بازندگان اصلی جنگ اوکراین

سرويس بين الملل- محمدعلي عباسي افغان: در نخستين سالگرد آغاز جنگ عليه ملت اوکراين، سفر غيرمترقبه و کوتاه بايدن رئيس جمهور آمريکا به اکراين، دوباره اين جنگ را سرخط خبرهاي دنيا ساخت، جنگي که امروزه هم متفق القول به اين يقين دارند که آمريکا بر اکراين و روسيه تحميل کرده است و اين سخن بايدن در خرابه هاي کيف که گفت: «کيف همچنان ايستاده است!» درخور تعمق و تحمل بيشتر است. همه مي دانند که ديگر کيف زانو زده است و در هر روز در خاک و خون مي غلطد و هرروز انسانهاي بيگناه زيادي در کيف کشته و زخمي ميشوند و اگر بايدن گوش شنوايي مي داشت حتما ضجه مادران، زنان و کودکان را ميشنيد و برطبل جنگ نمي کوبيد .
اکراين امروزه در اين جنگ همه داشته هايش را از دست داده و از اين کشوره ويرانه اي بيش باقي نمانده است و اينکه بايدن مي گوييد کيف همچنان ايستاده است و تبلبغات گسترده اي را بر ادامه اين جنگ به هرقيمتي راه انداخته است، نشان ميدهد که آمريکا در اين جنگ به دنبال منافع بيشتر است و هنوز مشخص است که به تمامي آنچه که از اين جنگ مي‌خواسته دست‌نيافته‌است.
يکي از دلايل آغاز جنگ اکراين و کشاندن پاي روسيه به اين جنگ اينست که اين جنگ دقيقا بعد از شش ماه از شکست آمريکا در افغانستان اتفاق افتاد، شش ماهي که دولت آمريکا به خاطر خروج بدون برنامه و مفتضحانه اش در محاق افکار عمومي مردم آمريکا و دنيا قرار داشت و براي انحراف افکار عمومي دنيا بايد بحراني در ديگر سوي دنيا ايجاد مي کرد. هنوز هم که بيش از يک سال و نيم از خروج نيروهاي آمريکايي از افغانستان ميگذرد از اين رهگذر فشارهاي بسياري از سوي جمهوري خواهان بر دمکرات و بويژه بايدن براي پاسخ دادن به سوالات شان وارد مي‌شود.
و اينکه پوتين ادعا مي کند که آمريکا باعث شده تا اين جنگ آغاز شود هم پربيراه نيست، چه آنکه اگر با نگاهي کوتاهي به آسيب هاي اين جنگ پرداخته شود، مشخص مي شود که تنها کشوري که از اين جنگ آسيب نديده، آمريکاست و تبعات اين جنگ نشان ميدهد که روسيه، اروپا و اکراين بيشترين آسيب ها را از اين جنگ ديده اند. چه از بعد اقتصادي و چي از بعد امنيتي، تمامي زيربناهاي اقتصادي اکراين و منابع بشري آن ويران شده است و از طرف ديگر کشورهاي اروپايي هم با معضلات اقتصادي و امنيتي بسياري روبرو هستند از سويي از اين ترس دارند که شعله هاي آتش جنگ دامن آنها را بگيرد و از سوي ديگر با تحريمهاي که برعليه روسيه وضع کردند باعث شده هم رشد اقتصادي شان کند شود هم دچار تورم اقتصادي بي سابقه اي در حوزه کشورهاي اروپايي شاهد باشيم و دورنماي تاريک جنگ اکراين سايه سنگيني بر سر کشورهاي اين اتحاديه افکنده است.


ويراني اکراين، تحريمهاي روسيه و بار مضاعف که اين جنگ براي اقتصاد اين کشور به بار آورده است و همچنان تبعات اقتصادي که براي کشورهاي اروپايي در پي داشته همه و همه نشان ميدهد که برنده اصلي اين نبرد تنها يک کشور مي تواند باشد، صرف نظر از نتيجه اين جنگ و آن هم آمريکاست.
روسيه بعد از روي کارآمدن پوتين از لحاظ اقتصادي و سياسي رشد قابل ملاحظه اي داشته و ايده احياي امپراطوري شوروي سابق در ذهن پوتين احساس خطري بود که دولتمردان آمريکا را مي ترساند و اين زياده خواهي اين رهبر آهنين روسيه بايد کنترل مي شد و چاره اي براي آن انديشده ميشد و طرح کشانده اکراين يکي از اقمار پيشين اتحاد جماهير شوروي در تقابل با اين زياده خواهي روسيه بهترين و کوتاه ترين راهي بود که دولت آمريکا مي توانست به اهدافش برسد.
در اين جنگ از پيش مشخص بود که نه روسيه مي تواند پيروز صد درصد اين جنگ باشد نه هم اکراين، چرا که سناريوي اين جنگ در جاي ديگري نوشته شده بود و روسيه و اکراين ناخواسته در يک چنين دامي افتاده اند و اين محتمل ترين پيش بيني است که مي توان در مورد اين جنگ کرد.
از سوي اتحاديه اروپا هم که از طرفي هم پيمان ايالات متحده به شمار مي رود و از سوي ديگر به عنوان يک رقيب قوي اقتصادي که سوداي رها شدن از زير سيطره سياسي، نظامي آمريکا را داشته و دارد بايد در جايي و به گونه اي کنترل ميشد و با اين اتفاق که اقتصاد اروپا بيشترين آسيب را از اين جنگ ديده شايد اين ايده رها شدن از زير سلطه سياسي نظامي آمريکا تا سالها ديگر در ذهن سياستمداران اروپاي خطور نکند و يا هم ابزار دنبال کردن اين ايده را نداشته باشند .
بيشترين بار اين جنگ را اروپا به دوش مي کشد و بيشترين آسيب را هم اروپا ديده است در واقع اينگونه مي توان گفت که دولتمردان آمريکا با تحريک روسيه و با کشاندن اکراين به عنوان طعمه به آنچه که مي خواسته اند رسيده اند و ادامه دادن به اين جنگ و با کوبيدن بر طبل جنگ مي خواهند به منافع بيشتر از آنچه که به دنبال آن بوده اند، دست يابند.
در واقع آمريکا توانست با دامن زدن به اين جنگ به سه هدف عمده دست پيدا کند. اول انحراف افکار عمومي از شکستي که در افغانستان متحمل شده بود، چون اين بدترين شکستي بود که دولت آمريکا در طول تاريخ سيصد ساله اش متحمل مي شد و واقعا هم پاسخ قانع کننده اي براي افکار عمومي داخلي و افکار عمومي دنيا نداشت. براي کم کردن بار اين فشارها و رويکرد جديد انحراف افکار عمومي به سوي بحران ديگر سهل الوصول ترين راهي بود که به نظر مي رسيد.
دوم، کنترل پوتين که روياي امپراطوري روسيه را داشت و در اين مسير به خوبي داشت پيش مي رفت و هم از لحاظ اقتصادي احيا شده بود و هم از لحاظ سياسي و نظامي داشت به ابزاري که براي اين هدف داشت دست پيدا کند و با افتادن در اين دام دنبال کردن اين ايده هم براي سالها از ذهن زمامداران چه پوتين و چه جانشين هاي او پاک خواهد شد.
سوم، ياد آوري به دولتمردان اروپا چه به عنوان يک متحد و چه به عنوان يک رقيب بالقوه در سطح دنيا که بدون آمريکا، با همه احساس توانايي هيچ اند و توان کنترل هيچ بحراني را نه در سطح دنيا بلکه در داخل اروپا ندارند، به تصور بسياري ايده ايجاد نيروي واکنش سريع اتحاديه اروپا در جايگزيني پيمان ناتو مي تواند از عمده دلايل آغاز جنگ در اکراين باشد. کما اينکه با مرور تاريخ مي توان با قطعيت گفت هرزماني که کشورهاي اروپاي خواستند صداي استقلال طلبي بلند کنند و خود را از زير سيطره نفوذ سياسي و نظامي آمريکا برهانند با بحراني در داخل مرزهاي اروپا روبرو شدند و آمريکا با طرح ريزي اين بحران ها اهميت خود را به آنها به رخ مي کشد و نشان ميدهد که بدون آمريکا اروپا با همه توانايي‌اش هيچ است.
با آنچه که مطرح شد به باور بسياري از تحليل گران سياسي برنده اصلي اين جنگ آمريکاست و قطعا بازنده اصلي اين جنگ روسيه، اتحاديه اروپا و اکراين هستند. مانند بسياري از جنگ هاي که اروپاييان در تاريخ معاصرشان از آنها ياد وخاطره اي دارند.