نجات از مهلکه طغیان شاپور
فاطمه عسگرینیا- شهروند آنلاین:روزی که سامان، یاسین، میلاد، عرشیا و رضا باموتورسیکلتهای خود راهی منطقه کوهستانی گلنرگسی شدند و از رودخانه شاپور با آن عمق کم بهراحتی رد شدند حتی به ذهنشان هم خطورنمیکردکه قرار است چه بر سرشان بیاید. همین که به منطقه کوهستانی گلنرگسی رسیدند و چشمشان زیباییهای دشت هموار در حاشیه رودخانه شاپور را گرفت،موتورها را اینسوی رودخانه پارک کردند و برای اطراق در کلبه تفریحی راهی آنسوی رودخانه شدند. قراربود سه روزی در دشت زیبایی که اطراق کرده بودند بمانند اما روز دوم آذوقهشان تمام شد و یکی از بچههاداوطلب برگشتن به شهر و خرید مایحتاجشان شد. ساعتی بعد وقتی برگشت هوا در منطقه بهشدت بارانی شده بود. علاوه بر مسیرگلآلود و سختی که مجبور شد پشت سربگذارد حالا با رودخانهای طغیانکرده روبهرو بود که دست او را از دوستانش کوتاه کرده بود. عمق رودخانه را با پرتاب سنگهای ریز و درشت امتحان کرد. خیلی بیشتر از آن بود که بتواند بدون هیچ کمکی عبور کند. دوستانش در سمت دیگر رودخانه نگران و هراسان ایستاده بودند. دیگرآذوقهای هم نداشتند. گرچه امیدوار بودند بعد از گذشت ساعتی همهچیز به روال قبل برگردد و راهی برای بازگشتشان باز شود امانه تنها چنین نشد که وضعیت هر لحظه بدتروبدتر هم میشد. تصمیم گرفتند موضوع را به خانوادههایشان خبر دهند. به محض اطلاع، خانوادههای آنها برای کمک گرفتن دست به دامن هلالاحمر شدند و موضوع را به جمعیت هلالاحمر گزارش دادند. مرکز EOC جمعیت هلالاحمر در استان بوشهر هم به محض دریافت این خبر، ماموریت را به جمعیت هلالاحمردشتستان داد تا نیروهای عملیاتی راهی منطقه شوند. مدیریت جمعیت هلالاحمردشتستان علاوه بر نیروهای امدادی حاذقی که همراه خود داشت از یک غواص خبره منطقه هم که عضو داوطلب جمعیت هلالاحمر است، دعوت به همکاری کردند.
منطقه کوهستانی سخت
هادی تابانفر از پایگاه امدادونجات جادهای زیارت مسئولیت این عملیات را عهدهدار بود:«ساعت 9شب بود که این حادثه را به ما خبر دادند. اسم منطقه کوهستانی گل نرگسی که آمد متوجه سختی ماموریت شدیم، چون این مسیرکوهستانی هیچ جاده استانداردی ندارد و تنها مسیر دسترسی به منطقهای که این مفقودین در آن بودند، مسیرجادهای غیراستانداردی است که شرکت نفت برای سرکشی نیروهای خود به شبکهای که در آن منطقه دارند، برای خود ایجادکرده است. راهی جاده شدیم. باران بهشدت میبارید. مسیر خاکی و سنگلاخی جاده بهشدت گلآلود شده بود. کوههای پیر منطقه در پی بارشهای شدید دائم در حال ریزش بودند وشیبهای تند اجازه تردد آسان خودرو را نمیداد. بارهاوبارهاماشینهایمان سُر خوردند و نزدیک بود به داخل درههای اطراف سقوط کنند. با مشقتوسختی فراوان ساعت یک بامداد خود را به منطقه رساندیم.»
امکان امدادرسانی بدون کارگاه نبود
وقتی به حاشیه رودخانهای که بچههاآنسوی آن گرفتار بودند رسیدیم چالش بزرگ ما هم شروع شد. عرض رودخانه زیاد بود و آبهای خروشان اجازه عبور از آن را به هیچکس نمیداد. درست است تمامی نجاتگرانی که همراه ما بودند از زبدههای نجات در آبهای خروشان بودند اما سردیه وا و عمق زیاد رودخانه در کنار احتمال طغیان مجدد آب در بالادست و به خطر افتادن جان امدادگران، ما را در انجام عملیات محتاطتر کرد.
تیمهای امدادی بعد از دقایقی هماندیشی درباره چگونگی شروع عملیات نجات تصمیم گرفتند نسبت به ایجادکارگاه در میانه رودخانه اقدام و سریعابچههارا از طریق کارگاه منتقل کنند. بعد از داوطلب شدن امیرمشتانی، غواص داوطلب حاضر در میان نیروهای امدادی مشکل بعدی، نبود تکیهگاهی مثل سنگی بزرگ یا تنه درختی برای فیکسکردن طناب کارگاه بود. تابانفرمیگویدچارهای نبود باید از نیروهای امدادی خود کمک میگرفتیم. بچههابه سختی از عرض رودخانه عبور کردند و در دو سوی حاشیه رودخانه قرار گرفتند.طنابها را دور خودشان بستند.
غواصان داوطلب به یاری آمدند
بعد نوبت غواص بود تا در میانه رودخانه عملیات را پیش ببرد. امیرمشتانی همان غواصی است که تابانفرمیگوید. کسی که از اول جوانی وارد جمعیت هلالاحمر شد و بعد از گذراندن دورههای نجات تخصصی تصمیم گرفت بهصورت حرفهای رشته غواصی را دنبال کند حالا درست است چند سالی است که فعالیت مستمر در پایگاههای امدادونجات ندارد اما هروقت نیازبه کمکش باشدبیدرنگ در صحنه حاضرمیشود. در این عملیات هم به محض اطلاع همان نیمهشب به راه افتاد:«آب خیلی سرد بود. سرعتوشدت جریان آب هم خیلی زیاد بود. هر لحظه ممکن بود قربانی سرعت آب شوم. با توسل به تمام آنچه در چنته داشتم موفق شدم کارگاه را در میانه رودخانه نصب کنم. یک سر طناب به سمت ساحل رودخانه، یک سرش هم درسوی دیگر رودخانه بود. من در میان آب،بچههارا یکییکی تحویل میگرفتم و به سمت دیگر رودخانه میفرستادم.بچههابعد از رسیدن به آنسوی رودخانه جلیقههای گرم تنشان میکردند.سرعتمان خیلی زیاد بود چون میترسیدیم ناگهان آبهای بالادستی طغیان کند و تمام منطقه زیرآب برود.»
عملیاتی سخت در سایه ترس
حسین عبایی هم از اعضای تیم واکنشسریع استان بوشهر در این عملیات حاضر بود.کسیکه معتقد است اگر ازجانگذشتگی امیرمشتانی نبود، محال بود در آن شرایط میتوانستند سریعا عملیات را پیش ببرند:«ترسودلهره در کنار سرمای شدید و رودخانهای خروشان و طغیانکرده همهوهمه عملیات را سخت کرده بود. پنج جوان گرفتار بدون کمک نیروهای امدادی هیچ شانسی برای رهایی از موقعیتی که در آن گرفتار شده بودند، نداشتند. یک سمتشان به رودخانه ختم میشد سمت دیگرشان به درههای عمیق.»
حسین با اشاره به طغیان دوباره رودخانه بعد از اتمام عملیات نجات انتقال بچههابه پاییندست کوهستان میگوید:«همه این پنج نفر شانس آوردند اگر ساعتی دیرکرده بودیم، معلوم نبود چه بلایی سراین جوانهامیآمد.»
چالشهای بعد از عملیات هم بود
کاظم تقوی هم که از اعضای داوطلب جمعیت هلالاحمر استان بوشهر است و در این ماموریت حاضر بوده است،میگوید:«بعد از نجات بچههادر مسیر برگشت با چالشهای بسیار دیگریروبهرو بودیم. جاده ناهموار برگشت، در مسیرگردنهای و کوهستانی منطقه بهخاطر بارش شدید باران و آبگرفتگیهای بسیار، تردد خودروهارا سخت کرده بود. در میانه راه، لاستیک آمبولانس در یکی از شکافهای جاده گرفتار شد و مجبور شدیم به سختی خودرو را از درون شکاف خلاص کنیم. کف جاده گلآلود و لغزنده بود و جان امدادگران از یک طرف جاده آن هم با وجوددرههای عمیق، تهدیدمیشد.هرلحظه ممکن بود پای یکی بلغزد یا خودرو لیز بخورد. عملیات ما تا ساعت 7صبح ادامه داشت و بعد از تحویل بچههابه خانوادههایشان در شهر وحدتیه،امدادگران به پایگاه برگشتند.»