«ناتو»ی ناتو!

فائزه سادات یوسفی
روزنامه نگار

​​​​​​​ناتو گرچه یک سازمان پیمان نظامی است که در ظاهر برای حمایت از اعضای خود هنگام تهاجم مسلحانه ساخته شده است، اما با رصد اقدامات آن، می‌توان به این نتیجه رسید که این سازمان به طور اصیل‌تری به منظور یک هم‌افزایی به منظور تسلط و استثمار کشورهای مختلف با ابزارهای متنوع تشکیل شده است. ناتو برای تحت سلطه در آوردن هر کشوری که در لیست سیاه خود قرار داده باشد، از پنج فرایند مکان‌یابی، وابستگی، فساد، کنترل غیرنظامی و زور استفاده می‌کند. این لیست سیاه وابسته به زمان است و ناتو ابتدا تصمیم می‌گیرد که در هر زمان، کدام کشور را به‌صورت ضمنی مستعمره کند. بنابراین ارائه تعریفی از ناتو با توجه به سیر زمانی، امکان‌پذیر است؛ زیرا این نهاد، در حقیقت گروهی با اعضای شناور است و طبق نظریه چرچیل، ناتو دوستان دائمی ندارد؛ بلکه فقط منافع دائمی دارد. این منافع، انگیزه ناتو را برای هدف قرار دادن کشورهایی مانند نیجریه یا عراق که از نظر منابع غنی هستند یا کشورهای دیگری مانند ایرلند، صربستان یا استونی که می‌توانند در هر زمانی اهرم‌های جغرافیایی یا سیاسی لازم را در اختیار بگذارند، فراهم کرده است.


هنگامی که ناتو کشور مورد نظر خود را برای استعمارگری انتخاب می‌کند، با مکانیسم وابسته کردن آن، به مثابه طعمه بقایش را مشروط به وجود خود می‌سازد. یکی از روش‌های مورد استعمال، کنترل درآمدهای صادراتی کشور طعمه است که به دقیق‌ترین شکل انجام می‌شود.
در این حالت کشور مورد نظر، فقط می‌تواند با شرایط ناتو و با ارز مورد نظر او صادرات داشته باشد که تقریباً همیشه دلار باید مورد استفاده قرار گیرد. ناتو این درآمدها را طبق آنچه در مجله اکونومیست آمده، «تجارت آزاد» می‌نامد.
به‌عنوان نمونه، پس از اینکه انگلیسی‌ها در سال 1922 دولت دست نشانده خود در ایرلند را ایجاد کردند، ستون پنجم آنها همچنان صنایع گوشت گاو، بانکداری، بیسکویت و آبجوی ایرلند را کنترل می‌کرد. همان‌طور که ایرلند نتوانست ارباب استعمارگر خود را به چالش بکشد، همه کشورهای غنی از منابع در امریکای لاتین و آفریقا در مدار ناتو نیز قادر نیستند اربابان خود را به چالش بکشند. فرانسه در یمن، امریکا در عراق و سوریه یا اتحادیه اروپا در اوکراین، از کشور هدف به‌عنوان مرکز پولشویی و تجارت بردگان سفید استفاده کرده و سرمایه‌های آنها را غارت می‌کنند.
با وجود اینکه کشورهایی چون ایرلند، نیجریه، اوکراین یا هر جای دیگری می‌توانند با ایجاد کادر رهبری مناسب و اتخاذ تدابیر لازم، ناتو را به چالش بکشند، اما به‌دلیل همین وابستگی و کنترل درآمدهای صادراتی، سرمایه‌گذاری‌های خارجی و مالیات‌ها توانایی مقابله را نداشته و باید با این واقعیت روبه‌رو شوند که در مکانیسم مورد نظر، امکانی برای این کار باقی نمانده است. این مسأله به وضوح در ایرلند دیده می‌شود؛ ایرلند توسط شرکت‌های امریکایی سیلیکون‌ولی و شرکت‌های مطرح انفورماتیک جهان مستعمره شده است. ایرلندی که در ظاهر پررونق و شکوفا است، اما اگر امریکا ارتباط ایرلند را به‌عنوان عضو اتحادیه اروپا قطع کند، اقتصادش دچار فروپاشی خواهد شد.

منافع ناتو نه منافع ملی!
رهبران و دولتمردان این کشورها، به جای اینکه به منافع ملی خود توجه کنند در وهله اول در مسیری قرار دارند که باید منافع ناتو را تأمین کنند. به‌طور غیرملموسی هدایت و فرماندهی آنها در پشت صحنه توسط ناتو طراحی می‌شود و آنها لازم است که فرامین را پیاده‌سازی کنند. بنابراین این تصور که نامگذاری دولت دراین کشورها بر اساس خدماتی که باید صرفاً برای مردم درنظر گرفته شود، صورت می‌گیرد، تصوری اشتباه است.
ابزار کنترلگری برای سیاستمداران و مسئولانِ دارای پست‌های مهم، رشوه‌های بزرگی است که توسط ناتو و بر طبق آورده‌های داخلی همان کشور به فرد تعلق می‌گیرد؛ به‌عنوان مثال، برای پروژه بازسازی اوکراین که توسط ناتو پیشنهاد شده بود، رژیم ایرلند قول داد که استان ریونه از اوکراین را بازسازی کند، اما این بازسازی به معنای قراردادهای مالی وسیع برای شرکت بزرگCRH (یک شرکت ساخت و ساز ایرلندی) است که از همان ابتدای شکل‌گیری ایرلند فسادهای بزرگی را در کارنامه خود داشته است. بنابراین آنچه در قالب بازسازی، در انتظار اوکراین است، رسوخ شرکت‌ها برای به دست گرفتن سرمایه‌های داخلی آن است و بازسازی، تنها بهانه‌ای برای تسهیل نفوذ مالی- سیاسی ناتو در اوکراین است. از این‌رو با وعده ترمیم و بازسازی، عوایدی نصیب اوکراینی‌ها نخواهد شد و اگر آنها فکر می‌کنند که ورود چنین شرکت‌هایی برای بهبود شرایط و به نفع مردم است، سخت در اشتباهند؛ زیرا پروژه‌ای که برای آنها بزک کرده‌اند همانند بادکنکی تو خالی است و تنها کارکرد آن آینده‌نگاری جعلی است. میلیاردرهای امریکایی چون چاک فینی که به خیر بزرگ ایرلندی-امریکایی شهرت دارد و جورج سوروس، همکار سابق نازی‌ها، مجرای اصلی ارسال میلیاردها رشوه و کمک مالی به این کشور بودند. بر این اساس سازمان سیا میلیاردها دلار را برای خرید رهبران حزب شین فین از طریق چاک فینی تخصیص داد. شین فین، اکنون یکی از احزاب بزرگ و ریشه‌دار ایرلند است که برای مدت‌ها از نظر سیاسی مطرود تلقی می‌شد، تا اینکه توانست پس از بحران مالی ایرلند، جایگاه خود را به‌عنوان سومین حزب بزرگ ایرلند تثبیت کند. حزب «فینه گایل» که حزب محافظه‌کار اصلی ایرلند است و حزب کارگر این کشور نیز از این امر مستثنا نیستند؛ حزب کارگر، اکنون توسط ایوانا باچیک که زنی ضدروس است، رهبری می‌شود؛ زنی که پدربزرگش، چهار کارخانه عظیم را در چکسلواکی برای حزب سبز ایرلندی اداره می‌کرد. به طور کلی هرگز ناتو دوستداران و جنبش‌های احزاب سبز را بدون قید و شرط حمایت نکرده است. بنابراین می‌توان گفت که رهبران فاسد ایرلند اکنون با تیم ناتو توافق کامل دارند.

فساد؛ ابزار نفوذ!
نکته اصلی که در مورد همه این سیاستمداران وجود دارد این است که آنها تحت سلطه ناتو و گوش به فرمان آن هستند؛ مانند زلنسکی یا انگلیسی‌هایی که 200 سال از طریق شرکت هند شرقی که کاملاً همسو با ناتو بود، بر هند حکومت کردند. ناتو در عراق، در اقلیم کردستان که سرشار از نفت و انرژی است به بهانه مشاوره نظامی علیه نیروی تروریسم داعش وارد عمل شد، اما در عمل سعی دارد سیاست‌های متجاوزانه خود را در عراق به پیش ببرد. آنها در حال گسترش دامنه مأموریت و افزایش نیروهای خود در عراق هستند تا بهره‌کشی از منابع طبیعی را تضمین کرده و بیشتر در این منطقه حساس نفوذ داشته باشند. اگر کریمه هم به روسیه ملحق نمی‌شد، ناتو بی‌شک به حفاری نفت در آنجا می‌پرداخت و اکنون نیز که شعار الحاق آن را به اوکراین سر می‌دهد، دقیقاً برای انتفاع از این منابع است.
بنابراین، فساد از مفیدترین ابزار ناتو برای رسوخ در کشورها محسوب می‌شود زیرا می‌داند که بیشتر رهبران دولت‌ها و سیاستمداران هدفگذاری شده را می‌توان با رشوه خرید یا حتی با ابزار زور مرعوب کرد. از طرفی می‌توان به تضعیف کسانی که در برابر فرامین آنها مقاومت می‌کنند، پرداخت. ناتو در اینجا ابزار خشونت علیه مخالفان را برای رهبران متبوعش فراهم می‌کند. در این میان، تبلیغات انبوه به ظاهر بشردوستانه مانند مؤسسات خیریه، سازمان‌های غیردولتی و مثلاً مردم‌نهاد مرتبط و اقدامات افرادی مانند گرتا تونبرگ و زلنسکی برای جهت‌دهی و اثرگذاری بر افکار عمومی وارد می‌شوند. این تبلیغات راهی برای فریب مردم و سرپوشی برای کنش‌های زیرپوستی ناتو است.
اروپایی‌ها به رهبری چهره‌هایی چون گرتا تونبرگ و رهبران حزب سبز اروپا و حامیان امریکایی اعتقاد داشتند که رابطه سالم با کره زمین در گرو کمیاب کردن انرژی است. ناتو با چنین جذابیت‌های تصنعی و با استفاده از واژه‌های عوام‌فریبانه‌ای چون دموکراسی، حمایت از مردم و ملت، رابطه خود با کشورها را به مثابه سیرک تعریف کرده و آنها را مجذوب نمایش‌های خود می‌کند تا بتواند با اغفال در پشت صحنه به غارتگری و سلطه‌اش ادامه دهد.

در برابر وعده‌های دروغین!
در راهبرد ناتو اگر جوامع بی‌تفاوت نگه داشته شوند، دیگر اهمیتی به مسائل دیگر نداده و راه را برای عملیات‌های ناتو هموار می‌کنند. تصور می‌شود که اگر امریکایی‌ها بدانند ارتش‌هایشان با دختران و پسران کوچک عراقی و افغان چه می‌کنند، اوضاع بهتر می‌شود. در صورتی که چنین نیست و اوج درک جامعه امریکا در حد فیلم‌های هالیوود چون American Sniper، Black Hawk Down وRambo نگه داشته شده است. پاریسی‌ها بعد از قهرمانی فرانسه در جام جهانی، بیشتر از زمان آزادی دوگل در سال 1944 به خیابان‌های پاریس آمدند، اما اگر فردی در کشوری چون ایرلند بخواهد این ارباب شوم را به چالش بکشد، متوجه خواهد شد که شبکه‌های گسترده‌ای از سازمان‌های غیردولتی جعلی ناتو و مؤسسات خیریه در مقابل او خواهند بود و این شبکه‌ها معمولاً برای مقابله با هر گونه چالشی که ممکن است برای ناتو ایجاد شود کافی هستند. به‌عنوان نمونه می‌توان به قتل فجیع پاتریس لومومبا، رهبر جنبش ملی کنگو که در مقابل استعمارگری بلژیک و امریکا ایستاده بود، اشاره کرد.
اما ناتو نمی‌تواند بر کشورهایی چون ایران، سوریه و روسیه چیره شود، زیرا سیاستمداران و سران حکومتی با آگاهی از سازکارهای ناتو حاضر نیستند به وعده‌های دروغین و خیالی آنها جامه عمل بپوشانند. این موضوع سبب می‌شود ناتو از مقاومت این کشورها در برابر جبهه‌گیری‌های خود هراس داشته باشد و بکوشد تا از اقدامات بازدارنده آنها ممانعت به عمل بیاورد. کارشناسانی که به نقد سیاست‌های متجاوزانه ناتو می‌پردازند، امید دارند که کشورهای اروپایی بزودی از چنگال ناتو خلاص شوند زیرا از نظر آنها در دنیای مملو از خدعه امروز، حداقل تا زمانی که ناتو هست، نبرد حقیقت و دروغ هرگز پایان نخواهد یافت.