از جان گذشته‌ها در مهتاب چهل ستون!

امید مافی
امروز وقتي خورشيد به ميانه آسمان هجرت کند، در مهتابي چهلستون محشر برپا خواهد شد و ديگر هيچ سکانداري از لرزش مداوم تنهايي اش حرف نخواهد زدـ شطرنج بازوي راست ژوزه مورينيوي کبير و يحيي گل محمدي کمي دورتر از گاو خوني مي تواند لبخند را به سوي سکوهاي بي قرار پرتاب کند.
يک سو پرافتخارترين تيم دهه هشتاد که اينک سوداي قهرماني در دو جام را با موسيو مورايس در سر مي پروراند و در سوي ديگر يحيي که براي به آخر نرسيدن گريزي جز غرق کردن زردها در زاينده رود ندارد. 
دوئل عصر چهارشنبه براي دو قشون تا بن دندان مسلحي که طعم تکامل را چشيده اند آنقدر مهم هست که صعود و سقوط آرزوهاي دو سکاندار را بايد در  اين نبرد دهشتناک جستجو کرد. 
پرسپوليس که خيال مليح روزهاي داغ ليگ را با دلشوره اي غريب معاوضه کرده، براي آنکه از ميان بر خود را به جام برساند و کار را تمام کند به لغزيدن سيم خاردارهاي زرد مي‌انديشد. سرخ ها که در نهايت بدشانسي باز هم شيخ دياباته را در سياره مصدوميت مي بينند براي آنکه دست پر به پايتخت سرب و دود برگردند، بايد از ثانيه صفر پلن رسيدن به قفس توري پيام نيازمند را ترسيم کنند و به عبور از ديوار بلند نصف جهاني ها بينديشند.


در اين ميان يحيي بهتر از هر کسي مي داند که اگر دلش به وقت يورش قرص نباشد، نفس هاي تند سربازان مورايس را بيخ گوش خود و پسرانش حس خواهد کرد.
 گرگ باران ديده براي آنکه جنگ هاي زميني را نبازد و تلخي شکست در ايستگاه يک هشتم نهايي را به خاطر نسپارد بايد از آسانسور گرجستاني خود و ديگر مدافعانش بخواهد که بي گدار به آب نزنند و مواظب ضد حملات تيمي که در کسري از ثانيه شب را به خانه حريفان الصاق  مي کند باشند. شايد بتوان گفت نبرد کليدداران سرخ و زرد در ميانه ميدان مي تواند تکليف جدالي که تب فوتبال را به چهل درجه خواهد رساند روشن کند.
آنجا که فانتزیست های قرمز با دغدغه های خاطر بزرگ به محکم کردن کمربندها می اندیشند تا پاسخ مهمان نوازی اصفهانی ها گل باشد. گل هایی که به طرفه العینی آتش در خرمن سپاهان می اندازند و شبی سرد و غمگین را برای مورایس ترسیم خواهند کرد. تا عصر چیزی نمانده. جدال غول های فوتبال ایران که با خستگی و دلواپسی سر و سری ندارند می‌تواند میلیون‌ها نفر را پای جعبه رنگی مدهوش و میخکوب کند. فقط کافی است توپچی های شادکام با مردمک های گرم خود، فاتح جنگ سرد شوند و طعم گز لقمه ای را در مخمل سبز نقش جهان بچشند. قرمز یا زرد؟ شما فکر می‌کنید تفنگدارانی که وقت و بی‌وقت به یکدیگر طعنه می‌زنند و از مات شدن رقیب سخن می گویند، رقصنده زیر باران اسفندماه پرنده کوچک خوشبختی را روی کدام شانه سترگ خواهند نشاند؟ تا غروب پلک نزنید بی زحمت!