پیش به سوی سالخوردگی!
راضیه زرگری – باید باور کنیم که بهسرعت به سمت پیری پیش میرویم و اگر چارهاندیشی نکنیم، نمیتوانیم از بحران جمعیت خارج شویم. یکی از اصلیترین تصمیمها برای کُندکردن روند پیری جمعیت در ایران که از سال گذشته کلید خورد، تشکیل ستاد ملی جمعیت و نهادهای زیرمجموعه آن بود تا با سیاستهای تشویقی و فرهنگسازی بتوان زاد و ولد را در کشور افزایش داد. طبق آماری که معاون بهداشتی دانشگاه علومپزشکی ایران داده اگر با همین دست فرمان جلو برویم، در سال ۱۴۲۰ رشد جمعیت در ایران منفی میشود. سیدمحمد طباطبایی، معاون بهداشتی دانشگاه علومپزشکی ایران، روز شنبه در برنامهای به مناسبت روز جوان عنوان کرد: «در سال ۹۵ میزان رشد جمعیت ۱.۲ بود، اما در سال ۱۴۰۰ با کاهش ۵۰درصدی به ۰.۶ رسیده که بیسابقه است. در سال ۱۴۲۹ از هر سه ایرانی یک نفر سالمند خواهد شد. پیشبینی میشود رشد جمعیت کشور در سال ۱۴۰۵ به ۰.۲ برسد و اگر با همین روند پیش برویم، در سال ۱۴۱۵ به ۰.۰۴ خواهیم رسید و در ۱۴۲۰ نیز رشد جمعیت منفی را تجربه خواهیم کرد.»
فرهنگسازی حرف نخست را در افزایش زادوولد میزند«کشور در حال ورود به سیاهچاله جمعیتی است»، این هشداری است که کاظم فروتن، دبیر ستاد ملی جمعیت، در روزهای اخیر داده است. به گفته او، ما در اوج میانسالی هستیم، اما در ٢٠ سال آینده شاهد افزایش چشمگیر جمعیت سالمند خواهیم بود و از نیروی انسانی جوان برای مدیریت کشور و پیشبرد علم خبری نیست، در حالی که موضوع جمعیت یکی از مباحث حساس است. پس از دستور رهبر معظم انقلاب برای افزایش جمعیت در سال ١٤٠٠، ستاد ملی جمعیت تشکیل شد و یکی از مصوبات این ستاد ملی، تشکیل قرارگاههای جوانی جمعیت بود که در بیشتر دستگاهها تشکیل شدند و برنامهها با وجود نواقص در حال پیشرفت است. کاظم فروتن عنوان میکند فاصله کمی با سیاهچاله جمعیتی داریم و حتی در برخی استانها وارد سیاهچاله جمعیتی شدهایم.
به گفته فروتن، تجربه کشورهای توسعهیافته نشان داده فرهنگسازی حرف نخست را میزند، زیرا در مدت ٣٠ سال تلاش شده بر فرزند کمتر تبلیغ شود و این مسأله رسالت ما را سنگین کرده است. ما ٦ سال دیگر بیشتر فرصت نداریم و وقتی در بحبوحه سالمندی قرار بگیریم، دیگر جای جبران نیست. بسیاری، مسائل اقتصادی را عامل اصلی فرزند نیاوردن معرفی میکنند و ما هم قبول داریم، ولی اگر اکنون شرایط ما بد است، در آینده بسیار نزدیک با شرایط بسیار بدتری در صورت فرزندنیاوری مواجه خواهیم بود.
13میلیون از جمعیت جوان 21میلیونی ایران مجرد هستندطبق آخرین آمارها در سال ۱۴۰۱، یعنی براساس برآوردی که همین اسفندماه صورت گرفته، جمعیت جوان ۱۸ تا ۳۵ ساله کشور کاهش پیدا کرده و به ۲۱میلیون نفر رسیده است. این رقم 6 سال پیش یعنی در سال1395، رقمی حدود 26میلیون نفر بوده است. شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و جامعهشناس، این آمار را به «شهروند» میدهد و عنوان میکند این کاهش طبیعی بوده و به علت خارجشدن بخش اعظم متولدین دهه 60 از دوره سنی جوانی است.
کاظمیپور توضیح میدهد: «حدود هفتونیم میلیون نفر از این جمعیت جوان جزو متولدین دهه 60، نزدیک به ۱۱میلیون نفر متولد دهه 70 و حدود 2میلیون و ۳۰۰هزار نفر نیز متولد دهه 80 هستند. به گفته این جمعیتشناس، ۱۰میلیون و ۹۰۰هزار نفر از این جمعیت جوان ۲۱میلیونی مرد و ۱۰میلیون و ۴۰۰هزار نفر زن هستند. در این گروه سنی حدود ۱۳میلیون مجرد داریم که 5میلیون آن زن مجرد و حدود 8میلیون نیز مرد مجرد هستند.»
این جامعهشناس معتقد است این جمعیت جوان مجرد بهتدریج ازدواج میکنند. مجردین هم بیشتر در رنج سنی زیر ۲۰ بین ۲۰ تا ۲۵ سال هستند، یعنی هنوز برای ازدواجکردن فرصت دارند. ما قطعا سالی ۶۰۰ تا ۷۰۰هزار ازدواج داریم. بخشی از این جمعیت نیز به تبع در بازه زمانی 5 تا 7 سال ازدواج میکنند.
کاهش موالید بهواسطه تغییر شاخصهای توسعه استبه گفته کاظمیپور، اگر بخواهیم از جنبه علل وقوع کاهش باروری بحث کنیم و بگوییم چرا از جوانی جمعیت کاسته میشود و به سمت سالخوردگی پیش میرود، باید بگوییم این فرآیند ناشی از شاخصهای توسعه است. در کشورهایی که شاخصهای توسعه افزایش داشته، باروری روند کاهشی داشته است. ابتدا اروپای غربی، بعد آمریکا و سپس آسیایشرقی. همه این کشورها در فرآیند توسعه پایدار با پدیده کاهش باروری مواجه بودهاند.
این جامعهشناس مثال میزند که عمدهترین شاخص توسعه باسوادی زنان و در کنارش بهبود بهداشت و درمان و کاهش مرگومیر نوزادان و اطفال است. همین پدیدههای توسعه آگاهی و رشد بهداشت و سلامت به کاهش نرخ باروری رسید. تجربه فعلی و دهه آتی جمعیتی ما، تجربهای است که کشورهای اروپایی یا کشوری مثل ژاپن دهههای گذشته داشتند و آنها هم به کاهش نرخ باروری رسیدند. در ایران هم باسوادی رشد کرد، شهرنشینی بیشتر شد و سبک زندگی بهواسطه تنوع اقتصادی تغییر کرد و همه اینها باعث کاهش باروری شد.
به فکر جبران باشیم و مرثیه آینده را نخوانیمپیامدهای کاهش نرخ باروری را کاظمیپور با اشاره به تجربه کشورهای اروپایی توضیح میدهد: «این کشورها سالخوردگی جمعیت را تجربه و سیاستهایی که اتخاذ کردند، یکی سیاست افزایش باروری و دیگری مهاجرپذیری بوده است. اما آن کشورها زمانی این سیاستها را به کار بردند که جمعیتشان پیر شده بود. در این کشورها هم سیاستهای جمعیتی خیلی کم جواب داد و جبران پیرشدن جمعیت را با مهاجرپذیری صورت دادند.
ایران هم قرار است 20 سال دیگر شبیه وضعیت چند دهه قبل کشورهای اروپایی و آسیایشرقی شود، اما ما چون زودتر متوجه شدهایم، میتوانیم با سیاستهای افزایش باروری این روند را کُند کنیم. کاظمیپور معتقد است ما هنوز جمعیت پیر زیادی نداریم و نیروی جوان و توانمند قابل توجهی در اختیار داریم، پس نباید به استقبال ابر بحران یا به گفته مسئولان، سیاهچاله جمعیتی برویم .
چرا الان این برآمدگی جمعیتی را که مخصوص نیروی جوان فعال است، نمیبینیم و اینها را پر رنگ نمیکنیم. این جمعیتشناس از اینکه ما همواره تلاش میکنیم نکات منفی را برجسته کنیم، انتقاد میکند و میگوید: «این مسیر را کشورهای دیگر هم طی کردهاند و خیلی از کشورها مثل کرهجنوبی و سنگاپور با استفاده از فرصت جمعیتی به غولهای اقتصادی تبدیل شدند. ما چرا بیشتر از اینکه از فرصت فعلی استفاده کنیم، مرثیه آینده را میخوانیم؟
یک جمعیت خاکستری در پیشرو داریم، نه ابر بحراناو معتقد است ابر بحران در انتظار ما نیست و باید گفت جمعیت ما رو به خاکستریشدن میرود. درست است که سالمندی زیاد میشود، ولی نباید به عنوان معضل تلقی شود. ما میتوانیم در کنار تلاشها و سیاستهای افزایش جمعیت روی مقولههای سالمندی فعال و سالم تمرکز کنیم تا افرادی که قرار است سالمند شوند، بهرهوری بیشتری برای جامعه داشته باشند. این جمعیتشناس میگوید مشکل جمعیت جوان فعلی درحوزه ازدواج، مسائل اقتصادی و عدمامنیت اقتصادی است. متاسفانه تمامی آحاد جامعه مشکلات اقتصادی را حس میکنند، اما با توجه به اینکه جوانها تازه وارد بازار کار میشوند و تشکیل زندگی میدهند، هزینه تشکیل زندگی بالاست و خودشان نمیتوانند مخارجشان را تامین کنند، نگرانیهای بیشتری برایشان ایجاد میشود.
مهمترین مشکل جوانان این است که به آینده خوشبین نیستندسیاستهای تشویقی چقدر میتواند در افزایش نرخ زادوولد و کُندشدن روند پیری جمعیت تاثیرگذار باشد؟ کاظمیپور معتقد است: «معمولا سیاستهای تشویق موالید به تنهایی جواب نمیدهد. این فقط مخصوص کشور ما نیست. وقتی شاخصهای توسعه باعث کاهش نرخ رشد جمعیت میشود، نمیتوانیم توسعه و رفاه را کم کنیم. ممکن است عدهای بگویند ما رفاه زیادی در شرایط فعلی نداریم، ولی مسأله رفاهطلبی افراد در روند توسعه است و آرمانگرایی بهواسطه افزایش تحصیلات و آگاهیهای عمومی؛ در این شرایط سیاستهای تشویقی کم جواب میدهد. البته این سیاستها در کشور ما در مرحله تدوین است و هنوز به طور کامل در فاز اجرایی قرار نگرفته است. با این حال، عوامل بازدارنده دیگری مثل تورم و تغییرات شدید اقتصادی میتواند همین سیاستهای تشویقی را هم تحت تاثیر قرار دهد و اثرش را کم کند.»
مهمترین مشکلات جوانان این است که به آینده خوشبین نیستند. این جمعیتشناس ادامه میدهد: «مشکل اساسی جامعه ما الان عدمامنیت اقتصادی و اجتماعی است. اینها دغدغههایی است که همیشه جوانها داشتند، اما اکنون بیشتر شده و انتظار میرود برای ایجاد ثبات اجتماعی و اقتصادی، افزایش امنیت اقتصادی و کاهش دغدغه جوانان برنامهریزی شود و امنیت اجتماعی وجود داشته باشد تا دغدغه جوان کاهش یابد.»
شرایط اقتصادی جامعه را به سمت پیری اجباری سوق دادهاحمد بخارایی، جامعهشناس، معضل پیرشدن جمعیت کشور و حرکت عدهای به سمت تجرد قطعی و بالا رفتن سن ازدواج را نشان از حرکت جامعه به سمت توسعه عقلانی میداند و میگوید: «این روند طبیعی باعث پیرشدن جمعیت میشود که پیرشدن جمعیت در شرایط فعلی غیرعادی نیست، بلکه پیرکردن جمعیت است که غیرعادی شده. این پیر کردن جمعیت بهواسطه شاخصهای اقتصادی و اجتماعی است که جوانان کمتر تمایل به ازدواج دارند یا نمیتوانند به داشتن فرزند فکر کنند. وقتی ازدواج به تاخیر میخورد، به دنبال آن، فرزندآوری نیز دستخوش تغییر میشود. اگر زوجی که در سی و چند سالگی ازدواج میکنند، بخواهند فرزندی داشته باشند، تعداد فرزندان آنها کمتر از دهههای قبل خواهد بود.» بخارایی توضیح میدهد: «امروزه به طور میانگین، هر خانواده کمتر از دو فرزند دارد. این افزایش غیرطبیعی سن ازدواج و کمفرزندآوری، چیزی است که به آن پیر کردن جمعیت میگویند، نه پیر شدن جمعیت!»
این جامعهشناس پیر کردن جمعیت را بهواسطه عوامل پیرامونی توضیح میدهد: «شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، عوامل بیرونی است که بیش از حد به جامعه فشار میآورد. در کشور ما با توجه به نظام سیاسی و شرایطی که در این چند دهه جامعه با آن مواجه بوده، باعث شده که جمعیت به سمت پیر شدن اجباری پیش برود و این، بیش از حدی که انتظار میرفت بود که میگوییم پیرکردن جمعیت! هنجارشکنی و تقابل با الگوهای سنتی، تا یک حدی در جامعهای که در حال گذار به سمت مدرن شدن است، منطقی تلقی میشود، اما وقتی این مهم بیش از حد و بیهنجارانه میشود، نشان از شرایط و فشارهای بیرونی است.»