روزنامه وطن امروز
1401/11/06
رمزگشایی از اصرار و انکار اروپاییان در تقابل با ایران!
نوید مؤمن: طی روزهای اخیر، اتحادیه اروپایی به اتاق عملیات غرب علیه نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران تبدیل شده است. مصوبه اخیر پارلمان اروپا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (فارغ از جنبه پیشنهادی آن) و سخنانی که جوزف بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و دیگر مقامات ارشد این مجموعه درباره عدم الزامآور بودن یا عدم فراهم بودن زیرساختهای حقوقی و اجرایی لازم آن بر زبان میآورند، هر ۲ قطعهای از یک پازل بزرگ تحت عنوان «مهار حداکثری ایران» محسوب میشود. این استراتژی، تبدیل به الگوواره غالب راهبردی-تاکتیکی غرب در مواجهه همهجانبه با کشورمان به شمار میآید؛ اما چگونه؟! در حوزه روابط بینالملل ما با کلیدواژهای تحت عنوان «منازعات» مواجه هستیم که در یک تقسیمبندی کلی، میتواند «محدود و قابل مدیریت» یا «نامحدود و غیرقابل مدیریت» باشد. منازعات محدود، اکثرا در حوزه بازدارندگی و منازعات نامحدود بیشتر در حوزه اقدام قابل تجزیه و تحلیل است. با توجه به همین قاعده کلی، وارد تفسیر رفتار اتحادیه اروپایی در قبال ایران میشویم. به راستی چگونه ممکن است پارلمان اروپا و شورای اروپا در قبال ایران و به صورت خاص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۲ موضعگیری متفاوت را اتخاذ و یکی بر لزوم تحریم سپاه و دیگری بر عدم امکان آن پافشاری کنند؟ یک فرضیه سادهانگارانه این است: تصور کنیم هر کدام از ارکان قدرت در اروپای واحد نگاه و تفسیر خاص خود را از وقایع جاری در نظام بینالملل و ایران داشته و این اختلافنظر منبعث از همین تفاوت دیدگاههاست! پذیرش این شرط در گرو آن است که تصور کنیم اتاق فکر واحدی در اتحادیه اروپایی در قبال تحولات جاری در جهان وجود ندارد و بازیگران سیاسی به معنای واقعی در غرب از قدرت تحلیل آزادانه و انفرادی این موضوعات برخوردارند. در نقض کامل این فرضیه همین بس که نمایندگان پارلمان اروپا اکثرا از همان جریانات سنتی و نوین قدرت در دولتهای اروپایی تغذیه میشوند و اساسا افتراقی میان آنها (پارلمان، شورای اروپا و دولتهای اروپایی) قابل تصور نیست. فراتر از آن، فراموش نکنیم که اکثر پارلمان اروپا و اعضای آن فارغ از سوسیال- دموکرات، محافظهکار و ملیگرای افراطی، از تروریستی خواندن سپاه پاسداران حمایت کردهاند. ابطال این فرضیه، راه را برای اثبات رویکرد اروپا درباره ایجاد منازعات مدیریت شده یا قابل مدیریت با ایران باز میکند. بر همین اساس، تنها ساعاتی پس از اقدام ضدایرانی پارلمان اروپا در تروریستی خواندن سپاه پاسداران، مقامات اروپایی چنین مسالهای را احساسی و غیر قابل تحقق قلمداد میکنند. به عبارت بهتر، آنها بحران را خلق میکنند اما در مراحل بعدی آن را کنترلپذیر جلوه میدهند تا از این طریق، استراتژی مهار همه جانبه ایران قدرتمند را بدون هزینهای عملیاتی و میدانی مصداقپذیر کنند. در اینجا بهتر است مقامات اروپایی متوجه خبط بزرگ محاسباتی خود در قبال کشور مقتدر و عزیزمان بشوند! اروپای چندتکه و ناکارآمدی که امروز گذار از ساختارها و بنیانهای آن به دغدغه بسیاری از شهروندان قاره سبز تبدیل شده است، قطعا قدرت تکمیل این بازی در قالب تنشهای کنترلشده را ندارد. اگر اتحادیه اروپایی میتوانست میان خلق بحرانها و مدیریت آنها ارتباطی منظومهوار با یک خروجی قابل پیشبینی برقرار کند، امروز شاهد رشد ناهمگون تروریسم تکفیری و تروریسم نژادپرستانه در این مجموعه نبودیم. در سایه همین توهم اروپاییان بود که طرحهای ریاضت اقتصادی (که قرار بود پس از مدتی با مدیریت اروپاییان منتج به رشد اقتصادی شود)، به پاشنه آشیل اروپا و منطقه یورو نباید تبدیل میشد. فراتر از آن، مدیریت هوشمند اروپایی (بنا بر ادعای سران این مجموعه) زمانی رنگ باخت که شرارت داعش و اتباع اروپایی حاضر در آن گروه متوحش و تروریستی، در نهایت خود را در پاریس و بروکسل نمایان کرد و داعش از یک گروه تروریستی قابل مدیریت در حوزه شامات به تروریسمی افسارگسیخته در برابر مؤسسان غربی آن تبدیل شد. در قبال جریانات نژادپرست نیز این قاعده صادق است. نئونازیسم، نئوفاشیسم و نژادپرستی قانونی(!) در اروپا به جای آنکه صرفا در احزاب سیاسی نوین و تحت کنترل اتحادیه اروپایی تبلور یابد، خود را در حملات نژادپرستانه خونین در برلین و دیگر شهرهای اروپایی نمایان کرده است. بهتر است سران اروپایی قبل از آنکه به صورت کامل در توهمات خود غرق شوند و هزینههای هنگفت مواجهه خطرناک با انقلاب اسلامی ایران را بپردازند، یک بار به صورت واقعی وزن راهبردی خود را در جهان امروز محاسبه کنند. هر روز که سپری میشود، به واسطه ظهور سیاستمداران لمپن و آماتور، قوه عاقله تصمیمساز در اتحادیه اروپایی بیش از پیش تحلیل میرود. در شرایطی که وزن راهبردی یک مجموعه یا بازیگر در جهان سیاست کاهش پیدا کند، قطعا هدایت تنشهای مدیریتشده نیز از عهده آن خارج خواهد بود. زمان زیادی برای درک این اصل غیر قابل انکار توسط اروپاییان باقی نمانده است.