روزی روزگاری مکرون!

نوید مؤمن: اتحادیه‌های کارگری در فرانسه مشغول برنامه‌ریزی برای دور بی‌سابقه‌ای از اعتراضات و اعتصاب‌های عمومی علیه اصلاحات اقتصادی دولت مکرون (بویژه بر سر افزایش سن بازنشستگی به 64 سال) هستند. از «مارین لوپن» رهبر جبهه ملی تا «ژان ملانشون» رهبر جریان چپ افراطی در فرانسه جملگی بر این باورند توهمات مکرون در حوزه حکمرانی به پاشنه آشیل کاخ الیزه و ساختار اجتماعی -سیاسی حاکم بر این کشور تبدیل شده است. در حالی که فرانسوی‌ها اصرار زیادی مبنی بر تعیین مدل حکمرانی و حدود و ثغور آن برای همه کشورهای دنیا دارند اما بایسته‌های حداقلی ترسیم ساختار «دولت - ملت» را در کشورشان نمی‌دانند!  امانوئل مکرون یکی از مصادیق حکمرانی بد در کشورش و جهان سیاست محسوب می‌شود؛ فردی که «تحمیل قواعد عمومی به جامعه» را نه به واسطه «قدرت اقناع‌گری» خود، بلکه به واسطه «توهم خودبرترپنداری» انجام می‌دهد! سال 2017 میلادی، زمانی که مکرون در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به پیروزی رسید، قصد داشت به رهبر بلامنازع اتحادیه اروپایی و منطقه یورو تبدیل شود. یکی از دلایلی که مشوق مکرون در این مسیر بود، گذار شهروندان فرانسوی از ۲‌جریان سنتی (سوسیالیست و محافظه‌کار) و دیگری، شکست آلمان در پیشبرد طرح اصلاحات ریاضتی در اروپای واحد بود. شکست سیاست‌های مبتنی بر ریاضت اقتصادی که از سوی آنگلا مرکل، صدراعظم سابق ژرمن‌ها بر منطقه یورو تحمیل شده بود و ناکامی سران اروپا در مواجهه با بحران اقتصادی سال 2009 میلادی - که تبعات سخت آن تا سال 2017 نیز ادامه داشت- زمینه لازم برای ظهور یک رهبر جدید در اروپای واحد را فراهم کرد. مکرون زمانی که در مسند ریاست جمهوری فرانسه حضور پیدا کرد، خود را نه حتی در کسوت سیاستمدارانی مانند ژاک شیراک و ژنرال دوگل بلکه در مسند ناپلئون بناپارت می‌دید! او می‌خواست بدون دردسر اروپا را فتح کند و به رهبری تاریخ‌ساز در حوزه روابط بین‌الملل تبدیل شود. اما در همان دور نخست ریاست جمهوری، سفره بسته‌ای که مکرون به ناگهان آن را گشود، فرانسوی‌ها و اروپایی‌ها را متوجه وزن واقعی مستاجر جدید کاخ الیزه کرد! مکرون قدرت اقناع حداقلی در قبال طرح‌های پیشنهادی خود را از دست داد. ترکیبی از مولفه‌های «رشد اقتصادی» و «ریاضت اقتصادی» در طرح‌های ارائه شده از سوی او، بیش از آنکه مرهون یک مهندسی اقتصادی دقیق باشد، منبعث از تلفیق نامتوازن مولفه‌ها در ذهن ایده‌پرداز آن (مکرون) بود.  حتی پس از کناره‌گیری مرکل از قدرت و سر کار آمدن «اولاف شولتس» صدراعظم فعلی آلمان، اروپایی‌ها مانع ارتقای جایگاه مکرون از رئیس‌جمهور فرانسه به رهبر اقتصادی اروپا شدند! وی در حوزه اقتصادی، بازی را نه‌تنها در فرانسه، بلکه در اروپا باخت!  در انتخابات ریاست جمهوری 2022، مکرون صرفا به لطف آرای سلبی جریان‌های مخالف جبهه ملی فرانسه و نامزد آن یعنی مارین لوپن، توانست در کاخ الیزه بماند. نتایج دور نخست انتخابات، حکایت از محبوبیت 23 درصدی رئیس‌جمهور فرانسه در بین رای‌دهندگان داشت! از سوی دیگر، در طول ۶ سال اخیر، تناقضات و پارادوکس‌ها در حوزه سیاست خارجی فرانسه به نقطه اوج خود رسید؛ جایی که فرانسوی‌ها از یک سو بر طبل ادامه جنگ اوکراین می‌کوبند و از سوی دیگر، می‌گویند اوکراین باید عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را برای همیشه فراموش کند! یا جایی که فرانسوی‌ها سخن از دیپلماسی در قبال پرونده هسته‌ای ایران به‌میان می‌آورند و از سوی دیگر، به سردمدار تصویب قطعنامه‌های ضدایرانی در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تبدیل می‌شوند! همچنین مکرون همان سیاستمداری است که از یک سو بر ایده شکل‌گیری ارتش واحد اروپایی اصرار می‌ورزد و از سوی دیگر، استمرار جنگ اوکراین و جلوگیری از تحقق صلح در این کشور را به مثابه یک دستورالعمل راهبردی از سوی آمریکا عملیاتی می‌کند! مکرون تلفیقی از «توهم، تناقض و ناتوانی» است؛ هم در حوزه اقتصاد و هم سیاست خارجی!  تاریخ مصرف مکرون مدت‌هاست به پایان رسیده اما خود او هنوز در توهمی غرق است که به واسطه آن خشم میلیون‌ها فرانسوی را از خود بابت آنچه اصلاحات اقتصادی می‌نامد، مشاهده نمی‌کند! در چنین شرایطی بعید است عمر سیاسی مکرون حتی به سال 2027 میلادی (پایان دور دوم ریاست جمهوری وی) برسد. تاریخ اروپا در آینده از مکرون به عنوان سیاستمداری شکست خورده و متوهم یاد خواهد کرد که ماحصل بازی وی در حوزه سیاست داخلی و خارجی فرانسه، چیزی جز عقبگرد پاریس در اروپا و نظام بین‌الملل نبوده است.