روزنامه جوان
1401/12/02
چرت خردهفروشان پاره میشود؟!
فرمانده جدید انتظامی مستقیماً از خبرنگاران خواست که او و پلیس را از این پس با موفقیت در برخورد با خردهفروشان مواد و معتادان متجاهر قضاوت کنند و او دراین باره پاسخگو خواهد بود. انصافاً رجز بزرگی است! به این دلیل که سالهاست موفقیت کاملی در مسئله موادمخدر نداشتهایم. کافی است بدانیم که میزان مصرف مواد در ایران با میزان کشفیات آن تقریباً برابر است و این غیر از آن مقداری است که نه کشف میشود و نه مصرف، بلکه قاچاق میشود. البته هیچکس نمیتواند بگوید دقیقاً چه مقدار مصرف میشود و چه مقدار قاچاق. چون درباره تعداد معتادان، بهویژه تفننیها، رقم درست و دقیقی داده نمیشود و از ۲ میلیون تا ۶ میلیون گفته شده است. قاچاق هم اگر قاچاق باشد که کاملاً مخفی است، هرچند میتوان حدسوگمانهایی درباره میزان متوسط آن داشت. وقتی میزان مصرف مواد در ایران با کشف آن برابر است، یعنی آنکس که میخواهد مصرف کند، بهمقدار کافی و بهآسانی به دست میآورد و پلیس هم بهمقداری که دیگر یک وظیفه برای او شدهاست، کشف میکند. پس هرکس، سر کار خود است، قاچاقچی، قاچاقش را میکند، خردهفروش توزیعش را و معتاد بساطش را و پلیس کشفش را! همهچیز مرتب است. شاید دراینباره که خردهفروش جسور مثل آبنبات در سر هر کویوبرزنی مواد میفروشد، بحثی و اختلافی نباشد، اما آیا الان با این تهدید سردار رادان، خردهفروشان و متخلفانی که قبلاً ضربشست او را چشیدهاند، چرتشان پاره میشود یا این جماعت، بیدی نیستند که حتی با طوفان بلرزند؟! بهعنوان پیشنهاد به سردار رادان چند مسئله را یادآور میشوم. اولین مانع مبارزه با موادمخدر، اجرانکردن قانون آن است. طبق قانون بیستوچند سال پیش که همان قانون قبل انقلاب بود، حمل ۳۰گرم هروئین مجازات اعدام داشت، اما این قانون اجرا نمیشد. آن زمان با سردار ابویی، فرمانده وقت مبارزه با موادمخدر ناجا گفتگو میکردم. میگفت یک قاچاقچی را با یک تن هروئین گرفتهایم. چنین فردی از قوه قضائیه یک هفته مرخصی گرفته و از زندان خارج شده است. در همین مدت مرخصی دوباره او را با یک تریلی هروئین دستگیر کردهایم! این داستان دو دهه پیش است. بعداً قانون را تغییر دادند و آن را تعدیل کردند! اما همچنان قانون جدید، کامل اجرا نمیشود. نیز گفته میشود کاهش مجازات کودکان در قانون جدید، منجر به سوءاستفاده خردهفروشان و وارد کردن کودکان به این بازار شده است! دومین مانع، باور ما درباره معتادان است که معتاد را «بیمار» بدانیم یا «مجرم». در این چند دهه گذشته برخی رؤسای قوه قضائیه و سران قوا، معتاد را بیمار میدانستند و برخی مجرم. تا این مسئله حل نشود، مبارزه هم بهجایی نخواهد رسید. بیمار را باید تیمار کرد و مجرم را زندان و اعدام. وقتی قانون هست و اجرا نمیشود و مجری و قاضی هم اعتقاد دیگری درباره معتاد دارد، اینوسط متجاهر سودش را میبرد. سومین مانع آن است که پلیس در این فقره در آخر یک سناریوی بزرگ قرار دارد و هرچه تلاش کند، داستان جای دیگری روایت میشود! یعنیچه؟ یعنی دلایل مختلفی از دیدگاه جامعهشناسان و انسانشناسان درباره معتادشدن و مصرف تفننی و دلایل جذابیت عمدهفروشی و خردهفروشی گفته میشود که پلیس مسئولیت و مأموریتی برای مقابله با این دلایل یا پیشگیری از آن ندارد و فقط در آخر این چرخه باید مبارزه کند. معلوم است که این مبارزه ره به جایی نمیبرد. مانع دیگر بر سر اصل مبارزه با قاچاق در کشور ماست. بسیاری معتقدند اصل مقابله با قاچاق، موجب سرشکنشدن بخش بزرگی از این مواد در داخل کشور و ارزانشدن و در دسترسبودن آن میشود و حتی پیشنهاد میدهند که ما بهجای این همه هزینه مبارزه و این همه شهید، بیاییم در توافقی با قاچاقچیان راه ترانزیت آنان را به اروپا هموار کنیم. این مسئله مهمی است که باید درباره آن یکبار برای همیشه تصمیم گرفته شود که زیانهای تصمیم فعلی را نداشته باشد. افغانستان ۹۰ درصد تریاک جهان را تولید میکند. بعد از اشغال، به دلیل گسترش فقر و فقدان ساختار امنیتی، این مقدار بیشتر هم شد. ایران هم بر سر راه است. بخشی از این وضعیت در دست ما نیست. برای آن بخش که در دست خودمان است باید تصمیم بهتری بگیریم. اکنون خردهفروشان چند نکته را بهخوبی از حفظ هستند؛ اینکه قانون کامل اجرا نمیشود. اینکه قانون، ارفاقها و ضعفهایی دارد. اینکه دامنه مصرف مواد تا ناکجاآباد رفته است و این مبارزه را مشکلتر میکند؛ و بالأخره اینکه میصرفد که روزگاری را با خوف و تخفیف شخصیت در خردهفروشی و حتی زندان و مجازات بود، اما پول خوبی به جیب زد. اینها را پلیس نمیتواند مانع شود. پلیس فقط میتواند خردهفروش را دستگیر کند و تحویل دهد. خردهفروش تازهنفس را که از دستگیری خردهفروش کهنهکار نهایت سود را میبرد و وارد عرصه میشود و خردهفروش کهنهکار را که چندی بعد از زندان آزاد میشود و فیلش یاد هندوستان میکند، چه باید کرد؟! جامعه برای نجات از موادمخدر چارهای ندارد که در این راه پرمخاطره، بهشکل متوازن با این آسیبها جلو برود و نباید همه کار را بر گردن پلیس انداخت که در آخر این چرخه قرار دارد.