روزنامه اعتماد
1401/12/13
پايههاي نوين قدرت ملي
قدرت واقعي در عرصه جهاني به اثرگذاري اقتصادي و توسعهاي وابسته استهر مكتب و ايدئولوژي ممكن است پايه يا پايههاي ويژهاي را براي قدرت جامعهها مهم و تعيينكننده بداند. در گذشتههاي پيشامدرنيته، قدرت جوامع در شكوه و عظمت قدرت مركزي، برج و بارو، قشون و لشكركشي و كشورگشايي بود. در پرتو دگرگونيهاي روزگار مدرن، معيارها و پايههاي قدرت جامعههاي انساني دچار دگرديسي شدهاند. نخستين پايه نويني كه پس از شكلگيري دولت-ملت بسان پايه قدرت جامعه پديدار شد، پشتوانه مردمي قدرت سياسي بود. امروزه در سراسر جهان حتي حكومتهايي كه ماهيت توتاليتري دارند، دستكم به گونه وانمودي، خود را متكي به اراده و پشتيباني ملت جامعهشان ميدانند. دگرديسيهاي رخ داده در گسترههاي دانش، فناوري، اقتصاد و گفتمانهاي قدرت سنتي، زمينه برجسته شدن مفهومها و پايههاي نويني، بسان بنيادهاي قدرت ملتها را فراهم ساخته است. از ميان پايههاي نوين قدرت ملي كشورها، ميتوان به سرمايههاي انساني، سرمايه اجتماعي، دانش و فناوري كاربردي، رونق و شكوفايي اقتصادي و قدرت پول ملي، نقشآفريني در تجارت و توسعه جهاني، توسعه پايدار (توسعه همنوا با حفظ تنوع زيستي) و همبستگي ملي اشاره نمود. اگر با نگاه تحليل گفتماني به اين عناصر بپردازيم، همه آنها در پيوند با يك محور و دال مشترك معنا پيدا ميكنند و مفصلبندي ميشوند و آنهم «حكمراني خوب» است. به گفتاري سادهتر، حكمراني خوب با فراهم ساختن زمينه دانايي و شايستهسالاري، از امكانات و توانمنديهاي موجود در جامعه، راه شكوفايي و توسعه را ميگشايد، زمينه علمي شدن جامعه را فراهم ميسازد، از مزيتهاي نسبي كشور با اولويتبندي بجا و علمي، بهترين بهرهبرداري را به عمل ميآورد، براي آينده كشور افقگشايي ميكند، قلمرو مراودات و تعاملات منطقهاي و جهاني را گسترش ميدهد.
حكمراني خوب، ميتواند اين باور كه «سياست، هنر ممكنها است» را در جامعه عملياتي كند. با بهرهگيري از توان و توانمندي سرمايههاي انساني در كشور، سواي نوع بينش و جهتگيري سياسي كه اين مهم خود نيازمند پرهيز از سياه و سفيد كردن سرمايههاي انساني است، هر جامعهاي ميتواند راه شكوفايي را بپيمايد. حكمراني خوب، ميتواند با توجه عملي به چنين اهداف و محورهاي، يك جامعه را به معناي واقعي قدرتمند، شكوفا و در عرصه جهاني سرافراز سازد، به گونهاي كه در كانونهاي اقتصادي و سياسي منطقهاي و جهاني، وزنهاي غير قابل انكار گردد و متناسب با توان و قدرت خود، مرجعيت چند جانبه پيدا كند.
چنين سازوكاري نيازمند همدلي و همگرايي كافي در جامعه -با وجود تنوع انديشهها- است، اين همگرايي با وجود سرمايه اجتماعي بالا به دست ميآيد. اعتماد، محوريترين عنصر سرمايه اجتماعي براي همگرايي ملي است و بديهي است كه اعتماد به نهادهاي حكمراني يا همان اعتماد نهادين، نقش مهمي در سرمايه اجتماعي دارد و ميتواند پايه همگرايي، مشاركت و توسعه ملي گردد.
با سياستهاي آزمون و خطا، پنداشتها و تصورات محفلي و گروهي نميتوان مسير قدرتمند شدن جامعه را پيمود. قدرتمند شدن، نيازمند برنامهريزي داناييمحور است كه به نتايج ملموسي در خود جامعه بينجامد، به گونهاي كه در ارزيابي واقعي شهروندان هر جامعهاي معنا پيدا كند و آنها نمودهاي واقعي شكوفايي و توانمندي جامعه را در زندگيشان ببينند.
قدرتمند شدن را نميتوان با نگاه حداقلي به مردم، روابط بينالمللي و استانداردهاي زندگي تعريف نمود و بدان دست يافت. به صرف برشمردن برخي رتبهها در جهان، نميتوان آنها را نشانه قدرت جامعه برشمرد. هر جامعهاي در درجه نخست از درون و با حكمراني خوب، شايستهسالاري، دانايي محوري، همبستگي ملي و توجه به راي و نظر جمهور، قدرت مييابد. قدرت واقعي يك جامعه، در عرصه جهاني نيز به قلمرو تعاملات و اثرگذاري اقتصادي، علمي و توسعهاي آن در بخشهاي فراسرزميني وابسته است. سخن پاياني اينكه، قدرت واقعي يك ملت، در گفتارها و آرزوها نيست، در كردارها و كارآمديهاي برآمده از عقلانيت و همبستگي ملي است.
سایر اخبار این روزنامه
شوك قيمت موبايل پس از واردات با ارز رانتي
خطر فيلترينگ بر زندگي رواني نوجوانان ايران
قطعا قويترين زن جهان خواهم شد
پايان جيرهبندي آب در استان بوشهر
ديپلمات ايراني با امدادگر بلژيكي مبادله ميشود؟
قرار ما آنجا كه پُراست ازجگركي و پفكي
ماموريت سخت رافائل گروسي در تهران
فورا به ميز مذاكره با ايران بازگردید
سياستِ مسمومِ رسانهاي
جنگ اقتصادي و كاركرد دعا و اشك؟
سيد جواد طباطبايي و اينجا كه ايستادهايم
كاش مثل بچههاي هلالاحمر بوديم
براي لالين و احتمال انقراضش
پايههاي نوين قدرت ملي