جز زیبایی ندیدم…
یاسر نوروزی| پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد اواخر دیماه امسال برگزار شد و برگزیدگان خود را در حوزههای مختلف شناخت. یکی از این آثار، کتابی بود با عنوان «عقیله» نوشته الهام امین که در بخش «مستندنگاری» شایسته تقدیر شناخته شد. «عقیله» از سوی انتشارات «بهنشر» منتشر و در هجدهمین دوره کتاب سال استان خراسان رضوی هم برگزیده شد. این کتاب به زندگی حضرت زینب(س) میپردازد و نویسنده آن سالها در حوزه شعر فعالیت داشته است. نخستین مجموعه شعر الهام امین با عنوان «شالی از شکوفه» که سال ۱۳۸۸ منتشر شد، جایزه «قلم زرین» را به خود اختصاص داد. در این گفتوگو اما درباره «عقیله» صحبت کردهایم که در ادامه میخوانید.
عمده آثار منتشرشده درباره حضرت زینب(س)، حول محور عاشورا، جریانات پس از آن و خطبه معروف ایشان در شام است. چه دلیلی موجب شد شما سراغ کلیت زندگی حضرت زینب(س) بروید؟
بله، اکثر قریب به اتفاق آثاری که در بازار نشر وجود دارد، واجد همین محدودیت تاریخی است. حدود 10 سال پیش بود که کتابی از علامه قزوینی در مورد حضرت زینب(س) مطالعه میکردم و همان زمان احساس کردم شخصیت ایشان چقدر مهجور مانده است. عظمت حادثه عاشورا به حدی بوده که سراسر روایات مربوط به زندگی ایشان را تحتالشعاع قرار داده و سایر وجوه زندگیشان مغفول مانده است. از همان زمان، به پژوهش در این زمینه علاقهمند شدم. حضرت زینب(س) در واقعه عاشورا، 56 سال داشتند و حدود یک سال و نیم پس از آن، فوت کردند. به این ترتیب، بیشترین روایات مربوط به حدود دو سال پایانی زندگی ایشان است و سالهای قبل از آن که کمال شخصیتی ایشان در آن دوره شکل گرفته، مورد غفلت واقع شده بود. با این رهیافت، حدود دو سال به مطالعه و پژوهش در مورد زندگی حضرت زینب(س) پرداختم.
این وضعیت راجع به زندگی حضرت ابوالفضل(ع) هم صدق میکند و مجموع آنچه تا پیش از عاشورا از ایشان نقل شده به چند صفحه هم نمیرسد. بنابراین در یافتن منابع مربوط به حیات حضرت زینب(س) دشواریهای فراوانی داشتهاید. درست است؟
نکته جالب توجه برای خودم هم این بود که تا آن زمان هیچ کتاب جامعی راجع به ایشان مشاهده نکرده بودم و فقط چند روایت بهصورت انگشتشمار و پراکنده در کتب مختلف نقل شده بود. بهعنوان مثال، در کتابی 300 یا 400 صفحهای، فقط دو خط راجع به حضرت زینب(س) یافت میشد. در واقع اگر نگویم به کلی منبعی وجود نداشت، دستکم این منابع به زبان فارسی نبودند و بیشتر در منابع عربی سرنخهایی یافت میشد. از مهمترین آنها هم میتوان به کتاب «جعفر نقدی» اشاره کرد. اما جا دارد از یکی از افرادی نام ببرم که به من در زمینه یافتن منابع و شناختن فرازهای زندگی حضرت، کمک شایانی کردند: آقای دکتر محمدحسین رجبی دوانی. گرچه آشنایی با ایشان به صورت اتفاقی طی مراسمی رخ داد، اما به عنوان استاد راهنما و بدون هیچ چشمداشتی مرا در مراحل نگارش کتاب همراهی کردند.
چرا برای روایت کتابتان از زبان شاعرانه استفاده کردید؟ اصلا زمان نگارش کتاب، کدام گروه از جامعه را بهعنوان مخاطب هدفتان مد نظر داشتید؟ مخاطب عام یا خاص؟
زمانی که تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتم، ابتدا مخاطب عام را مد نظر داشتم، اما رویکردم را بیشتر به نسل جوان سوق دادم. گرچه الان بهطور قطع نمیتوانم اظهار کنم که این قلم صددرصد توانسته بر آنها اثرگذار باشد. با اینحال، دو نکته را همواره وجهه عمل قرار دادهام. اول آنکه چون شخصیتی که در موردش قلم میزدم، انسان خاصی بود در موقعیت زمانی و مکانی ویژه، احساس میکردم که باید از زبانی پخته برای روایتگری بهره ببرم تا آنچه در شأن ایشان است، بهدرستی ادا شود. این ویژگی با زبان محاورهای محقق نمیشد. نکته دوم آن بود که من پیش از آنکه نویسنده باشم، شاعر بودهام و عمده فعالیتهای ادبیام در حوزه شعر بوده است. این نگاه و پیشینه شعری، ناخودآگاه حال و هوای شاعرانه به نثرم میبخشید؛ بهویژه آنکه این کتاب، نخستین اثر منثور من هم بود.
چرا از «منراوی» برای روایت استفاده کردید؟ به بیان دیگر، چرا خودتان به گفتوگو با حضرت زینب(س) نشستهاید؟
همانگونه که اشاره کردید، تمام روایت به شیوهای است که گوینده در حال سخن گفتن با حضرت زینب(س) است. دلیلش هم آن بود که هنگام تألیف کتاب، فرض را بر این گذاشتم که اگر بنا بود رو در رو با حضرت سخن بگویم چه میگفتم و در نهایت با رجوع به احساس درونیام، این شیوه روایی را انتخاب کردم. بهعلاوه، جایگاه حضرت آنچنان والاست که نمیتوانستم خارج از این ادبیات فاخر با ایشان صحبت کنم. خاصه آنکه از سالها پیش در میان افراد منتسب به معصومین، همواره تعلق خاطر خاصی نسبت به حضرت زینب(س) داشتهام. در نتیجه، در همان مرحله نگارش مقدمه دریافتم که میخواهم با چنین زبانی با ایشان صحبت کنم. شاید اگر فرد دیگری بخواهد راجع به ایشان بنویسد، چنین احساسی نداشته باشد. در تمام مراحل تدوین کتاب، احساس بازیگری را داشتم که مسئولیت اجرای نقش مقابل حضرت زینب(س) را به عهده گرفته و قرار است راجع به مسائلی سخن بگوید که تاکنون کسی از ایشان نپرسیده است. حتی هنگام نگارش، خودم نیز نقش حضرت زینب(س) را به عهده گرفته بودم و سعی میکردم با تمام آنچه از اندیشهها، شیوه پرورش، پیشینه خانوادگی، تاریخی و تدابیری که از ایشان در خاطر داشتم به جای خود حضرت نیز پاسخ دهم؛ کاری که برایم بسیار سخت و البته جذاب بود.
نکته دیگر، دشواری پرداخت شخصیت این بزرگواران است. به عنوان مثال، چون زندگی این عزیزان فرازهایی تراژیک و دردناک داشته، اغلب تألیفاتی که راجع به آنها وجود دارد، دارای فضایی اندوهبار است. درحالیکه این سوال مطرح میشود که آیا آنها اساسا انسانهایی غمگین بودهاند یا اینکه به دلیل اتصال با منبع لایزال حق، غرق در وجد بودهاند و شاد میزیستهاند؟
سعی من بر آن بوده که تمام این ظرایف را در شخصیت این بزرگوار مد نظر قرار دهم. آنچه روشن است اینکه حضرت زینب(س) از روحیهای بسیار نیرومند برخوردار بوده است. اگر زنی عادی را تصور کنیم که 18 تن از عزیزانش را در نیمی از روز از دست داده و در محاصره هزاران نفر از دشمنانش قرار گرفته، در عین حال متولی دهها زن و کودک یتیم و داغدار است، درخواهیم یافت که کمتر کسی قادر به تحمل چنین مصیبتی است که حتی بتواند چنین بحرانی را مدیریت کند. عجیبتر آنکه به استناد اسناد موثق و متعدد، هیچکس پس از ظهر عاشورا حضرت زینب(س) را در حال مویه و زاری مشاهده نکرده است. یعنی خلاف آنکه ایشان را «امّ المصائب» میخوانند و گاهی چهرهای مصیبتزده از او ترسیم میکنند، ایشان چهرهای است کاملا حماسی؛ یعنی انسانی که توانسته مصیبت را به حماسه تبدیل کند و این اوج هنر و توانایی روحی یک انسان است.
زمانی که بعد از آن واقعه مهیب میگوید «من جز زیبایی ندیدم»، همین تفاوت را نشان میدهد.
دقیقا. کسی که چنین چیزی میگوید، قطعا در قله عرفان قرار دارد. بنابراین نحوه مواجهه حضرت زینب(س) با واقعه کربلا از مهمترین جلوههای جمال عاشوراست. این حقیقتی است که احساس میکردم عظمت آن تاکنون بهدرستی انتقال پیدا نکرده است. برخورد این انسان پس از عاشورا، ابداً برخورد و رفتار زنی مصیبتزده نبود، بلکه دلاوری و حماسهآفرینی کرد.
اصلا وقتی خود پیامبر(ص) درباره یکی از آیات سوره هود که امر بر استقامت دارد، فرموده از این آیه پیر شدم، آنوقت است که انسان میتواند عظمت شخصیتی چنین زنی را تصور کند.
همینطور است. چون به استثنای حضرت سجاد(ع) که مقام امامت داشت، مابقی از چنین مقامی برخوردار نبودند و ظرفیت روحی همطرازی با آنها را نداشتند. حضرت زینب(س) 24 سال پیش از واقعه عاشورا، حدیث «امّ اَیمن» را نقل کرده بود. این حدیثی است که در اصل، پیامبر برای زنی به نام امّ ایمن در مورد واقعه کربلا روایت کرده بودند. بهعبارت دیگر، 24 سال پیش از این مصیبت، حضرت زینب(س) از آن مطلع بودهاند. بنابراین آگاهی از این حقیقت برای انسانی که در عین دانستن آن، زیستی طبیعی را در پیش گرفته، اصلا طبیعی نیست. البته نمیخواهم از حضرت زینب(س)، موجودی غیربشری تصویر کنم، ولی به هر حال…
راستش اگر هم چنین شخصیتی را تصور کنیم، دور از حقیقت نیست و آدم را یاد بیت معروف شهریار میاندازد درباره مولا علی(ع): «نه خدا توانمت خواند، نه بشر توانمت گفت…»
دقیقا همینطور است. این افراد ذاتاً از چنین تواناییهای روحی محیّرالعقولی برخوردار بودهاند. از کسی که در دامان حضرت زهرا و حضرت امیر و در جوار امام حسن و امام حسین(ع) پرورش یافته باشد، آن هم در خانهای که برای مومنین، حکم کانون صراط مستقیم را دارد، ماحصلی غیر از این نمیتوان انتظار داشت. گویی اصلا برای چنین روزی خلقت یافته بود و از رسالتش هم آگاه بود.
راستی چرا برای یافتن ناشر با مشکل مواجه بودید؟
در این زمینه از فضای حاکم بر نشر کشور بسیار گلهمندم. با وجودی که این کتاب را نزد ناشران متعددی بردم، هیچیک، حتی مراکز وابسته به نهادهای دینی که رسالت نشر چنین آثاری را به عهده دارند، حاضر به انتشار آن نمیشدند؛ با این تلقی و توجیه که این کتاب به دلیل فضای مذهبیاش با اقبال بازار مواجه نخواهد شد! مایل بودند آثاری را منتشر کنند که با ذائقه روز جوانان جور دربیاید و معتقد بودند که قشر جوان، علاقه زیادی به آثار مذهبی از خود نشان نمیدهد. پس از دو سال که موفق به انتشار کتاب نشدم، تصمیم داشتم نامهای خطاب به رهبر انقلاب بنویسم و یک نسخه از کتابم را برایشان ارسال کنم، زیرا میدانستم کتابهایی که به شخصیتهای دینی در قالب روایت داستانی بپردازند در اقلیت قرار دارند. اما در نهایت ناامیدی، به توصیه یکی از دوستانم، کتاب را به انتشارات «بهنشر»، وابسته به آستان قدس رضوی ارائه دادم و آنها نیز با چاپ کتاب موافقت کردند. جالب آنکه فقط 9 ماه پس از انتشار آن، کتاب به چاپ پنجم رسید! در واقع کتاب با استقبال خوبی از سوی جامعه مواجه شد و بسیاری از مخاطبان در فضای مجازی با من ارتباط برقرار کردند و با وجود نقدهایی که همواره پذیرایشان بودهام، اکثر قریب به اتفاق از خواندن آن اظهار خشنودی و رضایت کردند. در این زمینه، توصیه میکنم متولیان بازار نشر در این حوزه بازنگری عمیقی داشته باشند. در نهایت، موفقیت و دیده شدن این کتاب کاملا وابسته به عنایت خود حضرت زینب(س) بود.