جدال خونین سارقان نقابدار و کشتیگیر سابق
سیما فراهانی _ شهروندآنلاین؛ از چندوقت پیش بود که تحقیقات روی این پرونده با شکایت قهرمان کشتی آغاز شد. به ماموران پلیس خبر رسیده بود که یک قهرمان کشتی از سوی سارقان با شلیک گلوله مجروح شده است. او که در بیمارستان بستری شده بود، با تلاش پزشکان از مرگ حتمی به طرز معجزهآسایی نجات پیدا کرد. سارقان دو گلوله به پای این ورزشکار شلیک کرده بودند. بعد از آن نیز خودروی لندکروز او را سرقت کردند.
سرقت خونین تویوتااین ورزشکار وقتی کمی بهبود یافت، در رابطه با این سرقت خونین به پلیس گفت: «آن روز، سوار بر خودروی تویوتای لندکروزم بودم و میخواستم به محل کارم بروم. در حال عبور از مسیر جنوب به شمال بزرگراه امام علی(ع) بودم. وقتی به تقاطع بزرگراه شهید همت رسیدم ناگهان یک خودرو از پشت با خودروی من تصادف کرد. من هم مجبور شدم خودرویم را متوقف و از آن پیاده شوم تا وضعیت خودرویم را کنترل کنم. سرنشینان خودرویی که با من تصادف کرده بودند هم پیاده شدند.
آنجا بود که با چهرههای عجیب آنها روبهرو شدم. آنها مسلح بودند، نقابوماسک بهصورت داشتند. در یک لحظه به من حمله کردند و سعی داشتند با سلاحشان مرا تهدید کنند. میخواستند خودروی لندکروزم را سرقت کنند اما من هم مقاومت کردم. در این شرایط بین ما درگیری ایجاد شد و من سعی داشتم، از آنها نترسم و مقاومت کنم. ولی کشمکش ما بالا گرفت. در این شرایط ناگهان مردان مسلح بهسوی من تیراندازی کردند. دو گلولهای که آنها شلیک کردند به پای من اصابت کرد. من مجروح شده بودم و دیگر نمیتوانستم حرکت کنم. مردان مسلح هم از این موقعیت استفاده کرده و توانستند خودروی لندکروزم را سرقت کرده و با آن از آنجا فرار کنند.»
سرقت از تاجرانبا اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت و تلاش درخصوص این پرونده آغاز شد. درحالیکه تیمی از ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران، تحقیقات خود را برای شناسایی و دستگیری سارقان مسلح آغاز کرده بودند، چند شکایت مشابه دیگر در این زمینه پیش روی ماموران قرار گرفت. با بررسی اظهارات مالباختگان، مشخص شد که سارقان مسلح در تصادفی ساختگی، فقط خودروهای لندکروز را سرقت میکنند. آنها همچنین تاجران و کارخانهداران را هدف دزدیهای وحشتناک خود قرار داده بودند.
یکی از شاکیان که مرد کارخانهداری بود، درخصوص جزئیات سرقت هولناکش به پلیس گفت: «در حوالی شهرری به دام سارقان مسلح گرفتار شدم. میخواستم از کارخانهام در حوالی شهرری به خانهام بروم. شب بود که سوار خودروی لندکروز خود شدم. در بین راه ناگهان یک خودروی آزرا از پشت به ماشینم کوبید. وقتی با این خودرو تصادف کردم اصلا تصورش را هم نمیکردم که در دام سارقان گرفتار شدهام. چون خودرو، مدل بالا بود و تصور میکردم که فرد پولداری است و اصلا به او نمیآمد که سارق باشد.
به همین دلیل از ماشینم پیاده شدم تا وضعیت آن را بررسی کنم، اما به محض اینکه از ماشین پیاده شدم ناگهان با گروهی از سارقان نقابدار مواجه شدم. آنها اسلحه داشتند و مرا تهدید کردند. اسلحه را به طرفم گرفتند و با تهدید از من خواستند که ساکت باشم و حرفی نزنم. اول سعی کردم به حرف آنها گوش نکنم، ولی وقتی مقاومت مرا دیدند تیر هوایی شلیک کردند. من هم ترسیدم و صدایم در نیامد. آنها نیز ماشینم را به سرقت بردند.»
شناسایی سارقانبا اعلام این شکایتها، ماموران پلیس خود را در برابر تیمی حرفهای از سارقان دیدند که در هیچکدام از دزدیهایشان هیچ ردی از خود به جا نمیگذاشتند. آنها پلاک خودرویشان را دستکاری میکردند. در سرقتها، صورتهایشان را با نقابوماسک میپوشاندند تا شناسایی نشوند. برای همین سرنخی از آنها بهدست نمیآمد. از طرفی شکایت این پرونده زیاد شده بود و همه آنها نیز خودروهای لندکروز خود را از دست داده بودند. تااینکه در آخرین سرقت، دزدان، ماسکشان را درآوردند و همین باعث شد تا چهرهشان شناسایی شود.
ماموران پلیس آگاهی، تمام دوربینهای مداربستهای که در اطراف محل سرقتها وجود داشت را بررسی کردند و سرانجام چهره سارقان را بهدست آوردند. در نهایت مشخص شد که یکی از سارقان، از مجرمان حرفهای پایتخت است. او بارها به جرم سرقت، زندان را تجربه کرده بود. با این سرنخ ماموران پاتوقهای مجرم سابقهدار را زیرنظر گرفتند تااینکه موفق به دستگیری او شدند.
اعتراف به دزدیهای خونیناو بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت و در نهایت به جرم خود اعتراف کرد و ماجرای سرقتهای مسلحانه و خونین خود را در اختیار ماموران قرار داد.
او اقرار کرد: «پس از آنکه از زندان آزاد شدم، تصمیم گرفتم کار تازهای را آغاز کنم. من نقشهای جدید کشیدم و با دو نفر از دوستانم نیز در این رابطه صحبت کردم. قرار شد که با هم دست به سرقتهای سریالی خودروهای لندکروز بزنیم. شگردمان تصادف ساختگی بود. پس از تصادف با خودروهای لندکروز، آنها را سرقت میکردیم. ما معمولا خودروی لندکروز را به مالخر میفروختیم. البته بیشتر مواقع این خودروها را با ماشینهای مدل بالا مثل بنز، پورشه و آزرا معاوضه میکردیم. قصدمان هم این بود که با همین خودروها به سرقت ماشینهای دیگر برویم. اگر خودروهای لوکس داشتیم، راحتتر میتوانستیم کارمان را انجام دهیم، چراکه مالباخته شک نمیکرد، کسی که خودروی پورشه دارد، قصد سرقت هم داشته باشد.»
قصد آسیب رساندن نداشتیماو در ادامه اعترافاتش گفت: «همچنین وقتی خودروها را به مالخر میفروختیم، او نیز لندکروزهای سرقتی را میفروخت. او شماره شاسی را تغییر داده و به شیوه سند نمره آن را میفروخت. سه ماشین بنز، پورشه و آزرا در پارکینگ داشتیم. هر روز با یکی از این ماشینها راهی سرقت میشدیم. اکثر سرقتهایمان را در خیابانهای شمال تهران انجام دادیم. چون میدانستیم که افراد ثروتمند به آنجا رفتوآمد میکنند. البته دو مورد سرقت در حوالی لواسان و شهرری انجام دادیم. ما طعمههایمان را فقط با اسلحه تهدید میکردیم. قصد آسیب رساندن به کسی را نداشتیم. حتی اگر مقاومت هم میکرد، نهایتا تیر هوایی شلیک میکردیم تا حسابی بترسد، اما قهرمان کشتی اصلا نمیترسید. او حاضر نمیشد تسلیم شود. ما هم مجبور شدیم به پایش شلیک کنیم. مجبور بودیم این کار را انجام دهیم چون ترسیده بودیم گیر بیفتیم.»
با اعترافات این مرد، هر دو همدست او نیز در عملیاتی جداگانه دستگیر شدند. هماکنون نیز تحقیقات درخصوص این پرونده همچنان ادامه دارد.