هوش سیاسی چیست ؟

سیاستمداران باهوش از چه شیوه‌هایی  برای اثرگذاری بر جامعه استفاده می‌کنند؟
بی‌شک وجود هوش سیاسی به هدایت رفتار سیاسی کمک شایانی می‌کند و توجه به پختگی رفتار سیاسی در جهان امروز نیز بیش از هر زمان دیگری اجتناب‌ناپذیر است. هوش سیاسی موجب چالاکی اجتماعی شده و اثر رفتار سیاسی بر فعالیت و کار سیاسی را مدیریت می‌کند. هوش سیاسی سبب افزایش توانایی مدیریت واکنش‌ها در برابر تغییر و اهرم‌های قدرت و نفوذ است . از این رو می‌توان گفت انسان‌های هوشمند بهتر از دیگران می‌توانند مسیر موفقیت را در موقعیت‌های پیچیده پیدا کنند، زیرا تنها با بهره‌مندی از هوش عقلانی و هیجانی نمی‌توان به موفقیت دست یافت، بلکه این مهم نیازمند الحاق مهارت‌های مهم اجتماعی دیگری چون هوش سیاسی است. برخی محققان معتقدند توجه به ملاک هوش سیاسی در مدیریت‌ها ، به ویژه در مدیریت منابع انسانی بسیار ضروری است و بررسی‌های انجام شده  درباره دلایل موفقیت برخی مدیران موید آن است که  هوش سیاسی یکی از ملاک‌های مهم در  کسب موفقیت‌های آنان بوده است. همچنین هوش سیاسی سبب ایجاد یا تقویت توانایی برقراری یک شبکه ارتباطی خوب و موثر خواهد شد و افرادی که از سطح بالای هوش سیاسی برخوردارند بهترین زمان و کارآمدترین روش را برای جلب رضایت پذیرش و همگامی  و همسویی با تغییرات اجتماعی انتخاب می کنند. به طور خلاصه می‌توان گفت مدیران در هر موقعیت و جامعه متناسب با میزان بهره‌مندی خویش از هوش سیاسی از چهار شیوه برای اثرگذاری سیاسی در جامعه بهره می برند.
نخست : تشویق
آنان که از این روش و شیوه برای اثرگذاری سیاسی استفاده می‌کنند، سعی دارند تا از طریق ادراک دیگران بر آنان تاثیر بگذارند.
دوم : ایجاد انگیزه
ترغیب دیگران به کار و ایجاد انگیزه در آنان اگر چه نیروی مثبت و قوی‌تری محسوب می‌شود ، لکن آسیب شرطی شدن مکانیسم پاداش در برابر انطباق رفتار با خواست و اراده افراد را به همراه دارد. ا
سوم : ایجاد الزام اخلاقی
الزام اخلاقی در حقیقت به شکل منفی سوءاستفاده سیاسی از دیگران است و سبب ایجاد حس نامطلوب احساس دین و بدهکاری را در افراد به وجود می آورد.


چهارم: سرکوب
سرکوب خشن‌ترین مواجهه با دیگران به دلایل مختلف از جمله نقد ، عدم تبعیت یا مخالفت با خواسته افراد است که در نتیجه ناتوانی به‌ کارگیری دقیق و بهنگام هوش سیاسی افراد ارزیابی می‌شود.
اگرچه ابعاد و مولفه‌های هوش سیاسی متفاوت است ، لکن عموما با قدرت ، نفوذ ، درایت ، کیاست و فراست و سیاست افراد رابطه تنگاتنگی دارد. به بیان دیگر آنان که دارای هوش سیاسی هستند و دیگران را شریک خویش می‌انگارند نه رقیب ،  زمینه ارتباط اعمال مدیریت کارآمد و موفقیت را فراهم می کنند. در نتیجه افراد باهوش سیاسی بالا قادرند با پذیرش و ایفای نقش کاریزماگونه ،  در راستای دستیابی به منافع مورد نظر خویش تلاش موثر و مفید كرده و از قدرت مذاکره و چانه‌زنی بهتر و بیشتری در مذاکرات برخوردارند.  هوش سیاسی پادزهری مهم تلقی می‌شود که هم فرد و هم جامعه را از قرار گرفتن در مسیر گرداب استرس و احساس ناامنی نجات می‌دهد و قادر است با تزریق روح امید و نشاط در جامعه، علاوه بر ایجاد موقعیت‌های موفقیت ، رفتارهای سیاسی افراد را نیز به دلیل هزینه‌بر بودن برای هر نظام سیاسی و اجتماعی به کنترل درآورد. اگر چه احزاب سیاسی بیش از هر نهادی در جوامع توسعه یافته یا در حال گذار ، رسالت تربیت بخش اکتسابی هوش سیاسی را برعهده دارند و بی‌توجهی به این مهم به هر علت و دلیلی جامعه را با خسارت‌های متعدد روبه‌رو خواهد ساخت.