روزنامه خراسان
1401/10/26
فرار شاه؛ پاسخ تحلیلی به چند شبهه تاریخی
آیا آمریکاییها با قطعی شدن سقوط محمدرضا پهلوی، زیر پای او را خالی کردند تا زودتر ساقط شود؟ آیا برنامه حضور در نشست «گوادلوپ» و اعزام ژنرال هایزر به ایران، با چنین هدفی طراحی شد؟ جواد نوائیان رودسری – ساعت 13:08 روز سهشنبه، 26 دی 1357، محمدرضا پهلوی به همراه خانوادهاش، ایران را به مقصد مصر ترک کرد؛ اتفاقی که در تاریخ معاصر ایران، با عنوان «فرار شاه» شناخته میشود. محمدرضا پهلوی بعدها و در کتاب «پاسخ به تاریخ» مدعی شد که این فرار و در واقع آنچه به ساقط شدن رژیم او انجامید، برنامهای بود که آمریکا و انگلیس برای تقابل با رشد روزافزون ایران و کشیدن ترمز پیشرفت کشور، اجرایی کردند. در واقع مصدر چنین ادعایی، همانطور که عبدالرضا هوشنگ مهدوی در جلد پنجم کتاب «سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی» اشاره میکند، خودِ شاه و خانواده او بودند؛ ادعایی که بعدها از سوی سلطنتطلبان بارها مطرح شد و با وجود آنکه دستکم طی سه دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هواداری غیر از این جریان، در میان اپوزیسیون خارج از کشور نداشت، اما طی سالهای اخیر و بر بستر یک پروژه گسترده که هدفش تطهیر پهلویها بود، دوباره در صدر ادعاهای مطرح شده در برنامههای گوناگون رسانههای معاند جمهوری اسلامی قرار گرفت تا به نوعی، اصالت و مردمی بودن انقلاب اسلامی ایران را هدف قرار دهد و زیر سوال ببرد. در نوشتار پیشِ رو، برآنیم تا این ادعا را از زوایای مختلف، بررسی و تحلیل کنیم و برخی از مستندات آن را به بوته نقد بسپاریم. طرح شبهات بر مبنای یک باور درباره اینکه طی ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، آمریکاییها به تدریج فهمیدند که کار شاه تمام است و از نیمه نخست دی سال 57، وزارت خارجه ایالات متحده تقریباً به این مسئله باور داشت، تردیدی وجود ندارد. اسناد منتشر شده در سال های اخیر، تأیید میکند که آمریکاییها درباره وضعیت ایران، در ابتدای زمستان سال 1357، کاملاً دغدغه داشتند. برای آنها رژیم پهلوی یک بازوی راهبردی در منطقه غرب آسیا محسوب میشد؛ شاه یکی از خریداران اصلی سلاحهای آمریکایی بود و برای رژیم صهیونیستی، متحدی راهبردی به حساب میآمد. در واقع رژیم پهلوی با چنین موقعیتی، گزینهای بیجایگزین برای کاخ سفید در اجرای سیاستهای منطقهایاش بود؛ ارتباطات گسترده امنیتی و اطلاعاتی میان آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی با دستگاه امنیتی رژیم پهلوی، ساواک، یک ارتباط تأثیرگذار و سیستماتیک بود. با این حال، کارتر و برژینسکی در 14 دی 57 و در کنفرانس گوادلوپ، از ایران به عنوان نخستین «نقطه آشوبزده» قابل بحث نام بردند. رئیسجمهور وقت آمریکا که سال قبل و در دی 1356، مهمان شاه در تهران بود و از ایران به عنوان «جزیره ثبات» یاد کرد، حالا اعتقاد داشت: «اوضاع به مرحلهای رسیده که بعید است ماندن شاه در ایران به حل بحران کمک کند». آیا ابراز این مسئله از سوی کارتر، به معنای خالی کردن پشت شاه به دلیل رشد و ترقی ایران در دوره پهلوی دوم و در واقع کشیدن ترمز پیشرفت روزافزون کشور در این دوره بود؟ آیا میشود با این استدلال، سقوط شاه و رژیم پهلوی را اقدامی «آمریکائیزه» فرض کنیم؟ در خرداد 1395، کامبیز فتاحی، خبرنگار بی.بی.سی در واشنگتن، طی یادداشتی با عنوان «آمریکا چطور از شاه قطع امید کرد؟»، با رویکرد بازتولید ادعای سلطنتطلبان که در ابتدای نوشتار به آن اشاره کردیم، از فرستادن ژنرال هایزر به تهران، با هدف جلوگیری از اقدام به کودتای ژنرالهای وفادار به محمدرضا پهلوی سخن به میان آورده و آن را مستند به سخنان جان استمپل، یکی از کارمندان ارشد سفارت آمریکا در تهران کرده است که در گفتوگو با بی.بی.سی فارسی گفت: «[قرار بود هایزر به تهران برود تا] برای اُمرای ارتش روشن کند که سرجای خود محکم بنشینید و مشکل را پیچیدهتر نکنید.» این ادعاها در وجوه دیگر نیز، مطرح شد تا به شبهه نقش جدی آمریکا و البته تا حدودی انگلیس در پایان دادن به کار پهلوی دوم دامن بزند، اما آنچه در این هیاهوی رسانهای نادیده گرفتهشد، شواهدی بود که خلاف این ادعا را به نحو گستردهای تأیید میکرد. معمای «گوادلوپ» برخلاف آنچه در رسانههای معاند جمهوری اسلامی ادعا میشود، کنفرانس «گوادلوپ» روی موضوع وضعیت بحرانی ایران متمرکز نبود. دغدغه اصلی شرکتکنندگان در کنفرانس، یعنی مسئولان بلندپایهای که باید آن ها را در مجموعه سران بلوک غرب به رهبری آمریکا طبقهبندی کنیم، نفوذ بلوک شرق در مناطق تحت نفوذشان بود. گزارش انتشار یافته آمریکاییها از دستور جلسه اصلی کنفرانس یا به عبارت دقیقتر، «نشست گوادلوپ» چنین است: «صبح روز جمعه، پنجم ژانویه (15 دی 57) درباره روابط میان دو بلوک شرق و غرب صحبت شد. سپس صحبتهایی درباره تلاش برای بهبود روابط با چین صورت گرفت و این دغدغه مطرح شد که کوبا تلاش میکند، جنبش عدم تعهد را به سوی شوروی سوق دهد ... از بعدازظهر جمعه، دستیاران رهبران شرکت کننده (برای آمریکا برژینسکی) به مذاکرات پیوستند و بحث درباره مسائل راهبردی، به ویژه پیمان محدودسازی تسلیحات استراتژیک – 2 با شوروی ادامه یافت.» روز دوم مذاکرات در گوادلوپ، بحث درباره «نقاط آشوبزده» آغاز شد و تازه در این مرحله بود که از بحران ایران و سقوط احتمالی شاه، به عنوان یکی از فرازهای قابل بررسی، سخن به میان آمد؛ در واقع بحث کلان در این نشست، مقابله با نفوذ شوروی بود و بحث جزئی، تصمیم گیری درباره نقاط آشوبزده از جمله ایران، آنگونه که بتواند راهبردهای کلان نشست را تأمین کند. بنابراین، دغدغه آمریکاییها، این نبود که رژیم شاه با پیشرفت سریع برای غرب دردسرساز شود. این دغدغه، حتی به صورت وهم و خیال هم به ذهن کارتر و مشاورانش متبادر نمیشد؛ بیش از 70 هزار مستشار آمریکایی، شریان اصلی اقتصاد، ارتش و حتی ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران را در اختیار داشتند، بنابراین، از این نظر هیچ نگرانی خاصی وجود نداشت؛ از نظر کاخ سفید، تنها دغدغه، خشم مردم از رژیم شاه بود که میتوانست باعث ساقط شدن او و به قدرت رسیدن کمونیستها در ایران شود. کارتر در نشست گوادلوپ که بعدها گزارشهای آن منتشر شد، به این رویکرد اذعان میکند که «اگر وقایع ایران در جهتی دگرگون شود تا کشوری با ثبات، دارای روابط دوستانه با غرب، منبع مستمر صادرات نفت به کشورهای غربی، مصون از سلطه خارجی (منظور کمونیسم و بلوک شرق است) و نیز در عرصه داخلی مترقی باشد [قابل تحمل است].» دغدغه آمریکاییها بسیار کلانتر از ساقط شدن یکی از مهرههایشان بود؛ مهرهای که به طرزی آشکار مورد نفرت مردمش قرار داشت و البته این وضعیت برای کاخ سفید خیلی دیر آشکار شد؛ «سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی آمریکا در تابستان ۱۳۵۷ وضعیت ایران را چنین ارزیابی کرده بودند: ایران در شرایط انقلابی و حتی شرایط ماقبل انقلاب نیز قرار ندارد[!]» طبیعی بود که چند ماه بعد، وقتی عمق بحران مشخص شد، آمریکاییها به دنبال راههای گوناگون برای حفظ منافع خودشان در ایران بگردند و از تسلط کمونیسم بر ایران واهمه داشته باشند. این نگرانی، دقیقاً در سال 1331 نیز، برای آمریکاییها ایجاد شد، به همین دلیل، در اجرای کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق، مجدّانه با انگلیسیها همکاری کردند و حتی، فرماندهی اصلی عملیات «آژاکس» را برعهده گرفتند. با این حال، برای کاخ سفید، دوام آوردن شاه همچنان گزینه اصلی بود، حتی زمانی که میان وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا، بر سر ماندن یا ساقط شدن شاه به دست مردم، اتفاق نظر وجود نداشت. دیدگاه کارتر در گوادلوپ، بر اساس نظرات همکارانش در وزارت خارجه آمریکا شکل گرفتهبود؛ آن ها ظاهراً معتقد بودند که کار شاه تمام است و باید درباره دوران بعد از او، قاطعانه تصمیم گرفت، اما در مقابل این نظر، دیدگاه دیگری هم وجود داشت که به حفظ شاه، با هر شکل ممکن معتقد بود و به نظر میرسید کارتر در عمل، ترجیح میدهد به این دیدگاه تکیه کند. هر چند که رئیسجمهور وقت آمریکا، هنگام سخن گفتن درباره بحران ایران، این دیدگاه را با دست پس میزد و با پا پیش میکشید! دلیل این ادعا، سفر ژنرال رابرت هایزر به تهران در 14 دی سال 57، دو روز قبل از صحبت درباره ایران به عنوان «نقطه آشوبزده» در نشست گوادلوپ است. مبانی مأموریت ژنرال هایزر برخلاف ادعای جان استمپل، هایزر به تهران نیامده بود تا ترمز کودتای ژنرالهای شاه را بکشد. استمپل اصولاً نمیتوانست درباره مأموریت هایزر اظهارنظر دقیق و قابل استنادی داشته باشد، چرا که هایزر در خاطراتش از برخورد سرد «سالیوان» سفیر آمریکا در تهران سخن به میان میآورد و معتقد است که وزارت خارجه (وزارتخانه متبوع استمپل) و وزارت دفاع (وزارتخانه متبوع هایزر) آمریکا، در قضیه بحران حاکم بر ایران، روبهروی هم قرار گرفتهاند؛ هایزر تأکید میکند: «در واشنگتن وحدت نظر وجود ندارد»، آنگاه به سراغ نظر سالیوان میرود و میافزاید: «سالیوان معتقد بود ارتش ایران به جایی رسیدهاست که توان انجام هیچ کاری را ندارد. به اعتقاد سالیوان کارِ شاه تمام بود و باید هرچه زودتر ایران را ترک میکرد.» چنین برداشتی از وضعیت ارتش، نمیتواند آمادگی ژنرالهای شاه را برای کودتا القا کند، چه برسد به آنکه هایزر بخواهد مانع از این اقدام شود. واقعیت این بود که او، در به در به دنبال کودتاچی میگشت، اما انگیزهای در میان ژنرالها پیدا نمیکرد! آن ها ترسیده بودند؛ حتی غلامعلی اویسی که به شدت عمل معروف بود و در جریان قیام 15 خرداد، فرماندهی عملیات قتلعام مردم را برعهده داشت، پیش از شاه از کشور گریخت. هایزر مینویسد: «از طوفانیان (یکی از ژنرالهای مورد اعتماد شاه) پرسیدم: آیا شایعه وجود یک گروه طراح کودتا در ارتش درست است؟ وی قویّاً چنین شایعهای را تکذیب کرد.» هایزر به دنبال راهکار مؤثری برای تثبیت موقعیت بختیار، به عنوان نخستوزیر مورد حمایت انگلیس و آمریکا بود: «من ... با دستور رئیسجمهور وارد تهران شدم که همه را وادار به حمایت از بختیار کنم.» اما تلاشهای او کمترین اثری نداشت. بنابراین، آنچه فتاحی در یادداشت خود، به نقل از استمپل آورده، یک بلوف تمامعیار است. آمریکاییها میخواستند شاه را در قدرت نگه دارند، اما نمیتوانستند و این ناتوانی، ممکن بود منافع آن ها را در ایران با خطر جدی روبهرو کند. هایزر باید سیاست اقدامات خود را با این اصل مهم هماهنگ میکرد؛ اصلی که ژنرال الکساندر هیگ، وزیر خارجه آمریکا در دوره ریگان، در مقدمه کتاب خاطرات هایزر بر آن تأکید میکند: «سیاست ما باید محدوده ملاحظات برای دفاع از منافع آمریکا را مشخص کند. ما نمیتوانیم جهان را در تصورات خودمان ترسیم کنیم. ما منافعی داریم که باید از آن ها دفاع کنیم.» بدیهی بود که در چنین شرایطی، برای هایزر منافع آمریکا بر حفظ شخص شاه یا حتی رژیم او ارجحیت داشت؛ مکالمه هایزر با طوفانیان که در خاطرات این ژنرال آمریکایی انعکاس یافتهاست، میتواند بهتر و بیشتر این رویکرد را آشکار کند: «طوفانیان از من پرسید که آیا قصد ملاقات فوری با شاه را دارم و من پاسخ دادم که فکر نمیکنم فایدهای داشته باشد، زیرا مردم خصومت خود را با شاه اعلام کردهاند و تماس من با ارتش در این لحظه مثمرتر است.»در سال 1398ش، روزنامه نیویورکتایمز، با انتشار اسناد بانک «چیس منهتن» مربوط به «پروژه عقاب» (برنامه پذیرفتن و حمایت از شاه در آمریکا با پشتیبانی دیوید راکفلر، سرمایهدار معروف صهیونیست) که تا آن زمان در اختیار دانشگاه ییل قرار داشت، افشا کرد که رابرت هایزر، طی یک ضیافت ناهار در «کلوپ کینکر یانکر» در نیویورک، به اعضای تیم پروژه عقاب گفتهاست که از فرماندهان ارتش خواسته بود برای حفظ سلطنت شاه، به سوی معترضان شلیک کنند. هایزر در بخشی از این سند که منتشر شده، آورده است: «من از دست ژنرالها به خشم آمدم و صدایم را بلند کردم؛ اما آنها برای کشتن معترضان دل و جرئت نداشتند». در واقع هایزر به دنبال یک تکیهگاه برای حفظ منافع آمریکا در درجه اول و در قدرت نگه داشتن شاه، در درجه دوم میگشت؛ تلاشی که با پیروزی انقلاب اسلامی، کاملاً عقیم و بدون نتیجه باقی ماند.
سایر اخبار این روزنامه
مرگ برجام یا ادامه ماراتن دیپلماسی؟
کفایت مذاکرات!
بازگشت مدهای قدیمی به زندگیهای امروزی
معمای کشف تونل زیر زمینی در متروی مشهد
پیش بینی مرکز پژوهش های مجلس از تورم بالای 40 درصد در سال آینده
سوء قصد بزرگ علیه برجام در برلین و پاریس
دستور اقدام فوری همزمان با وعده گازی یک ساله وزیر
غیبت نگاه ملی به مشهد در لایحه بودجه
فرار شاه؛ پاسخ تحلیلی به چند شبهه تاریخی
زلزله مدیریتی در پرسپولیس و استقلال
بی مهری بودجه 1402 به «دارویار»
100 تصویر فروش دوچرخه های سرقتی در گوشی یک دزد!
باز هم غیرحضوری، باز هم دردسرهای شاد!