بیانیه آلزایمری‌های منزوی!

متنی که تحت عنوان «بیانیه جبهه اصلاحات» در خصوص بیانیه‌های اخیر موسوی و خاتمی منتشر شد نشان داد که در روی همان پاشنه می‌چرخد و اصلاح‌طلبان می‌خواهند همچنان در برابر فهمیدن مقاومت کنند. اگر در طول آشوب‌های پاییز ۱۴۰۱، اصلاح‌طلبان سعی کردند اغتشاشگران را اکثریت مردم معرفی کنند، اکنون رسماً خود را به ندیدن و نشنیدن تصویر و صدای مردم در ۲۲ بهمن زده‌اند.
نویسندگان این متن گویا اصلاً فراموش کرده‌اند که در طول ۴۰ سال گذشته سکان‌دار مسئولیت‌های مختلف دولتی بوده‌اند و عملاً در ۳۲ سال از این سال‌ها مستقیماً دولت همسو با نگرش آنان بر سر کار بوده است. حتی اگر بپذیریم که کهولت سنی سالخوردگان چپ، کار آنان را به «آلزایمر» کشانده، آیا مخاطبان را هم مانند خود فرض و تصور کرده‌اند که مردم هم نقش آنان را در وضع موجود نادیده می‌گیرند؟
به‌جز ابتلا به آلزایمر سیاسی، گویا نویسندگان این بیانیه قدرت بینایی و شنوایی خود را نیز تا حدی از دست داده‌اند، صدای باشکوه ملت ایران در ۲۲ بهمن امسال را نشنیده و مدعی شده‌اند «امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که اکثریت ملت در یک‌سو ایستاده است و حاکمیت در سویی دیگر.»
نکته عجیب آنکه این مدعیان اصلاح‌طلبی گویا حتی همین ژست اصلاح‌طلبی خود را نیز در میانه متن از یاد برده و ناگهان به حمایت از بیانیه موسوی می‌پردازند. اگر آنان بیانیه موسوی را خوانده باشند – که ظاهراً چنین است- می‌فهمند او رسماً از نظام جمهوری اسلامی عبور کرده و با براندازان و ضدانقلاب همنوا شده است. چگونه کسانی که مدعی اصلاح‌طلبی در درون نظام هستند می‌توانند از این نگرش دفاع کنند؟


البته در ادامه به بیانیه خاتمی اشاره می‌شود و در واقع نشان می‌دهد که بیانیه‌های خاتمی و موسوی دو تکه از یک پازل بزرگ «براندازی» هستند که پیش‌تر هم روزنامه جوان به همین نکته متذکر شده بود. «صخره‌ای ستبر» که خاتمی و اصلاح‌طلبان مدعی هستند در برابر ملت قرار دارد، در واقع همان خود دوم‌خردادی‌هایی هستند که در طی سه دهه اخیر «کت اپوزیسیون» را با «شلوار پوزیسیون» پوشیده‌اند. اساساً بازی سیاسی اینان همیشه همین بوده؛ هم به آرمان‌های انقلاب و نظام عقیده‌ای ندارند و هم می‌دانند اگر نظام نباشد، جایی نخواهند داشت. می‌خواهند از جمهوری اسلامی تنها اسمی بی‌مسما بماند که قدرت در دستشان باشد.
نویسندگان بیانیه که بی‌محلی همان اقلیت اغتشاشگر در پاییز امسال به اصلاح‌طلبان را دیده‌اند، گویی احساسی از جنس جاماندن از تحولات دارند. می‌دانند نه در بین ملت جایی دارند و رابطه خود را با نظام نیز بر هم زده‌اند. حال که آشوب‌های پاییز را شکست‌خورده می‌بینند، می‌خواهند فرصت‌طلبانه از انزوا درآیند. غافل از اینکه انزوای این آلزایمری‌ها ناشی از کنشگری سرتاپا تناقض خودشان است و تا با مردم و نظام صادق نباشند، در روی همین پاشنه خواهد چرخید.