روزنامه اعتماد
1401/12/06
اگر«گفتوگو» نكنيم كار به دعوا ميكشد
گروه سياسيسيد حسن خميني در ديدار دبيركل و اعضاي شوراي مركزي حزب مردمسالاري با اشاره به اينكه همه ما بايد تابع حقّ و عدالت باشيم، گفت: اما مصداق عدالت چيست؟ كمونيستها عدالت را به «تساوي» معنا ميكردند كه تعريف غلطي بود و به نتيجه نرسيد و شكست خورد. ارسطوييها آن را به «وضع شيء في محله» معني ميكنند. بعضيها هم گفتهاند «عدالت يعني آنچه براي خودمان ميخواهيم براي ديگران هم بخواهيم و چيزي كه براي خودمان نميخواهيم براي ديگران هم نخواهيم.» به گزارش جماران، او با اشاره به اختلافنظر در مسائل عادي كشور، تصريح كرد: «نميتوانيم بگوييم همه كساني كه اين اختلافنظرها را دارند، ميدانند كه ناحق ميگويند و عمدا بر ناحقشان پافشاري ميكنند. ممكن است بگوييم تو منفعت داري يا از سوي ديگر بگوييم تو دستت به گوشت نميرسد و اگر ميرسيد فلان سخن را نميگفتي. ولي نميتوان گفت همه كساني كه با يكديگر متفاوت حرف ميزنند حق را ميشناسند و عامدانه بر باطل ايستادگي ميكنند تا حق را از بين ببرند. اينجا بحث تضارب افكار پيش ميآيد؛ يعني طبيعي است كه من يك طور فكر ميكنم و شما يك طور ديگري فكر ميكنيد، من به يك چيز باور دارم و شما به يك چيز ديگر.» حسن خميني افزود: «به همين جهت بايد بپذيريم كه پيرامون اين حقوق گفتوگو كنيم و بعد بپذيريم نتيجهاي در مقام عمل اعمال شود كه برآيند كلي جمع ما است. اين امر ساده و قابل فهمي است اما در همين مطلب ساده دو مغالطه جدي ممكن است پديد آيد. يكي اينكه گروهي بگويند «حق» ربطي به مردم، اكثريت و مردمسالاري ندارد، بلكه حق آن چيزي است كه با قواعد خاص خود شناخته ميشود. پس اصلا نبايد به نظر اكثريت توجه كرد.» البته اين سخن درست است؛ چراكه صحت آنچه من حق ميدانم وابسته به نظر اكثريت افراد نيست و من با عقل خود به آن رسيدهام، ولي سوال اينجاست كه چرا بايد آن را به شما تحميل كنم؟! يا شما همعقيده من هستيد كه سخنم را قبول داريد يا اگر قبول نداريد من نميتوانم اجبار كنم كه تو هم بايد مثل من بينديشي. توليت آستان امام خميني افزود: «اين گروه در دفاع از موضع خود ميگويند «همه كساني كه در تاريخ حرف نو زدهاند، ابتدا اكثريت نبودهاند.» اين سخن كاملا درست است؛ «حقيقت» هيچ نسبتي با اكثريت ندارد، ولي بايد توجه داشت كه «اطاعت» نسبت مستقيم با اكثريت دارد. پس ميتوان گفت كه حقيقت چيزي نيست كه همه مردم ميگويند ولي اگر شما نتوانستيد حرف خودتان را به ديگران برسانيد بايد بپذيريد كه به «نظر جمعي» عمل كنيد.» وي گفت: «مغالطه ديگر در زمينه تشخيص حقيقت اين است كه برخي ميگويند هرچه همه مردم ميگويند درست است. گاليله را كه به دادگاه بردند، همه ميگفتند زمين ثابت است، ولي پايش را به زمين زد و گفت من كه ميدانم تو ميچرخي!»
احزاب بين يك دوگانهاي دچار گيجي هستند
وي در بخش ديگري از سخنان خود درخصوص فعاليت احزاب گفت: «متاسفانه احزاب يا جريانهاي سياسي ما بين همين دوگانه دچار گيجي هستند؛ يا ضد مردمي ميشوند، به اين معنا كه ميگويند بايد روي حقيقت بايستيم و مردم هيچ نقشي در زندگي سياسي ندارند. يا يكسره دنبال اكثريت راه ميافتند. اين در حالي است كه احزاب نبايد دنبال اكثريت بروند، بلكه بايد به دنبال «جذب اكثريت» بروند. البته اين را بدانند كه صرفا اگر توانستند اكثريت را جذب كنند، قدرت ميگيرند و اگر نتوانستند، بايد دوباره سعي كنند تا با كسب نظر اكثريت قدرت را به دست بگيرند.»
حسن خميني تاكيد كرد: «اين هيچ ايرادي بر كسي نيست كه نظر او تا يك روزي مورد اقبال اكثريت باشد و روزي ديگر آنها از اين اقبال برگردند و دوباره بعد از چند وقت بيايند؛ اين دست به دست شدن قدرت طبيعي است. اينطور نيست كه هرچه همه ميگويند، ما بايد همان را بگوييم؛ ما بايد حرف خودمان را تبليغ كنيم ولي در همان حال بگويم هر ديدگاهي كه اكثريت ميخواهد همان بايد حكومت كند؛ نه اينكه لزوما من همان را بگويم كه اكثريت ميگويد. به همين جهت احزاب بايد جو زده نشوند و موج آنها را نگيرد؛ بايد خودشان را باور كنند، روي باوري كه دارند بايستند و آن را بگويند.» وي ادامه داد: «اينكه من از حق شما در آزادي بيان دفاع ميكنم معنايش اين نيست كه از نظر من آنچه ميگويي درست است؛ تو حق داري حرفت را بزني، ولي ممكن است حرف تو اشتباه باشد. بعضي وقتها گفته ميشود چون تو حق داري حرف بزني، پس هرچه ميگويي درست است؛ اين سخن باطلي است، بلكه سخن صحيح اين است كه تو حق داري حرف بزني، ولي حرف تو از ديد من غلط است.»
تا زنده هستيد فحش ميخوريد
حسن خميني با تاكيد بر اينكه حكومت بايد برآيند كل خرد يك جامعه باشد، گفت: «روي عقيده خودتان بايستيد. آيتالله حسن صانعي نقل ميكند كه «سالهاي 41 و 42 يك روز داشتم به خانه برادر امام ميرفتم و ديدم پشت در خانه امام اطلاعيهاي چسباندهاند و يك صفحه فحش غيرتكراري به امام دادهاند. آقاي صانعي گفت اين را كندم و امام داشت كنار حوض وضو ميگرفت و اين اطلاعيه را در دست من ديد و گفت صبح كه رفتم قدم بزنم ديدم اما نكندم؛ سپس گفتند، آدم زنده فحش ميخورد.»
وي تاكيد كرد: «تا زنده هستيد فحش ميخوريد؛ چون منشا اثر هستيد. اصلا اينكه امروز هم امام مورد دشنام است به اين خاطر است كه زنده است. شخصيت سياسي اگر يك روز فحش نخورد بايد بداند كه مرده است؛ كم يا زياد مهم نيست، مهم اين است كه روي عقيدهات بايستي و فحش بخوري. امام در ادامه آن جمله به آقاي صانعي گفته بودند، «تا فحش نخوريم كار پيش نميرود.»
او سپس با توصيه به اينكه توجه كنيد كه از يك طرف بام نيفتيم و نگوييم ما روي حق هستيم، افزود: «كسي كه توانست راي بيشتري جمع كند حكومت ميكند. من اگر فكر ميكنم بر حق هستم، روي حقم محكم ميايستم، حرفم را هم ميزنم و تمام توانم را به كار ميگيرم اما اگر نتوانستم جامعه را اقناع كنم، كسي كه توانست اقناع كند بايد حكومت كند. از سوي ديگر، اگر نتوانستم جامعه را اقناع كنم، دليل نيست كه حق نيستم؛ حق بودن ربطي با اقناع ندارد. پس دوباره تلاش ميكنم تا بتوانم.»
اگر گفتوگو نكنيم كار به دعوا ميكشد
حسن خميني گفت: «جامعه ما جامعهاي نيست كه در آن يك طرف صددرصد و طرف ديگر صفر درصد باشد؛ بلكه جامعهاي با كلونيها و مجامع فكري مختلف است. من در بيانيهاي كه در اوايل حوادث اخير نوشته بودم، گفتم كه اگر گفتوگو نكنيم كار به دعوا ميكشد و با وجود دعوا كشور صد سال عقب ميافتد. اينطور هم نيست كه از دل دعوا يك طرف پيروز بيرون بيايد. بايد حجم كينه را در جامعه پايين بياوريم؛ اين كار را صاحبان تجربه ميتوانند انجام دهند، يعني كساني كه يك پيراهن بيشتر پاره كردهاند. آنها نبايد جوزده شوند و نبايد به هيجان بيفتند.»
در فضاي سياسي بايد كساني باشند كه هيجان را كنترل كنند
وي تاكيد كرد: «در فضاي سياسي كشور حتما بايد كساني باشند كه در شرايطي كه همه هيجان دارند، هيجان را كنترل كنند. يكي از شاهكارهاي مديريتي امام روز 31 شهريور 1359 است. وقتي عراق بمباران ميكند و همه بههم ميريزند، التهاب كه بالا ميرود، ايشان ميگويد، «دزدي آمده و سنگي انداخته و در رفته است»؛ ايشان با اين سخن چنان هيجان را ميخواباند كه به جامعه آرامش ميدهد. رهبران سياسي در سطح بزرگ و در سطح احزاب بايد جايي كه لازم است هيجان را به جامعه تزريق كنند و جايي كه بايد هيجان را از جامعه جمع كنند، اين وظيفه را انجام دهند.» حسن خميني در پايان گفت: «اگر هيجان از حد معيني بالا برود جامعه دچار شكاف، گسل و دعوا ميشود. اينكه فقط اطراف خودمان را ببينيم غلط است. ممكن است اطرافيان من يك طور فكر كنند و اطرافيان شما طور ديگر فكر كنند؛ فكر نكنيم جامعه يكسان ميانديشد.»
سایر اخبار این روزنامه
اگر«گفتوگو» نكنيم كار به دعوا ميكشد
چرا ابرمشكل مديريت پسماند در نوار شمالي كشور حل نميشود؟
آيا دولت زير بار طرح بنزيني مجلس ميرود؟
بنيه قوي مردمي نظام حجت را بر همه مسوولان و علما تمام كرده است
شدتگرفتن دوباره همهگيري کرونا؟
بم ؛ شهري كه در آن فوتبال زنان اولويت مردم است
نقض عهدی كه ممكن است اسراييل را به شوراي امنيت ببرد
درباره اسماعيل احمدي، نيرويي جهادي و مردمي
شيرابه سياست
راهحل «معضل پسماند» اقتصاد دوار است
چرا دانشگاههای ایران سترون است
تاملّي درباره سفر به عراق
زنان گمنامي كه تاريخ ميسازند