روزنامه جوان
1401/11/16
روانشناسان مصاحبه با فرزندان حملهکننده به سفارت آذربایجان را تقبیح کردند
اندکی از حادثه حمله به سفارت آذربایجان فاصله گرفته ایم و شاید زمان خوبی باشد با فروکش کردن اخبار مرتبط با این اتفاق، نگاهی به وقایع مربوط به آن بیندازیم. پوشش رسانهای سریع و شفاف این اتفاق شاید از نقاط قوت این واقعه بود که موجب شد جلوی بسیاری از بهانه گیریهای طرف مقابل را بگیرد و فضا را برای یک نتیجهگیری واقعی شفاف کند. یکی از موضوعاتی که موجب شفافسازی درباره این اتفاق شد، مصاحبه تلویزیونی با فرزندان فرد حملهکننده بود که بهزعم انجامدهندگان روایت دست اولی از دلایل این حمله ارائه کردند، اما موضوعی که در این میان شاید مغفول واقع شد، این واقعیت است که آیا دو کودک نوجوان و خردسال فرد ضارب بعد از پشت سرگذاشتن این اتفاق، شرایط روحی لازم را برای مصاحبه درباره اقدام مسلحانه پدر خود داشتند و آیا چنین اقدامی تأثیر منفی در روحیه این کودکان نخواهد داشت. این مسئله بهواقع در کشورهای پیشرفته، موضوعی غیرممکن و بهشدت ممنوع است. برای پاسخ به این سؤالات و بررسی مصادیق مشابه در آینده، به سراغ چند روانشناس رفته ایم. رضا پورحسین روانشناس و رئیس اسبق شبکه ۴ و قائم مقام اسبق معاونت سیما، علیرضا عابدین عضو هیئت علمی دانشگاه و نصرالله منصوری روانشناس در گفتگو با «جوان» از زوایای مختلفی به سؤالات ما پاسخ دادهاند. رضا پورحسین روانشناس و رئیس اسبق شبکه ۴ به عنوانی فردی که هم رسانه کار کرد ه اید و هم روانشناس هستید، نحوه صحیح برخورد رسانه با خانواده افرادی که در بحران هستند، چیست؟ به طور مثال اینکه رسانهها و مخصوصاً تلویزیون با دختر و کودک خردسال فردی که به سفارت آذربایجان حمله کردهبود، بلافاصله بعد از این اتفاق گفتگو کرد، از نظر روانشناسی چگونه ارزیابی میکنید و این اقدام چه تأثیری بر این کودکان دارد. رفتار درست رسانهای با افرادی که با بحرانهای روحی مواجه میشوند، چیست؟ قطعاً شرایطی که کودکان فرد مهاجم در آن بودند، به ویژه به دلیل حضور آنان در فضای روانی و فیزیکی عملیات، شرایط بحران است و عادی نیست. در شرایط بحرانی که کودکان هیجان منفی و استرس زیادی را دریافت میکنند، آرامشبخشی و دورسازی فیزیکی و روانی آنان از معرکه، ضرورت دارد. در شرایط بحرانی لازم است سازگاری از دست رفته را بازیابی کنیم. بازیابی سازگاری و انطباق با شرایط عادی روانی کار سادهای نیست و به شدت با سلامت روان افراد مرتبط است. این کار آنقدر مهم است که برای برگرداندن سلامت روان نسبی، به دانش و مهارت خاصی نیاز است، زیرا هرگونه مواجههسازی بازماندگان حادثه، به ویژه کودکان با اطراف و جوانب بحران، میتواند منجر به افزایش اضطراب در آنان شود. معمولاً در این شرایط، کودکان به یک استراحت عاطفی و هیجانی نیاز دارند. در وهله استراحت، پردازش ذهنی به شرایط عادی برمیگردد و بهتر میتواند بر استرسهای حاد خود غلبه کند. من توصیه میکنم در این شرایط و شرایط مشابه، از گفتگو با کودکان پرهیز شود و اجازه بدهیم آنان در استراحت هیجانی به سر ببرند. میتوان جوانب حوادث را از دیگران در سنین بالاتر جستوجو و وارسی کرد. علیرضا عابدین عضو هیئت علمی دانشگاه نحوه برخورد صحیح رسانهها و مردم با خانواده افرادی است که در بحران هستند، چگونه است به طور مثال بعد از اقدام فردی که به سفارت آذربایجان حمله کردهبود، رسانهها و مخصوصاً تلویزیون با دختر و کودک خردسال او گفتگو کردند، این اقدام مخصوصاً در شرایطی که فرد مدت زمان کمی قبل از آن با بحران روبهرو شده از نظر روانشناسی چه تأثیری بر این کودکان دارد و رفتار درست با این نوع افراد چیست؟ پس از تجربه یک ترومای طبیعی مانند زلزله و سیل یا حضور در صحنه جنگ، حتی فشار محیطی در خانوادههای ناکارآمد و دعواهای شدید چه فرد در صحنه درگیر در وضعیت تنش زا باشد و چه شاهد آن از طریق رسانههای جمعی و اجتماعی باشد، بی شک دچار اضطراب و چه بسا استرس پس از حادثه میشود که با علائم و وضعیتهای بالینی همچون بهتزدگی، اغتشاش شدید در فرآیندهای فکری، خلق پایین و اضطراب بالا و رفتارهای نابهنجار همراه است. در صورت عدم پردازش مناسب حتی علائم روانتنی یا حتی مشکلات شدیدتری را باید انتظار داشت. در برخورد با اینگونه وضعیتهای بالینی باید وضعیت رشدی، بلوغ و سلامت روان فرد مبتلا درنظر و مداخلات لازم مرحله به مرحله به کار گرفته شود. حتی پس و پیش از به اجرا در آوردن این مداخلات هم عواقب ناگواری را به بار میآورد. برای مثال، مداخله در مراحل مقدماتی و بحرانی درست پس از سانحهای مانند از دست دادن عزیزی از جمله پدر یا مادر به علت قتل، یک سانحه طبیعی همچون زلزله یا سانحه اخیر در سفارت آذربایجان برای یک فرزند خردسال تا مراحل ثانویه مداخلات بالینی برای یک فرزند بزرگسال با وضعیت روانی متمایز میتواند بسیار متفاوت باشد. حتی بسیاری از افراد به اصطلاح حرفهای اشتباهات سهمگینی در رشته سلامت مرتکب میشوند، مثلاً خواندهاند یک جایی که حرف زدن و به خصوص با جزئیات درباره تجربه سانحه میتواند به تخلیه هیجانی و با تجربه احساسات رفع عقدهها و مشکلات روحی کمک کند. این امر برای کودکان یا حتی بزرگسالانی که فاقد ساختار وسازههای لازم جهت پردازش مقوله استرسزا و به خصوص در کوتاه زمانی پس از حادثه هستند، بسیار مخرب و چه بسا موجب افزایش درد و اثر استرس سانحه خواهد شد. تجربه مصاحبه کردن بدون فاصله و فوری با بازماندگان زلزله بم در سالهای گذشته، در بیمارستانهای شهرهای بزرگ مانند تهران توسط اساتید و دانشجویان روانشناسی، مشاوره و روانپزشکی نمونه بارز قصور پزشکی است. در این میان اگر توده مردم به هر دلیلی مرتکب چنین اشتباهات مهلکی میشوند، بی شک از جامعه بهداشت و سلامت انتظار میرود تمهیدات لازم را بیندیشند که چنین مشکلات فاجعهآمیزی ایجاد نشود و به خصوص کمیتههای تعلیمیافته مربوط به بهزیستی یا هر نهادی همچون کمیته بحران و بلایا باید دست به کار شوند تا در راستای حفاظت از مبتلایان سپری در برابر عوامل تشدید کننده آسیب و موجب کاهش آسیب شوند. نصرالله منصوری روانشناس وقتی که چنین اتفاقی میافتد در شرایطی که بچهها در بحران هستند، اینکه رسانه ها، تلویزیون و بقیه با این افراد مصاحبه کنند چه تأثیری بر فرد دارد و کلاً رسانهها چگونه باید با فردی که دچار بحران است، برخورد کنند؟ در هر جامعه یا کشوری کسانی که خبر، اخبار و اتفاقات را در دست دارند، دستی بر آتش اخبار دارند و میتوانند تأثیرگذار باشند، در مرحله اول همین رسانهها هستند، رادیو، تلویزیون، روزنامهها و شبکههای مجازی مضاف بر این قضایا قرار میگیرند، رسانهها در این زمان هم میتوانند التهابآفرینی کنند و هم میتوانند التهاب را دور کنند هم میتوانند آرامش ایجاد و هم میتوانند ضدآرامش عمل کنند. منتها بعد از اینکه اینگونه اخبار در صدر قرار میگیرد، قبلش این نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی هستند که باید مدیریت کنند، حتی این اخبار چگونه و با چه اندازهای باید در اختیار رسانه قرار بگیرد. منظورم سانسور کردن نیست، منظور این است که چگونه باید رسانهها وارد شوند که برای جامعه از بچهها تا افراد مسنتر مشکل ایجاد نکند. ما در روانشناسی یک بحثی داریم که میگوییم احساس امنیت از خود امنیت بالاتر است و احساس ناامنی از خود ناامنی بدتر است. اگر چنانکه صداوسیما، روزنامه یا شبکهای در فضای مجازی قضیه را به گونهای که سلیقه خود اوست، مورد توجه قرار دهد و بیشتر به نکات منفی آن ضریب بدهد، این میتواند در جامعه اثر منفی داشتهباشد یا برعکس ما بیاییم رؤیایی فکر کنیم، از خود متشکر باشیم و خود فریبی کنیم و همینطور بگوییم نه اصلاً چیزی نبودهاست، درست نیست، بلکه باید بین این دو حرکت شود و به جای اینکه بگوییم هیچ چیز یا همه چیز اینجاست با وجدان کاری، تخصص و اطلاعات درست به ماجرا نگاه کنیم. باید بگوییم این نوشته و گفته ما را دهها میلیون نفر میبینند که همه یک سطح سواد ندارند و همگی یک نوع برداشت انجام نمیدهند. پیامبر میفرمایند با مردم به اندازه عقلشان صحبت کنید، عقلها متفاوت است و اتفاقاتی را که ما برای آنها تبیین میکنیم و در اختیار افراد میگذاریم، باید بر همین اساس منتشر کنیم. باید بدانیم که داریم با جامعهای صحبت میکنیم که انواع افراد با سواد و سلایق گوناگون زندگی میکنند. وقتی اتفاقات اینچنینی در کشور ما تکرار شده یا در حال تکرار شدن است رسانه و افرادی که صاحب قلم و خبر هستند باید خیلی دست به عصا راه بروند. ما باید سود و زیان یک خبر را برای جامعه خوب تبیین کنیم و در نظر بگیریم آیا با دادن این خبر، اتفاق جالب و جذابی میافتد یا نه، ببینیم آیا مثلاً با دادن این خبر فردا یک عدهای تحریک نمیشوند که مثلاً به سفارت دیگری حمله کنند یا سازمان دیگری مشکلی پیدا نمیکند، یا فرد دیگری گرفتار یک مسئلهای نمیشود. باید آن رسالت رسانه دار بودن را با رسالت صداقت همراه کرد. به ما گفتهاند که دروغ نباید بگوییم ولی هر راستی را هم نباید بگوییم، مگر آن راستی که میدانیم فتنه، ترس و وحشت ایجاد نمیکند، آن زمان میتوانیم بگوییم. من فکر میکنم در درجه اول باید فکر و ذهن مخاطبمان را خوب رصد کنیم و ببینیم با چه کسی میخواهیم حرف بزنیم. حضرت علی (ع) میفرمایند بزرگترین هنر این است که کسی بتواند با ذهن، فکر و روح همه حرف بزند یعنی همگان را در نظر بگیرد و فکر نکند یک طیف یا گروه خاص دارند این اخبار را مشاهده میکنند، چون اینها مسئله روح و روان مردم است و روح مقدم بر جسم است. وقتی روح آسیب ببیند جسم حتماً آسیب خواهد دید. وقتی روح یک آدم ورزشکار، هنرمند، تاجر، وزیر، وکیل، خبرنگار یا هرچیز دیگری از جسم او مفارقت پیدا میکند صدکیلو وزن فقط یک گوشهای افتاده و دیگر تکان نمیخورد پس روح حکومت داشته است که این را میآورده و میبردهاست و این روح توسط اخبار غلط و مغرضانه خدشه دار میشود. یک وقتی هست من، چون میخواهم شما را اذیت کنم، خبری را منتشر میکنم ولی فکر این نیستم که شما تنها نیستید و این خبر حواشی دارد و جوانب آن میتواند جامعه را مضطرب کند. من الان در مراجعان خودم میبینیم که خیلی از نسل جوان یا حتی افراد مسن گرفتار افسردگی و نشانههای اضطراب هستند که بهشدت آنها را درگیر کرده به همین دلیل الان بهترین عبادتی که یک روانشناس، روانپزشک، روزنامه نگار یا خبرنگار دخیل در رسانه ملی برای مردم انجام میدهد، این است که سعی کند اگر به سلامت مردم دامن نمیزند به بیماری روحی آنها دامن نزند. وقتی که فردی دچار بحران شد از رسانه تا مردم چگونه باید با این فرد رفتار کنند؛ بعضی از مواقع ممکن است ما تصور کنیم باید به فردی که دچار بحران است بی توجه باشیم تا خودش بتواند مشکلش را حل کند. افتخار ما این است که پیامبر ما «طبیب دوار بطبه» بودند یعنی ایشان میرفتند دنبال مردم تا مشکلشان را حل کنند. لئو تولستوی میگوید «وای به حال آن جامعهای که هر اتفاقی که میافتد بقیه بگویند ولش کن همه همین گونه هستند»، ما از این وضعیت باید فرار کنیم. ما اگر میبینیم که کسی دچار بحران روحی است، روانش ناراحت است، اعصابش به هم ریخته هرکدام به شیوهای که میتوانیم باید کمک کنیم به عنوان مثال اگر ما یک جعبه سیب را باز کنیم و ببینیم یکی دوتا بالا یا وسط آن سیب خراب است، عقل میگوید که این خرابها را باید از سالمها جدا کنیم تا آنها هم خراب نشوند. کمک به یک فردی که روح و روان آن درگیر شده این است که باید سلامت را برای او بازیابی کنیم، چون اگر این فرد همینطور بماند ممکن است اثرش را در خانواده خود بگذارد و ممکن است به دلیل این تخریب روحی که برای او ایجاد شده به سمت بزهکاری و کارهای زشت دیگری برود. اگر چنانکه بتوانیم کاری انجام دهیم که معمولاً هم میتوانیم باید انجام دهیم، منتها متأسفانه جامعه خوب ما که آقای هگل درباره آن میگوید «فرهنگ مردم ایران همیشه تمدن ساز بوده است» الان به جایی رسیدیم که خیلی از ما بی تفاوت شدهایم و شاید هم نه توجه ولی با ضدیت عمل میکنیم یعنی میبینیم طرف در بحران هست به شکلی داریم آن را تشدید میکنیم مثلاً اگر فلان جا فلان اتفاق افتاد، میگوییم خوب شد چشمت هم کور برو هر کاری میخواهی انجام بده در حالی که باید انصاف داشته باشیم و آنطوری که خودمان را میخواهیم بقیه را بخواهیم. در حالات مهاتما گاندی میخواندم که ۳۰ سال با انگلستان دشمنی کرد، ولی یکبار یک حرف زشت راجع به انگلستان نمیزد، این نشان میدهد که شخصیت او شخصیت محترمی بودهاست. به قول سعدی بنی آدم اعضای یکدیگرند و اگر چنانکه آدم مشکلدار را ببینیم که از نظر روحی و روانی یا جسمی، زندگیاش به هم خورده و ما بی تفاوت و ممتنع باشیم، آن زمان باید در انسانیت خودمان شک کنیم. صائب تبریزی یک بیت دارد که خیلی زیباست من همیشه میگویم باید این را با آب طلا نوشت، میگوید «احسان هنری نیست به امید تلافی/ نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید»، یعنی ما اصلاً نباید فکر این نباشیم که این چقدر برای ما سود دارد، ولی الان متأسفانه بخشی از جامعه ما سوداگر شده و بعضیها سلام هم به طرف مقابل میکنند میخواهند ببینند که این سلام و علیک در خودش چیزی دارد یا نه. در روانشناسی وقتی تفاوت آدم و انسان را بررسی میکنیم ۱۰ تا تفاوت دارند، اولاً میگوییم مقام انسان بالاتر است و در یکی از این تفاوتها میگوییم که آدمها میگویند که ما اشرف مخلوقات هستیم ولی انسانها کارهای اشرف مخلوقات را انجام میدهند؛ یعنی میگویند ما به عنوان اشرف مخلوقات و جانشین خدا روی زمین یک مسئولیتهایی داریم، پس باید این مسئولیت را درست انجام دهیم. در مجموع عرض میکنم که قرآن به ما میگوید که کلهم راء وکلهم مسئولون عن رعیته، مسئول یعنی کسی که از او سؤال میشود، از همه ما خرد و کلان سؤال میشود و چنانچه بتوانیم کاری انجام دهیم و نکنیم تا قیامت گرفتاری ما ادامه مییابد و وقتی ما مشکل پیدا کردیم، دیگران هم به ما تماشا میکنند و ممکن است حتی بعد از تماشا حتی تمسخر هم انجام دهند. پس ما میتوانیم صدقه جاریه زندگی و ارزش انسانی خود را در طبق اخلاص بگذاریم و دنبال گرفتار برویم و اگر دنبال او نرفتیم و او سراغ ما آمد لااقل کلاسهای الکی نگذاریم. اینکه بگوییم من که درگیر نیستم به من چه اشتباه است و اصلاً به من چه که در جامعه فراگیر شده موجب گرفتاری ماست. چه رفتاری در برابر کسی که با بحران روبهرو شده موجب ضربه خوردن به او میشود؟ در برابر فردی که در بحران است، چکاری نباید انجام داد؟ بحرانزدهها دو نوع هستند؛ بعضیها مانند اینکه دیده اید خودشان را بهخواب میزنند و برخی دیگر واقعاً خواب هستند. خب آن کسی را که واقعاً خواب است، میتوان بیدار کرد ولی مثلاً من در مراجعان خودم دارم بعضی از آقایان بیشتر در این قضیه درگیر هستند، وقتی میخواهند زن و بچه را بترسانند یکی از حرف هایشان این است که میگویند من عصبی هستم، من میگویم آقا این شغل است؛ یعنی چه که این را دارید با افتخار میگویید. آدم بحرانزده هم از دو حالت خارج نیست یا واقعاً در بحران است یا بحران میسازد که امتیاز بگیرد. آن کسی که در بحران است ما وظیفه داریم به دنبالش بدویم تا از بحران خارجش کنیم، ولی آن کسی که بحرانسازی میکند تا امتیاز بگیرد باید از راههایی که منتهی به ادب کردن او میشود، استفاده کنیم. حالا اینکه رسانه با فردی که تا مدتی قبل در بحران بوده مصاحبه کند که بیا توضیح بده چه اتفاق افتاده به این فرد کمک میکند و موجب میشود خودش را تخلیه کند؟ ممکن است به او کمک نکند، ولی منتها رسانه با توجه به اینکه وضعیت خاصی در کشور در برابر یک کشور دیگر به وجود آمده خواسته این موضوع را نشان دهد که واقعیت چگونه بوده و عمد و غرضی در این میان نبودهاست و تنها یک حادثه اتفاق افتادهاست. خواسته از این طریق، روابط دیپلماتیک بین دو طرف پرتلاطم نشود و به مشکلی بیشتر نخورد. در آن لحظه فکر نمیکند که باید این آدم را نجات دهیم، بلکه نمایش میدهد تا بگوید دولت و ملت ایران در این قضیه سهیم نبودند و فقط یک نفر آمده یک سنگی به چاه انداخته و ما میخواهیم این سنگ را در بیاوریم. اگر بخواهیم به فکر آن فرد باشیم، باید چه میکردیم؟ به نظرم باید غیر از اینکه در درجه اول میخواستیم بگوییم این حادثه به دلیل اختلافی با جمهوری آذربایجان نبوده باید به دنبال حل بحران فرد بحرانزده هم باشیم، ولی در برخی از موارد، ما شکل اول را که پیاده میکنیم، زیاد به اشکال بعدی کاری نداریم. در پایان عرض میکنم که باید بیاییم مقداری حس نوعدوستی، همدردی و اینکه خودمان را جای طرف بگذاریم، در وجودمان تقویت کنیم. من بارها دیده ام اگر قدمی برداشته ام در جای دیگر قدمها برای من برداشته شدهاست. ما اگر میخواهیم معامله کنیم همانطور که قرآن گفته با خدا معامله کنیم و بگوییم خدایا من این کار را برای تو کردم و مطمئن باشیم که در جای دیگر کسانی پیدا میشوند که به جای این کار برای من کاری میکنند.
سایر اخبار این روزنامه
چرا ایرانیان انقلاب کردند؟
چقدر شکوفهها برای شما میوه تلخ داد!
اگر ایران در سیطره پهلویها میماند
با خدا دوست باشید
چینش میز مذاکره با شیپور وحشت!
تمام توان سپاه و بسیج در خدمت زلزلهزدگان خوی
روانشناسان مصاحبه با فرزندان حملهکننده به سفارت آذربایجان را تقبیح کردند
عدول دولت از ارز ۲۸۵۰۰ تومانی؟
تالار مرکزی فرهنگ و هنر کرمان بالاخره افتتاح شد