وظیفه می‌بَرَد. همه‌ ملت ایران در دوران انقلاب، این منش و كار بزرگ را نشان دادند؛ یكی زودتر، یكی دیرتر؛ اما جلوتر از همه قم بود. نتیجه این شد كه دژ تسخیرناپذیری كه دربست در اختیار دشمنان ملت ایران و غارتگران و زورگویان و راهزنان بین‌المللی بود دژ حكومت ایران به وسیله‌ مردم از دست آنها خارج شد و مردم آن را فتح كردند...»2
قیام در برابر توهین به رهبر نهضت
ماجرا از چاپ یک مقاله توهین‌آمیز درباره حضرت امام در روزنامه اطلاعات شروع شد. روزنامه‌ای که در 17 دی‌ماه 1356 در سراسر ایران توزیع شد، اما در قم قبل از توزیع، مردم را به غلیان درآورد. یک شاهد عینی درباره آغاز این قیام گفته است:
«... با وجود اينكه هنوز روزنامه به قم نرسيده بود، ولي خبر آن در قم پخش شد. به همين خاطر عصر شنبه، 17 دي‌ماه كه كاميون حامل روزنامه وارد شهر قم شد، عده‌ كثيري از مردم بدان هجوم بردند و در یک لحظه روزنامه‌ها را به آتش كشيدند...»3
صبح 18 دی‌ماه، بریده همان صفحه شامل مقاله مذکور تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نوشته فردی به نام «احمد رشید مطلق» بر در و دیوارهای مدارس حوزه علمیه قم نصب شد و طلاب دور تا دور آن، تجمع کرده بودند و چون خیلی‌ها نمی‌توانستند آن را ببینند، افرادی با صدای بلند مقاله یاد شده را می‌خواندند.
گزارش‌های ساواک حکایت از آن دارد که وقتی افرادی با صدای بلند مقاله را برای دیگران قرائت می‌کردند، هربار به نام امام می‌رسیدند، حاضران با صدای بلند صلوات می‌فرستادند.
ساواك در گزارشي وقايع اين روز را چنين شرح داده:
«در تظاهرات امشب به‌عنوان اعتراض، حدود 100 عدد روزنامه اطلاعات را پاره كردند. ضمناً به‌عنوان اعتراض نسبت به توهيني كه در روزنامه اطلاعات به خميني شده بود، كليه‌ درب‌هاي حوزه تعطيل بود».4
اعتراضات از همان تجمعات شروع شد و به گردهمایی در منازل مراجع عظام کشیده شد. شبانه علما و طلاب طي تماس‌هاي تلفني و ملاقات‌هاي خصوصي با استادان حوزه، تصميم بر تعطيلي حوزه و جلسات درس گرفتند. روز 18 دي‌ماه، طلاب كه كلاس‌هاي درس را تعطيل كرده بودند با اجتماع در بيرون مدرسه‌ خان (مدرسه‌ آيت‌الله بروجردي) به طرف منزل مراجع و آيات عظام حركت كردند و در طي مسير با دادن شعارهايي به حمايت از امام‌ خميني پرداختند.
تظاهرکنندگان شامل طلاب و بازاریان قم و نیز گروهی از بازاریان و دانشگاهیان تهران بودند. آیت‌الله حسین نوری همدانی که در آن زمان یکی از مدرسان و مجتهدان معتبر قم بود، در منزل خود برای حاضرین سخنرانی کرد.
اما حركت اصلي مردم شهر قم در اعتراض به مقاله‌ توهين‌آميز روزنامه اطلاعات، صبح روز دوشنبه، 19 دي 1356 با تعطيلي بازار و راهپيمايي طلاب و بازاريان آغاز شد. حجت‌الاسلام رباني يكي از شاهدان عيني در توصيف اين روز چنين گفته است:
«آنچنان بازارها و مغازه‌ها به‌ويژه در قم تعطيل بود كه انسان ياد روز عاشورا مي‌افتاد».5
در اين روز طبق قرارهاي قبلي، طلاب در مقابل مدرسه‌ خان و ميدان آستانه تجمع كردند و مانند روز قبل به سوي منزل مراجع حركت كردند ابتدا به منزل آيت‌الله میرزاهاشم آملي و بعد از آن به منزل علامه طباطبايي رفتند.
كماندوها و پليس در سه‌راه موزه و چهارراه ارم با آمادگي كامل ايستاده بودند. جمعيت وارد خيابان صفائيه شد اما مزدوران شاه از ادامه‌ حركت جلوگيري كرد. آنها ابتدا با باتوم و سپس با شليك تيرهوايي و بعد از آن با تيراندازي مستقيم، مردم را هدف قرار دادند. براساس گزارش ساواک، شمار تظاهرکنندگان حدود ده هزار نفر بود. 6 در منابع مختلف آمده که «گروه زیادی» بالغ بر «هفتاد تا سیصد» نفر شهید شدند.7
راز پشت‌پرده چاپ مقاله توهین‌آمیز
واقعیت این بود که پس از شهادت آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی و مجالس باشکوهی که در ‌ترحیم و به‌خصوص چهلم ایشان در سراسر ایران برگزار شد، شاه و اربابان آمریکایی‌اش از محبوبیت امام و تداوم نهضتش به خشم آمدند.
احسان نراقی از مشاوران دربار شاه، در این مورد گفته است:
«... شاه از بابت این جلسات و این مجالس‌ترحیم خیلی عصبانی بود... شاه می‌گوید که حالا باید جنگ را علنی کرد با روحانیون و به‌خصوص آقای خمینی. بروید یک مقاله تهیه کنید. می‌روند و دستگاه ساواک یک مقاله‌ای تهیه می‌کند و هفته بعد نصیری مقاله را برای شاه می‌برد. شاه می‌گوید که از طریق دربار بدهید که همان دربار هویدا می‌فرستد برای وزیر اطلاعات. او هم می‌دهد به روزنامه اطلاعات و خلاصه چاپ می‌کند که آن جریانی که می‌دانید پیش آمد...»8
اما به راستی چه شده بود که شاه به‌رغم توصیه اطرافیان و مشاوران خود، تا این حد اصرار داشت با چاپ مقاله یاد شده، خیلی صریح به جنگ با روحانیت و مرجعیت و ملت ایران برود؟ چه موضوعی باعث شده بود او علی‌رغم ‌ترس ذاتی و محافظه‌کاری در برابر روحانیون، این‌گونه بی‌گدار به آب بزند و به میان آتش بپرد؟
کلید پاسخ به این سؤال را گزارشگر «بی‌بی‌سی» در فیلم مستند «داستان انقلاب» به دست می‌دهد که:
«... شاه به اتکا و حمایت کارتر مطمئن شده بود که قادر به مقابله با آیت‌الله خمینی هست و می‌تواند تلافی‌جویی کند...»9
داریوش همایون (وزیر اطلاعات شاه) در گفت‌و‌گویی با «بی‌بی‌سی»، درباره این موضوع کلیدی توضیح بیشتری می‌دهد:
«... فراموش نکنیم که آن مقاله پنج شش روز بعد از دیدار کارتر از تهران بود که منتشر شد. کارتر قوت قلبی به شاه داد که برایش قابل تصور نبود. خیلی از حدود متعارف دیپلماتیک تجاوز کرده بود و شاه احساس کرد که دیگر محلی برای نگرانی نیست و الان وقتش است که به مبارزه‌ای که (امام) خمینی پیش کشیده و شروع کرده، پاسخ بدهد...»10
جیمی‌کارتر در شب سال نو 1978 میلادی، برای بازدیدی از پایگاههای آمریکا در ایران به تهران آمد. کارتر در دیدارش از ایران و به‌خصوص بر سر میز شام، حرف‌هایی به شاه گفت که وی را بسیار دلگرم و در عین حال گستاخ کرد.
«پیر سالینجر» رئیس دفتر مطبوعاتی دوران ریاست‌جمهوری جان اف‌کندی و روزنامه‌نگار دوران کارتر، از آن شب و سخنرانی جیمی ‌کارتر چنین گزارش داده است:
«... کارتر گفت: ایران، مرهون شایستگی شاه در رهبری کشور است، زیرا او توانسته ایران را به‌صورت جزیره ثبات در یکی از پرآشوب‌‌ترین نقاط جهان درآورد. این تجلیلی است از شما اعلی‌حضرت و رهبری شما و احترام و ستایش و عشقی که ملت به شما دارد. شاه شاد و خرسند به‌نظر می‌رسید، زیرا، هیچ‌یک از رؤسای‌جمهوری آمریکا، با چنین گرمی‌ای ‌از او ستایش نکرده بودند.»11
به این ترتیب شاه چراغ سبزش را از ارباب گرفته بود و آنچنان گستاخ شد که شخصا اقدام به سفارش و انتشار مقاله‌ای کرد که شعله‌های انقلاب را برافروخت.
اگرچه جمله آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس در ایران در کتاب خاطراتش به نام «غرور و سقوط» در این مورد صریح‌تر به ‌نظر می‌رسد و پرده از طراحی مقاله فوق در سفارتخانه‌های بیگانه برمی‌دارد. پارسونز به صراحت می‌نویسد:
«...در اوایل ژانویه 1977 تصمیم گرفته شد که برای بی‌اعتبار کردن (امام) خمینی مطلبی علیه او منتشر شود...»12
اما همان مقاله و قیام ملت مسلمان در برابر توهین به امام، همچون شعله‌ای تمامی هیمنه شاه و سلطنت خود و اسلافش را به آتش کشید و خاکستر کرد.
__________________________
1- بیانات مقام معظم رهبری- در دیدار جمعی از مردم قم‌ در سالروز قیام ۱۹ دی – 19 دی‌ماه 1379
2- همان
3- انقلاب اسلامی ایران از دی 1356 تا بهمن 1357 – مجید رضا اقدسی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- تهران- 1391
4- همان
5- انقلاب اسلامی ایران از دی 1356 تا بهمن 1357- پیشین
6- «جنایت رژیم پهلوی در ۱۹ دی ۵۶»- مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
7- ملایی‌پور- آذرخش انقلاب- ۱۳۸۳- صفحه ۳۹
8- احسان نراقی- مستند داستان انقلاب- تلویزیون بی‌بی‌سی
9- مستند داستان انقلاب- تلویزیون بی‌بی‌سی
10- داریوش همایون- مستند «آب در ‌هاون»- قسمت اول- شبکه دوم سیما- 12 بهمن 1388
11- Pierre Salinger; America Held Hostage. Doubleday and company.INC. Garden city, New York, 1981, pp.4
12- آنتونی پارسونز- غرور و سقوط- ‌ترجمه محمود طلوعی- نشر هفته- 1362- صفحه 99