سیاست اخلاقی؛ یگانگی اخلاق و سیاست

هوشمند سفیدی
یک باور غلط، سیاست را مساوی یا بد اخلاقی، دروغ، نیرنگ، فریب و... می داند؛ به همین دلیل خیلی از عوام، مدعی‌اند که سیاست یعنی دروغ!
بی تردید، چنین پندارهایی، بسیار خطرناک است و ترویج آن می تواند نگاه به سیاست را دچار بدبینی و نگاه به سیاستمداران و سیاست ورزان اخلاق مدار را معیوب سازد؛ البته چنین پنداری مختص عوام نیست، برای مثال "کدی" (1991) که طرفدار جدایی سیاست از اخلاق است، می گوید: "هر فردی که بخواهد وارد عرصه سیاست شود، باید بدنامی، رذالت، تباهی و آلودگی را بپذیرد". (1)
این در حالی است که جهان سیاست، افرادی را تجربه کرده است که با اعتقاد بر یگانگی بین سیاست و اخلاق، به نتایج ارزشمندی دست یافته اند، یکی از این افراد، "مهاتما گاندی" است که بر رعایت صداقت و عدم خشونت تأکید داشت؛ او حتی در برابر دشمنان (انگلیسی) نیز از رعایت اصول اخلاقی دست بر نمی داشت.


براین اساس، می توان گفت اگر اخلاق را از سیاست جدا بدانیم آن وقت، مثلاً هر تقلب انتخاباتی و یا زیر پا گذاشتن تعهدات انتخاباتی، مجاز خواهد بود و دیگر نمی توان سیاستمداری را به این دلیل محاکمه کرد یا کنار گذاشت.
در راستای پذیرش چنین نظریه و رویکردی، "خواجه نصیرالدین طوسی"، سیاست را فنی می داند که برای تحقق زندگی اخلاقی می کوشد، "ماکس وبر" نیز - که او را از پدران جامعه شناسی سیاسی قلمداد می کنند – بر این باور است که سیاست نیز باید تابع اخلاق باشد (2)
این رویکرد تنها مختص سیاست داخلی نیست، بلکه در سیاست خارجی و روابط بین الملل نیز اخلاقیات را باید مدنظر قرار داد؛ سیاست هایی مثل پرهیز از جنگ و برقراری صلح پایدار، خلع سلاح، عدم مداخله در امور دیگر کشورها، محو سیاست های براندازی، دوری از سلطه کشاندن ملل دیگر و یا خیرخواهی برای همه کشورها، مثال هایی هستند که می توان آنها را سیاست های بین المللی اخلاقی دانست.
باتوجه به آنچه گفته شد می توان آمیختگی سیاست و اخلاق را به وضوح مشاهده کرد؛
امروزه تحقیر شهروندان، زیرپا گذاشتن کرامت انسان ها، نشنیدن صدای مردم، بی توجهی به مصالح کشورهای همسایه، بی توجهی به فقر مردم، فساد سیاسی، عدم ایجاد فرصت خودسازی افراد به دلیل پدیده چند شغلی، تبعیض، پایمال کردن حقوق ملت و...، را می توان نادیده انگاشتن اخلاق سیاسی دانست، براین اساس است که باید افرادی را که با خلوص نیت و پاکدست وارد عرصه سیاسی می شوند، احترام گذاشت.
ما بر این باوریم که "سیاست اخلاق محور" که به یگانگی بین سیاست و اخلاق باور دارد، می تواند برای ایران سلامی نیز تجویز شود؛ کما اینکه در مکتب به عنوان مکارم اخلاق و نیز در فرهنگ ایرانی، جایگاه اخلاق، جایگاه سترگی و باید در این زمینه اسوه و نمونه بارزی برای جهان سیاست باشیم؛ بی تردید، این تکه ای از پازل اصلاحات سیاسی است که در آن سیاست اخلاقی محوریت می یابد.
*پی نوشت:
-اسلامی، سیدحسین (1383)، نسبت اخلاق و سیاسی، بررسی چهار نظریه، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 26، صص 162 – 141