اصلاحات اقتصادی برای احیای برجام کافی نبود

آرمان ملی- احسان انصاری: در حالی که وضعیت اقتصادی مردم در شرایط نامطلوبی قرار دارد معادلات برجام پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی شده است. پیچیده شدن این معادلات روی مسائل اقتصادی ایران تأثیر خواهد گذاشت و به همین دلیل ممکن است تصمیم‌گیران جامعه را به سمت تصمیمات جدیدی درباره برجام سوق بدهد. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوع با حسن بهشتی‌پور، تحلیلگر مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کرده است. بهشتی‌پور معتقد است:«هنوز دو طرف اصلی توافق و نیز دیگر طرف‌ها در بازگشت به برجام منافع دارند و باید تلاش شود که برجام از کما خارج شود. برجام با همه مشکلاتی که دارد چون نیاز همه طرف‌هاست، زنده و ساری و جاری است. شاید برخی بگویند با همه اینها بودن و نبودنش چه خاصیتی دارد؟ من می‌گویم، یک متن توافق شده برای شروع کار بهتر از این است که هیچ متنی در کار نباشد. هر وقت قرار باشد دوباره از سر گرفته شود، مبنا برجام خواهد بود. این حرف‌ها که گفته می‌شود، برجام مرده است وجاهتی ندارد. دیدید که همین برجام دو بار آمریکا را در شورای امنیت در انزوای کامل قرار داد، اگر برجام مرده بود که این نتیجه را نداشت.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید. در حالي که وضعيت اقتصادي در شرايط سختي قرار دارد معادله برجام پيچيده‌تر از هميشه شده است. چرا اين معادله تا اين اندازه پيچيده و غيرقابل پيش‌بيني شده است؟
برجام با همه مشکلاتي که در اجرا دارد، همچنان خودش را به طرف‌هاي توافق تحميل مي‌کند. درست است که تعهدات اروپا و آمريکا اجرا نشد يا بخشي از آنها اجرا شد و تعهدات ايران هم بعد از ارديبهشت 98 به تدريج کم شد، اما اين توافق به عنوان سند همکاري کشورها براي کمک به عدم اشاعه هسته‌اي پابرجاست و انتظار هر کدام از طرف‌ها هم احياي آن است اما به شکلي که خودشان مي‌خواهند. هر کدام از کشورها سعي دارند با اهرم‌هايي که در اختيار دارند، طرف مقابل را به تغيير رفتار يا دادن امتياز بيشتر وادار کنند. اگر برجام تاکنون اجرا نشده و مذاکرات بازگشت به نتيجه نرسيده ربطي به خواست دولت ندارد، اين مساله به‌خاطر انتظاراتي است که ايران در بازگشت به برجام داشت و طرف آمريکايي نخواست يا نتوانست آنها را تامين کند، وگرنه ايران براي بازگشت به برجام آماده بود. واقعيت اين است که برجام در حال حاضر در بدترين شرايط است و تا اين حد تاکنون دچار مسائل متعدد نبوده است. با همه اينها هنوز نبايد از برجام قطع اميد کرد، معتقدم زمينه براي احياي آن فراهم است. در شرايط کنوني همه چيز بستگي دارد به اينکه در مهار بحران اقتصادي و تحولات سياسي ايران موفق شود يا خير و اينکه طرف مقابل به ويژه آمريکا بيش از اين در برابر خواست‌هاي ايران مقاومت مي‌کند يا نه. علاوه بر انتظارات، پيش‌بيني‌هاي غلط دو طرف هم مهم بود. ايران فکر مي‌کرد به‌خاطر جنگ روسيه، نظام بين‌الملل به چالش کشيده مي‌شود و نظام جديدي شکل مي‌گيرد و طرف‌هاي آمريکايي و اروپايي به‌خاطر بحران غذا و انرژي امتياز بيشتري در مذاکرات به ايران مي‌دهند و طرف‌هاي اروپايي و آمريکا هم فکر مي‌کردند ايران به سمت تظاهرات و راهپيمايي کشيده شود مي‌توانند در آن فضا امتياز بيشتر بگيرند؛ غربي‌ها به‌طور جدي فکر کردند که دست از مذاکرات بکشند و ببينند چه مي‌شود و اين پيش بيني هم اشتباه بود. ديديم که نتيجه نگرفتند.
در شرايطي که اين نتيجه براي مقامات آمريکايي حاصل نشد آنها در گام بعدي چه رويکردي را در پيش خواهند گرفت؟
من معتقدم هنوز دو طرف اصلي توافق و نيز ديگر طرف‌ها در بازگشت به برجام منافع دارند و بايد تلاش شود که برجام از کما خارج شود. برجام با همه مشکلاتي که دارد چون نياز همه طرف‌هاست، زنده و ساري و جاري است. شايد برخي بگويند با همه اينها بودن و نبودنش چه خاصيتي دارد؟ من مي‌گويم، يک متن توافق شده است براي شروع کار بهتر از اين است که هيچ متني در کار نباشد. هر وقت قرار باشد دوباره از سر گرفته شود، مبنا برجام خواهد بود. اين حرف‌ها که گفته مي‌شود، برجام مرده است وجاهتي ندارد. ديديد که همين برجام دو بار آمريکا را در شوراي امنيت در انزواي کامل قرار داد، اگر برجام مرده بود که اين نتيجه را نداشت. نکته ديگر اينکه برجام ربطي به دولت‌ها ندارد، اگر اجرا نشده به‌خاطر انتظاراتي است که ايران در بازگشت به برجام داشت و طرف آمريکايي نتوانست آنها را تامين کند وگرنه ايران براي بازگشت به برجام آماده بود. يکي از دلايل اخلال در روند مذاکرات به دليل آن است که دو طرف يعني ايران و کشورهاي غربي تعبير يکساني از اعتراضات داخلي ندارند. ايران علت و ريشه اعتراضات را متوجه همان کشورها يعني آمريکا و تروئيکاي اروپايي مي‌داند و آن کشورها اعتراضات در ايران را ناشي از مشکلات داخلي مي‌دانند. مسئولان ايران مي‌گويند آن کشورها نبايد در پي به وجود آمدن ناآرامي‌ها اعتراضي داشته باشند اما آنها مي‌گويند ما بر اساس عرف ديپلماتيک نقد مي‌کنيم. حالا اينکه اگر ثابت شود که غربي‌ها در به وجود آوردن اقدامات مسلحانه در ايران يا ايجاد زمينه ترور نقش داشتند، بحث ديگري است که حتما محکوم است. پيش از روي کارآمدن بايدن ميان آمريکا و کشورهاي اروپايي اختلاف‌هاي زيادي وجود داشت اما از زماني که بايدن روي کار آمد توانست اشتراکات زيادي به وجود آورد؛ مشخصا آنکه هم موضع آمريکا و هم موضع اروپايي‌ها عليه ايران شد. ايران دو راه در پيش دارد؛ يا آنکه بخواهد همين سياست را ادامه دهد و به نوعي در مسير تقابل قرار داشته باشد يا آنکه راه تعامل را پيش بگيرد. من تصور مي‌کنم ايران مي‌خواهد با افزايش قدرت هسته‌اي‌اش طرف‌هاي مقابل را وادار به مذاکره و پذيرش خواسته‌هايش کند. آنچه باعث عقب‌نشيني غربي‌ها مي‌شود، خنثي‌سازي تحريم‌هاست. اينکه گفته مي‌شود خنثي‌سازي تحريم‌ها با تقويت ظرفيت‌هاي داخلي محقق مي‌شود حرف غلطي نيست، مشروط بر آنکه اصلاحات اقتصادي صورت بگيرد .


مديرکل آژانس با اعلام اينکه راه مذاکرات بسته شده براي سفر به تهران ابراز تمايل کرده است. آيا ايران نمي‌تواند با سعه‌صدر بيشتر در مقابل آژانس زمينه‌هاي مذاکرات آينده را به وجود بياورد؟
واقعيت اين است که منظور از مذاکره اين نيست که آقاي گروسي به تهران سفر کند تا گفت‌وگو کند که ما سوالات را پاسخ بدهيم يا خير. آژانس در پاسخ دادن به اين سوالات ترديد ندارد و اصرار دارد. مذاکره درباره پاسخ دادن يا ندادن نيست. مذاکره درباره چگونگي پاسخ دادن به اين سوالات و پيدا کردن راه‌حل است. اينکه گفته شده راه مذاکره بسته شده يعني مي‌خواهد بگويد ايران درباره سوالاتي که مدنظر آژانس است، بايد پاسخ بدهد. شايد از نظر آقاي گروسي جايي براي مذاکره با 4 به علاوه يک باقي نمانده اما بحث اين است که ايران بايد به پرسش‌هاي آژانس پاسخ دهد. آقاي گروسي به دنبال راه‌حل‌هايي است که مي‌تواند براي نحوه پاسخگويي ايران به سوالات انتخاب شود. شايد آمدن آقاي گروسي به تهران سبب شود تا به سمت پيدا کردن راه‌حل‌هاي جديد بروند که ايران بتواند پاسخ دقيقي به آژانس بدهد تا آنان را متقاعد کند. به نظر من ايران در موضوع مربوط به آژانس با خود آژانس خيلي بهتر مي‌تواند به توافق برسد. مدلي که ايران چند ماه وقت تلف کرد به اين دليل بود که شايد بتواند از طريق توافق سياسي با گروه چهار به علاوه يک اين مساله را حل کند که مشخص بود به جايي نمي‌رسد و راه‌حل بهتر اين است که با خود آژانس به توافق برسد. البته دولت معتقد است با آنها مي‌توانيم از طريق سياسي اين موضوعات را حل کنيم. چون اصل قضيه ساخته و پرداخته آمريکا و اسرائيل است و آنها بهتر اين موضوعات را مي‌دانند. بنابراين همان‌طور که خودشان اين مشکلات را به وجود آوردند خودشان هم بايد اين پرونده را ببندند، چون واقعيت ندارد. اما در عمل شاهد بوديم طرف مقابل اين ديدگاه را نپذيرفت. به نظرم با توجه به سوابقي که آژانس دارد و قضيه مداليته‌اي که در6 بند در دوره‌ آقاي البرادعي و آقاي علي لاريجاني که دبيرعالي شوراي امنيت ملي بود حل شد، اين موضوع هم مي‌تواند قابل حل باشد. بنابراين بايد منتظر باشيم و ببينيم و همچنان اميدواريم اين گره باز شود که خيلي کمک مي‌کند تا قطعنامه‌ جديدي عليه ايران صادر نشود. بنابراين مذاکره راه‌حل نيست؛ بلکه يک گفت‌وگو درباره اين است که ايران چگونه بايد ثابت کند که هيچ وقت در مکان ادعايي فعاليت هسته‌اي انجام نشده است. در حال حاضر سال‌هاست که اين مکان‌ها متروکه شده و ادعايي که مطرح شده مربوط به سال‌هاي قبل از 2003 است. بنابراين بحث اين است که ايران و آژانس بايد با هم به توافق برسند که چگونه مي‌توانند به اين سوال پاسخ دهند. به نظر من ده‌ها راه فني وجود دارد و راه‌ حقوقي نيست. فني به معناي آن چيزي است که آژانس بر فعاليت صلح‌آميز کشورهاي مختلف نظارت و کنترل مي‌کند. چون آژانس يک نظارت حقوقي و يک نظارت فني دارد و به نظر مي‌رسد در آن بخش فني بن‌بست وجود ندارد و مي‌شود راه‌حل پيدا کنند به شرطي که دو طرف اراده نشان بدهند و بخواهند مساله حل شود.
آيا چنين اراده‌اي را در ايران وآژانس مشاهده مي‌کنيد؟
در مورد ايران مطمئن هستم که اين اراده وجود دارد. چون ايران مي‌داند اگر اين مساله حل نشود قطعنامه شوراي حکام در پيش خواهد بود و پرونده ايران به شوراي امنيت ارجاع مي‌شود. طرف ايراني به‌طور قطع و يقين مي‌خواهد مساله حل شود. اما از طرف آژانس بحث اين است که آيا چنين اراده‌اي در شخص آقاي گروسي وجود دارد يا خير. چون ايشان نسبت به ايران نگاه منفي دارد. او در زماني که معاون آقاي آمانو بود و چه در زماني که مديرکل شد ديدگاه کاملا منفي و تهاجمي نسبت به ايران دارد. ولي به نفع آژانس هم است که اين مساله به نتيجه برسد چون اين کنترل‌ها و نظارت‌هايي که آژانس اعمال مي‌کند در طول تاريخ آژانس بين‌المللي اتمي بي‌سابقه بوده است. همين الان هم که ايران خيلي‌‌ از دوربين‌هاي آژانس را محدود کرده باز هم نظارت و کنترل وجود دارد اينطور نيست که به‌رغم همه کاهش کنترل‌ها و نظارت‌ها، آژانس بر فعاليت‌هاي ايران نظارت و کنترلي نداشته باشد. نسبت به قبل کمتر شده اما هنوز به‌طور قابل‌توجهي نظارت و کنترل وجود دارد. بنابراين به نفع آژانس است که اين مساله را حل کند اما اينکه آيا اراده‌اش وجود دارد يا نه مطمئن نيستم. اما اميدواريم اين اراده وجود داشته باشد که يکبار براي هميشه اين مساله را حل کند. در شرايط کنوني دو طرف در يک محاسباتي هستند که عملا نمي‌شود روي آن حساب کرد. در هر صورت واقعيت اين است که بايد منتظر بود ببينيم که آيا واقعا اقدامات عملي براي شروع مجدد مذاکرات انجام مي‌شود و هدف مذاکرات هم دستيابي به توافق خواهد بود يا خير؟ از زمان شروع مجدد مذاکرات بي‌اطلاع هستم ولي به عنوان يک ايراني آرزو مي‌کنم که هرچه زودتر شروع شود و معتقدم ما بايد با قدرت و قوت پاي ميز مذاکره بنشينيم اما در مورد اروپايي‌ها بايد گفت در عمل نشان دادند که کاري از دستشان برنمي‌آيد.