چرا تورم انتظاری «شبه‌پاسخ» است؟

رئیس کل بانک مرکزی، تلاطم نرخ ارز را به تورم انتظاری ربط داده است. این یعنی بحران فعلی به خاطر این است که مردم انتظار دارند نرخ ارز بالا باشد و همین انتظار، نرخ ارز را به شکل افسارگسیخته‌ای بالا می‌برد.
اما مدعای این یادداشت این است؛ تورم انتظاری برای سؤال «چرا نرخ ارز بالا می‌رود؟» یک شبه‌پاسخ است. همچنان که وقتی مثلاً کسی می‌پرسد آفرینش از چه نقطه‌ای شروع می‌شود و دیگری به او می‌گوید از بیگ‌بنگ، این بیگ بنگ یک شبه‌پاسخ است، چون دوباره سؤالی متولد می‌شود که بیگ‌بنگ از کجا شروع شد؟ بنابراین پاسخی که نتواند به مفهوم واقعی کلمه مخاطب را اقناع کند، شبه‌پاسخ است.
با این توضیحات آنچه در بیان رئیس کل بانک مرکزی نیامده، این است: «چرا مردم انتظار دارند نرخ ارز بالا باشد؟» و دقت کنید وقتی ما این سؤال را طرح می‌کنیم، هدف‌مان سرزنش و مچ‌گیری نیست، بلکه نوعی بازجستن یا به تعبیر مولانا «واجویی» در مسئله است، چون اساساً علت آنکه بحران‌های ما تداوم می‌یابد، این است که گوارش فکری و شخصیتی ما با لقمه‌هایی، چون سرزنش، مچ‌گیری و بحث به ماهو، بحث سیر و راضی می‌شود.
ما- مدیران، مردم و رسانه‌ها- در روابط خود با یکدیگر به شدت معتاد سرزنش و مچ‌گیری هستیم. علی‌الظاهر قصد ما این است که مسئله‌ای را در میان بگذاریم و حل کنیم، اما همین که من در واکنشی که نسبت به آن مسئله نشان می‌دهم، خوراکی برای آن اژد‌های گرسنه سرزنش‌گری، خودنمایی و مچ‌گیری فراهم کنم، برایم کافی خواهد بود، بنابراین طبیعی است از تعقیب ریشه‌های شکل‌گیری مسئله بازبمانم، همچنان که مناظره‌هایی را دیده‌ایم که در آن به تنها چیزی که پرداخته نشده مسئله‌ای است که مناظره برای بررسی آن شکل گرفته است.


حال می‌توان با ذهنی آرام و خونسرد این پرسش را طرح کرد که چرا تورم انتظاری در جامعه ما شکل گرفته است؟
ما در این سؤال نمی‌خواهیم ریاست بانک مرکزی، دولت یا شخص و نهاد خاصی را زیر سؤال ببریم. با این روش می‌خواهیم به لایه‌های عمیق‌تر مسئله نفوذ کنیم. مثلاً ممکن است به این لایه برسیم که مردم دچار تورم انتظاری هستند، چون نسبت به آینده بیمناکند و چشم‌انداز مطلوبی را پیش‌روی خود نمی‌بینند یا جامعه دچار تورم انتظاری است، چون به اظهارات مقامات بانکی و اقتصادی بی‌اعتماد است. در آن صورت دوباره پرسشی مطرح می‌شود که: چرا آن بیمناکی آنجاست یا چرا این بی‌اعتمادی به وجود آمده است؟
اما سؤال این است: آیا بیمناکی به آینده، نداشتن چشم‌انداز یا بی‌اعتمادی به مسئولان یک پاسخ است؟ تا زمانی که سه لایه موجود در مسئله- مدیران، مردم و رسانه‌ها- در کنار هم مته حفاری خود را به لایه‌های عمیق‌تر شکل‌گیری چالش نفرستند، ما در شبه‌پاسخ‌هایی، چون تورم انتظاری یا سایت‌هایی با اهداف خاص و نظایر آن- بیمناکی به آینده و بی‌اعتمادی به مسئولان- متوقف خواهیم ماند.
گام بلندی که می‌توان در حل چالش‌ها برداشت، این است که شرح درستی از چالش‌ها داشته باشیم و این شرح درست بدون واکاوی عمیق‌تر در شبه‌پاسخ‌ها و رساندن و نزدیک‌تر کردن آن‌ها به پاسخ‌ها به وجود نخواهد آمد.