اعزام به بهشت یا نقاهتگاه؟

رضا واعظی‌زاده- شهروند آنلاین؛ 36سال پیش در چنین روزی یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های تهاجمی ایران علیه ارتش متجاوز عراق آغاز شد. عملیاتی که به محاصره بصره معروف شد اما به هدف خود یعنی تصرف این شهر عراقی و قطع رابطه مرکز عراق با این بندر نرسید. ولی سربازان ایرانی توانستند، شلمچه را آزاد و 14 کیلومتر از جاده شلمچه به بصره را در اختیار بگیرند.

این در حالی بود که دو هفته قبل از 19 دی، بعد از چند ماه برنامه‌ریزی، تبلیغات و بسیج نیروها، عملیات کربلای 4 برای پیشروی به شرق بصره آغاز شده بود که به سرعت شکست خورد. در کربلای 4 دستور حمله به سرعت صادر ولی دستور عقب‌نشینی به این سرعت صادر نشد در حالی که عملیات لو رفته بود و عراق نه‌تنها غافلگیر نبود بلکه به استقبال سربازان ایرانی و البته غواصان دست‌بسته آمد.

اما هدف از نگارش این گزارش پرداختن به موضوعاتی که در سال‌های گذشته مطرح شده، نیست. در این گزارش ورای تعبیرهای صاحب نظران و مسئولان وقت در پاسخ به این سوالات، گوشه‌ای از روایت نیروهای هلال‌احمر در امدادرسانی به مجروحان جنگ 8 ساله را می‌خوانیم که در آن روزها با سیلی بی‌سابقه از مجروح و زخمی مواجه بودند تا مختصری بدانیم که هلال‌احمر در امداد به زخمی‌های عملیات سنگین کربلای 5 چه کرد؟ عملیاتی که کم از زلزله‌های ویرانگری چون طبس یا بم نداشت.



بر اساس آمارها 17 هزار رزمنده ایرانی شهید یا مفقودالاثر و 26 هزار نفر زخمی شدند. «موسی فرزند محمد با نام خانوادگی محمدی 17 ساله اعزامی از بندرعباس» او تنها یک ردیف از یکی از برگه‌های دفتر بیمارستان گلستان اهواز را به خود اختصاص داده که در مقابلش نوشته: «شهید شد» جلوی اسم بسیاری دیگر هم نوشته‌اند: «اعزام به بهشت».

 

کربلا از زبان متین دفتری

پس از سلسله عملیات‌های والفجر که قرار بود فجر پیروزی ایران و پایان جنگ را رقم بزند؛ سلسله عملیات‌های کربلا از تیرماه 1365 آغاز شد. هلال‌احمر از ابتدا پیش‌بینی کرده بود که این عملیات‌های تهاجمی تعداد زیادی مصدوم و مجروح را بر جای خواهد گذاشت.

زنده‌یاد «بیژن دفتری» در کتاب خاطراتش از این روزها یاد کرده است. «دفتری» را پدر امدادونجات ایران می‌نامند. او سال‌ها معاون کل امداد بود، اما قبل از آنکه نفر اول هلال‌احمر ایران در سوانح و بحران‌ها باشد، کارش را از استان محل تولدش، مازندران آغاز کرد.

دفتری، در سال‌های جنگ سرپرست تیم‌های امدادی مازندران در جنگ بود و مسئولیت هماهنگی و اداره نقاهتگاه‌های هلال‌احمر در جبهه‌های خوزستان را به عهده داشت.

او پیرامون چگونگی راه‌اندازی این نقاهتگاه‌ها و ارتباطش با عملیات‌های کربلا، نوشته: «قبل از آغاز سلسله عملیات‌های موسوم به کربلا، پیشنهاد کردند که جمعیت هلال‌احمر با استفاده از امکانات و تجهیزات و نیروهای داوطلب در اختیار، حداقل 10 هزار تخت را برای گذراندن دوره نقاهت مجروحان در استان خوزستان آماده کند. معاونت خدمات امدادی وقت، مرحوم دکتر علیپور از معاونان امداد هلال‌احمر در استان‌های مختلف دعوت کرد تا در جلسه‌ای در ساختمان مرکزی جمعیت در خیابان استاد نجات‌الهی شرکت کنند. جمعیت هلال‌احمر در آن مقطع از نظرمالی و نقدینگی با وضعیتی بحرانی مواجه بود و برای رفع این مشکل بعضا برخی از ساختمان‌ها و تجهیزات اضافی را فروخته بود تا امور خود را اداره کند. لذا خزانه‌دار کل جمعیت، اولین فردی بود که سوال کردند: «اعتبار این کار از چه محلی تامین شود؟ آیا نخست‌وزیری یا ریاست‌جمهوری اعتباری برای این‌ کار خواهند داد؟ مرحوم دکتر وحید(سیف‌الله وحید دستجردی، رئیس وقت هلال‌احمر در دهه60) بی‌تامل جواب دادند ذخیره احتیاطی جمعیت (درصدی از بودجه هلال‌احمر که طبق اساسنامه جمعیت هرساله به پس‌انداز اضافه می‌شود و کسی حق برداشت از آن جز در موارد استثنا را ندارد) در بانک‌ها را بشکنید….. ذخیره‌های کلانی به صورت سپرده ثابت در حساب‌های بانکی هلال‌احمر از قبل از انقلاب باقی مانده بود و آقای دکتر وحید گفتند من، دکتر خطیبی( رئیس جمعیت شیروخورشید سرخ در دوره پهلوی دوم) نیستم که پولی برای کسی بگذارم و در صورت ضرورت همه پول‌ها را خرج می‌کنم.»

دفتری، نقاهتگاه‌ها را «یک ضربه‌گیر» می‌نامد تا بیمارستان‌ها با ترافیک بیش از حد مواجه نشوند و نوعی پیش‌بیمارستانی یا تریاژ اتفاق بیفتد. یعنی افرادی که وضعیت وخیم‌تری دارند به مراکز درمانی انتقال داده شوند و تا جایی که امکان دارد مجروحانی که وضعیت عادی‌تری دارند را در نقاهتگاه‌ها نگهداری کنند، اما در روزهای سرد زمستان 65 شاید لحظاتی کارکرد نقاهتگاه‌ها معکوس شد.

یعنی تعداد مجروحان بدحال آنقدر زیاد بود که هرکس احتمال زنده ماندن بیشتری داشت به بیمارستان‌ها اعزام می‌شد و الباقی آماده اعزام به بهشت.

دی‌ماه، ماه خون است. در تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی، دی‌ماه نه‌تنها سالروز رشادت 43 هزار شهید، مفقودالاثر و مجروح سربلند عملیات‌های کربلای 4 و 5 است بلکه سالروز زلزله بم با حدود 60هزار کشته، شهادت مظلومانه سردار سلیمانی و جان‌باختن هموطنان‌مان در سانحه هواپیمای اوکراینی است.

این داغ‌ها هنوز زنده‌اند از دهه 60 تا 19 دی‌ماه 1401 و از آینده‌ای که نمی‌دانیم. بیژن دفتری در ادامه این روایت، برپایی نقاهتگاه‌ها در جبهه‌ها را تجربه‌ بزرگی برای هلال‌احمر در پاسخ مناسب و سریع به سوانح می‌داند و آن را به زلزله بم پیوند می‌زند.

«اگر نقاهتگاه‌ها در ساعت‌های اولیه برپا می‌شد؛ ناچار به انتقال 14 تا 15 هزار مجروح به خارج از منطقه نمی‌شدیم که همین جابه‌جایی خودش چالش‌ها و معضلاتی را در پی داشت که در تشدید بحران اثرگذار بود.» این اقدام هلال‌احمر در امدادرسانی به سربازان نیمه‌جان ایرانی در زمستان 65 نقش موثری بازی کرد.

 

سرگیجه قطار بیمارستانی بر ریل‌های جنوب

علی اصغری از مسئولان قطار بیمارستانی هلال‌احمر در سال‌های جنگ بوده است. این قطار 5 واگن بیمارستانی مجهز به تخت بستری و اتاق عمل داشت که اکنون تنها یک واگن از آن باقی‌مانده و آن‌هم سال‌هاست که در ایستگاه باری آپرین در جنوب تهران، رها شده‌ است.

اصغری می‌گوید: «قبل از آغاز هر عملیات تهاجمی رزمندگان اسلام، قطار و عوامل امدادی آن را به ایستگاه کارون یا ایستگاه گمرک اعزام می‌کردند تا مجروحان بستری در تمام مراکز درمانی خوزستان را تخلیه کنند و با قطار هلال‌احمر به شهرهایی مثل، اراک، قم، تهران، اصفهان و حتی ساری منتقل کنند. قبل از کربلای 4 این‌کار انجام شد و ظرفیت بیمارستان‌های اهواز خالی شد، اما پس از آن عملیات این قاعده به‌هم خورد چون هنوز انتقال مجروحان به اتمام نرسیده بود که کربلای 5 آغاز شد و تا آخر آن سال ادامه یافت. ظرفیت قطار برای انتقال مجروحان کربلای 4 و 5 کافی نبود. 5 واگن اکسپرس دیگر از راه‌آهن را به آن متصل کردند. باز هم کافی نبود و یک قطار 10 واگن اکسپرس 6 تخته دیگر هم همراه آن راهی کردند.»

اهمیت قطار هلال‌احمر در این بود که از امنیت بالایی برخوردار بود و نسبت به انتقال مجروح با هواپیما ظرفیت بیشتری داشت، اما این قطار فرصت نمی‌کرد زخمی‌های دی‌ماه 65 را به شهرهای مقصد برساند و در راه‌آهن تحویل ستاد تخلیه مجروحان دهد. اصغری می‌گوید: «امدادگران هلال‌احمر حاضر در قطار زمان کمی داشتند. مجروحان را به شهرهای نزدیک‌تر مثلا اراک یا حتی خرم‌آباد می‌رساندند و آنقدر مجروح منتظر انتقال در منطقه بود که آنها را در راه‌آهن آن شهرها تحویل می‌دادند و قطار را به اهواز برمی‌گرداندند. بسیاری از مجروحان این 2 عملیات، فاصله بین مثلا اراک تا تهران را با خودروهای جاده‌ای طی کردند.»

 

همه کشور درگیر بود

«عبدالرضا ممبینی» از سال 60 تا 66 معاون امداد هلال‌احمر خوزستان بود. در گفت‌وگو با او دریافتم که دو برادر شهیدش در دی‌ماه 65 جان سپردند. برادر کوچک‌تر در کربلای 4 و برادر بزرگ‌تر در کربلای 5. ممبینی می‌گوید: «شاید در کربلای 4 چندان دچار مشکل جدی نشدیم. چون اغلب شهید شده بودند و عملیات از پیش لو رفته بود و در مدت کوتاهی متوقف شد، اما کربلای 5 نه‌تنها هزاران مجروح داشت بلکه بیش از 2 ماه به طول انجامید.»

کربلای 5 آنقدر تلفات انسانی و تخریب تجهیزات از هر دو طرف جنگ داشت که بسیاری آن را تعیین‌کننده سرنوشت جنگ دانسته‌اند. این خسارات باعث شد نیروهای ایرانی پس از دی‌ماه 1365 نتوانند عملیات تهاجمی بزرگی در این حدواندازه انجام دهند و شرایط پذیرش قطعنامه از سوی طرف عراقی و ایرانی به واقعیت نزدیک‌تر شود.

ممبینی می‌گوید: «همه کشور درگیر بودند اما هلال‌احمر از زمین‌وهوا مشغول بود. ستاد انتقال مجروحان شامل سپاه، جهاد و هلال‌احمر بود. ابتدا امدادگران در نزدیکی خط‌مقدم اقدامات اولیه را انجام می‌دادند. بعد آمبولانس‌ها در مسیر نقاهتگاه، فرودگاه و ایستگاه راه‌آهن به حرکت می‌افتادند. هلال‌احمر تنها سازمان امدادی بود که مجهز به بالگرد بود و بالگردهای هلال‌احمر مثل آمبولانس‌های آن برای انتقال زخمی‌های کربلای 5، از حرکت نمی‌ایستادند.»‌

// انتهای پیام

ساعت نحس طبس