این تصویر را با نام «وابستگی اروپا» از شما می‌پذیریم!

انگلیس به‌خاطر ازدست‌دادن جاسوسش در ایران همین آقای سفیر را فراخوانده است. بریتانیای کبیر از این رفتار‌های صغیر و شبه‌روانی و هیجان‌زده مثل فراخواندن سفیر، اصلاً در مرام و مسلکش نبود. کبیر سابق اصولاً همه جای دنیا را متعلق به خودش می‌دانست و «آفتاب در مستعمرات بریتانیا غروب نمی‌کرد». فلذا، اصولاً فراخواندن سفیر معنایی نداشت. فرابخوانند که کجا برود، وقتی پرچم بریتانیا همه‌جای دنیا برافراشته بود؟!
این نشانه ضعف و وابستگی است. در وابستگی انگلیس به امریکا خود انگلیسی‌ها بسیار نوشته‌اند. ایران در اوج دشمنی غرب در قضیه تحریم‌ها و هسته‌ای، روابط خودش را با اروپا حفظ کرد و از بروز تنش بأی‌نحو‌کان مانع می‌شد. اروپا نیز سود و صرفه خود را در داشتن روابط می‌دید و به‌ویژه رفتار فرانسویان پس از برجام و در حال‌حاضر نیز نشانه تلاش برای کاستن از وابستگی به امریکاست، اما چه سود که اروپا ضعیف شده و سرپیچی از امریکا را نیاموخته است.
پس از برجام و پس از جنگ اوکراین، نفع اروپا در پذیرش ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای و برقراری روابط سیاسی و اقتصادی پایدار با ایران بود. «قدرت منطقه‌ای» را کمابیش و خواسته و ناخواسته به آن اعتراف می‌کنند و داشتن روابط نیز نیاز طرفین است.
ایران نشانه‌هایی از امکان دوستی خود با اروپا بروز می‌داد. اوایل شهریور ایران از پیام مکرون برای میانجیگری در اوکراین، استقبال کرد و حتی از ارسال «یک ابتکار صلح در کنار یک پیام مهم» از تهران به مسکو خبر داد. وزیر نفت ایران همان زمان‌ها به‌رغم روسیه که دوست است، گفت که ایران برای فروش گاز به اروپا آمادگی دارد تا آن را از همین‌حالا برای زمستان سرد ذخیره کنند. حتی آن پیام «زمستان داره میاد» که مشاور تیم هسته‌ای ایران در کنایه به اروپا چندبار تکرار کرد، نوعی مبادله پیام رابطه بود. اما اروپا نخواست، چون وابسته است.


تاکنون تحلیل دقیقی از چرایی «دشمنی آشکارتر و ناگهانی» آلمان با ایران ارائه نشده است، اما معتقدم آلمان با تخمین هزار میلیارد یورو خسارت قطع گاز روسیه که برآورد خودشان است، دنبال تصریح بر دشمنی با ایران و استقبال هیستریک رئیس‌جمهور و وزیرخارجه از لیدر‌های آشوب در ایران نبود. این فقط می‌توانست یک دستور امریکایی باشد. اگر دلایل دیگری را بدون درنظرآوردن نفوذ امریکا به‌شمارآوریم، تحلیل درستی نخواهیم داشت. امریکا اروپاییان را از روسیه ترساند و وعده تأمین بخشی از گاز آلمان البته با شش‌برابر قیمت روسیه را داد و آلمان یک‌بار دیگر بعد از جنگ‌دوم تسلیم متفقین شد و پذیرفت «پیشوا» یی دشمنی با ایران را این‌بار برعهده بگیرد. اروپا اکنون بدون امریکا هیچ‌چیز نیست؛ و طرفه آنکه امریکا خود نیز درگیر اثبات هویت ابرقدرتی پیشین خود مقابل چین است. ولی اروپا باید بگوید سختی‌کشیدن برای که و برای چه؟ برای کدام آرمان؟
اروپا در قضیه آشوب پاییز ایران نیز ابتدا دست‌به‌عصا راه رفت، ولی پس از اندکی عصا را کنار انداخت و شروع به دویدن کرد. نه به این‌خاطر که نفعی داشت، چون خواست امریکا بود و نه به این دلیل که برای امریکا براندازی و سرنگونی ایران قطعی شده بود، چون امریکا، هردوی ایران و اروپا را ضعیف می‌خواهد و تلاش می‌کند با به‌جان‌هم‌انداختن این دو بخش از جهان، راهبرد خودش را به پیش ببرد. درک اینکه چرا امریکا چنین راهبردی دارد و یک اروپای ضعیف را بیشتر می‌پسندد، با فهم قدرت‌گرفتن چین و روسیه ممکن است! یک اروپای قوی با راهبرد‌های ضدچینی و ضدروسی امریکا همراهی نمی‌کند و راهبرد خود را پیش می‌برد و فقط در صورت وابستگی کامل است که بخشی از بار دشمنی با چین را برای امریکا حمل خواهد کرد.
حالا در پس فروکش آشوب و ضربه‌ای که انگلیس در قضیه از دست‌دادن جاسوس پیشانی‌پینه‌بسته خود خورد، گرفتن یک عکس با پس‌زمینه دیوار‌های شعارنویسی‌شده سفارت و استفاده از آن به‌شکل یک پروپاگاندای سیاسی، آن‌قدر برای ابرقدرت سابق مظلومانه و ازسر درماندگی است که اشک آدم را درمی‌آورد! البته قبلاً نیز نوشته‌ام که این شعارنویسی مطلوب نیست و کاش به آن پایان می‌دادند. اما این بریتانیای کبیر فقط زیر این چند قوطی‌رنگ شعار نیست که در حال له‌شدن است، او دارد زیر‌پای امریکا هم له می‌شود. گرچه برخی هنوز گمان می‌کنند که این بریتانیا همچنان کبیر است، چنانکه در ایران کم نیستند کسانی که نمی‌توانند به‌لحاظ تاریخی و به‌لحاظ موقعیت کنونی در جهان، این ضعف را ببینند؛ و این یک بحث و موضوع روان‌شناسانه دارد که تا سال‌ها همچنان بریتانیای کبیر برای خیلی‌ها بریتانیای کبیر است، هرچند برای آن‌ها روزی به پاک‌کردن شعار‌های دیوار سفارت و روزی به عکس‌گرفتن با همان شعار‌ها بگذرد! به قول مولانا «گرگ بیچاره اگرچه گرسنه است/ متهم باشد که او در طنطنه است/ از ضعیفی، چون نداند راه رفت/ خلق گوید تخمه است از لوت زفت». اگر گرگ، گرسنه هم باشد، باز مردم می‌گویند او در طنطنه (شکوه و جلال و قدرت) است. این گرگ گرسنه، از ضعیفی نمی‌تواند راه برود، اما مردم می‌گویند این گرگ دچار تخمه (سوءهاضمه) است و از لوت زفت (طعام زیاد) وپرخوری به این روز افتاده است!
حال این روز‌های اروپا خوب نیست. چه به‌لحاظ خسارت‌هایی که ناتو و امریکا به کل اروپا با طعمه «اوکراین‌دوستی» و «روسیه‌هراسی» زد، چه تعلیق مذاکرت هسته‌ای که حتی همین دیروز از اروپا پیام «برجام نمرده است» شنیدیم و هنوز چشم‌شان سوی در است و چه سرانجام آشوب‌ها! حالا یک عکس یادگاری با شعار‌های باقی‌مانده و پاک‌نشده، نشانه «همبستگی اروپا» نیست. اروپا بیش از همبستگی با خودشان به همبستگی با قدرت‌های دیگر نیاز دارد. این عکس نشانه «وابستگی اروپا» است. روزگاری از این عکس‌ها در ایوان سفارت می‌انداختید و شاه ایران را احضار می‌کردید. حالا در پیاده‌رو از فحش‌هایی که خورده‌اید عکس می‌گیرید. پس تأمل کنید!