روزنامه جوان
1401/12/21
ترسیم واقعی ایران، گرایش به مهاجرت را کاهش میدهد
«من فقط باید از این خراب شده فرار کنم» شاید این جمله را از برخی از افرادی که تمام فکر و ذهن خود را به مهاجرت از کشور اختصاص دادهاند، شنیده باشید و البته به عنوان یک ایرانی از این نوع بی احترامی به سرزمین مادری ناراحت شده باشید. واقعیت این است که مهاجرت از کشور مختص جامعه ایرانی نیست و حتی در جوامع غربی و شرقی که اتفاقاً مقصد بسیاری از مهاجران ایرانی است هم این موضوع جریان دارد. رفتن و رسیدن به مدینه فاضله شاید یکی از سنتهای همیشگی بشر باشد، با این حال از آنجایی که به قول معروف آواز دهل شنیدن از دور خوش است، در بسیاری از موارد افراد بعد از رسیدن به مقصد مورد نظر دچار شرایطی میشوند که به افسردگی بعد از مهاجرت معروف است. فارغ از اینکه انسان بعد از ورود به جامعه جدید طبیعتاً دلتنگ خانواده، فرهنگ و جامعه قبلی خود میشود، از سوی دیگر مواجهشدن با واقعیت متفاوت با آن چیزی که در آرزوهای خود تصور کردهبود دچار دلسردی و افسردگی میشود که در این شرایط نیاز به مشاوره روانی بیش از پیش احساس میشود. به منظور بررسی شرایطی که موجب میل به مهاجرت میشود و شرایط روحی و روانی افراد بعد از مهاجرت به سراغ رضا پورحسین روانشناس رفته ایم و در گفتگو با وی این مسئله را مورد بررسی بیشتر قرار داده ایم که در ادامه متن این گفتگو ارائه میشود. از نظر روانشناسی چه عواملی موجب میشود که افراد میل به مهاجرت پیدا میکنند؟ اصل مهاجرت محل اشکال نیست، انگیزهها و اهداف آن مهم است؛ انگیزههایی که منجر به مهاجرت میشوند. در اینجا مهاجرت به معنای ترک وطن و تابعیت کشور دوم است. عدهای کشور خود را برای همیشه ترک میکنند و جمع دیگری در فواصل دور در رفت و آمد هستند. همه این تفاوتها در چگونگی کیفیت و ساکن شدن مهاجران اهمیت دارد؛ مثلاً اگر کسی جلای وطن و از سرزمین خود اعراض کند، با کسی که در کشور دیگری زندگی میکند، اما همچنان به دلایل مختلف به آن رفت و آمد میکند، متفاوت است. دلیل اینکه برخی از افراد به نوعی مهاجرت را مهمترین هدف زندگی خود میدانند، چیست؟ اگر بخواهیم از انگیزههای عمیق مهاجران صحبت کنیم، باید به صورت پدیدارشناسانه و با مصاحبه عمیق، قصد اساسی آنان را جستوجو و تحلیل کنیم. در غیر این صورت قضاوت ما ممکن است با نیت و قصد مهاجران یکسان نباشد، اما آنچه مطالعات ما نشان میدهد، کسانی که بدون دلایل تحصیلی، قضایی و امنیتی مثل تبعید، وطن خود را ترک میکنند، عموماً در هویت خویش دچار تعارض هستند و آگاهی آنها از هویت اساسی آنان مخدوش شدهاست. اینجا منظور از هویت چیست؟ هویت به معنای آگاهی از مختصات فرد در گروه، جامعه و سرزمین خویش است. وقتی فرد به مختصات دقیق خود در گروه هوشیار میشود، احساس هویت میکند. به لحاظ زمانی میتوان هویت را به هویت گذشته، هویت فعلی و هویت آینده طبقهبندی کرد. هویت جامع هویتی است که فرد، مختصات و موقعیت خود را در گذشته، حال و آینده بداند. اتصال زمانها به هم، شرط اساسی آگاهی از هویت منسجم است. مثلاً اگر من بدانم در گذشته در گروه دبیرستانی خود در رتبه چندم بوده ام و اکنون که دانشجو هستم در موقعیت مشخصی به سر میبرم و نیز بدانم و پیشبینی کنم که در آینده پس از فارغالتحصیل شدن در چه موقعیت شغلی، خانوادگی و ... قرار میگیرم، حتماً احساس خوبی از هویت خواهم داشت، اما اگر در این مثال، بدانم الان چه کاره هستم و مختصات من چیست، اما به دلایل اقتصادی و اجتماعی نتوانم مختصات آینده خود را ترسیم کنم، من احساس بی هویتی در آینده میکنم. دلیل آن، این است که مختصات خود را در آینده نمیدانم. نمیدانم آیا میتوانم ازدواج کنم؟ آیا میتوانم مسکن داشته باشم؟ آیا میتوانم شغل داشته باشم؟ آیا میتوانم از آزادیهای فردی توأم با هنجارهای اجتماعی برخوردار باشم؟ طبیعی است اگر من نتوانم برای هویت آینده یا مختصات آینده خود پاسخی پیدا کنم، ممکن است به جای دیگر یا به کشوری دیگر فکر کنم. فکر رفتن عموماً از فکر نماندن و نتوانستن شروع میشود، البته نقش رسانهها را در برجسته کردن نیازها، بزرگ نمایی مشکلات داخلی و ترسیم ایده آل و غیرواقعی از کشورهای دیگر به ویژه کشورهای غربی، نباید نادیده گرفت. به لحاظ موضوعی نیز میتوان هویت را طبقه بندی کرد؛ مانند هویت دینی، انقلابی، سرزمینی، فردی، قومی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و وطنی. همه این هویتها ممکن است در یک نفر جمع باشند و گاهی نیز یکی دو هویت برجستهتر از هویتهای دیگر باشند. اگر بخواهیم نامی برای هویت جامع انتخاب کنیم بهتر است از ترکیب «هویت ایرانی اسلامی» استفاده کنیم. نتیجه هویت چیست؟ نتیجه هویت نوعی «احساس تعلق» است؛ تعلق وطنی، تعلق اجتماعی، تعلق سرزمینی، تعلق انقلابی، تعلق اجتماعی، تعلق فرهنگی و تعلق قومی. به عبارت دیگر وقتی هویت انسان یعنی توجه و هوشیاری نسبت به مختصات خود در گروه و جامعه ارتقا مییابد، تعلق انسان افزایش پیدا میکند؛ مثلاً هویت اجتماعی و سرزمینی، تعلق اجتماعی و وطنی فرد را پدیدار میکند و ارتقا میبخشد. همانطور که هویت دینی باعث افزایش تعلق دینی خواهد شد. در اینجا وقتی فردی مهاجرت میکند از نظر هویتی چه وضعیتی دارد؟ بدون اینکه بخواهیم به انگیزههای خیلی فردی توجه کنیم، میتوانیم پیش بینی کنیم که هویت و تعلق کسانی که به راحتی مهاجرت میکنند و در این خصوص تحت هیچ فشاری هم برای ترک وطن نیستند؛ تعلق سرزمینی و تعلق به مؤلفههای هویتی مثل زبان، مرز و اقلیم در آنان کاهش یافتهاست؛ نمونههایی وجود دارد که تحت دنیای ترسیم شده رسانهای احساس کردهاند که با مهاجرت به یک اتوپیا و مدینه فاضلهای میرسند، اما وقتی برای مدتی بین آنان زندگی میکنند، کمکم احساسات و پیوندهای عاطفی بین خود و سرزمین و نیز فروریختن دنیای ترسیمشده در مقابل دنیای عینی، آنان را به ورطه پشیمانی و فکر بازگشت میاندازد. به تعبیر یکی از اساتید ایرانی و برجسته یک دانشگاه سوئیسی «من در اینجا از همه امکانات برخوردارم، اما ته ته قضیه این است که من به اینجا تعلق ندارم و جالب است که آنها نیز محترمانه به من میفهمانند که تو متعلق به ما نیستی! این احساس نوعی غم غربت و افسردگی پنهان را در من ایجاد کردهاست.» در این نمونهها، گاهی افراد بین تعلقات سرزمینی و فرهنگی از یک سو و تحمل فرهنگ دیگری در یک حالت متعارض قرار میگیرند که این حالت نوعی احساس گناه را به آنها تحمیل میکند. میدانیم که احساس گناه در اثر خط نخوردن پیوند عاطفی خویش با وطن، انواع اختلالات عاطفی را بروز میدهد. در این خصوص باید آنها را به آمدن به وطن دعوت کرد و آغوش خود را برای آنان باز کرد. در شرایطی که برخی به دنبال مهاجرت در هر صورتی هستند، چه باید کرد؟ برای برونرفت از این مشکل، دولتها و رسانههای داخلی باید بر فرصتها و ویژگیهای سرزمینی و البته ایجاد شرایطی که شهروندان بدانند میزان نسبی از نیازها، آرزوها، آزادیهای فردی و شرایطی، چون شغل و رفاه نسبی در سرزمین خودشان فراهم است را ایجاد کنند. کشور ما فرصتهای بسیار زیادی دارد که در سایه ضعف رسانه ای، ندانستن مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی به محاق رفتهاند. به عبارت دیگر بین جامعه تصویرشده از ایران و واقعیت ایرانی فاصله وجود دارد و گاهی رسانههای بیگانه با تاریکنمایی، این فاصله را به یک دره عمیق تبدیل کردهاند. در این صورت افرادی که از امکانات مالی متوسط برخوردار هستند و از سوی دیگر تعلقات اجتماعی و سرزمینی و نیز فرهنگی آنان رو به کاهش گذاشتهاست، به رفتن و نماندن فکر میکنند. به نظر من ترسیم واقعی از کشور، توجه به وجوه منفی و مثبت به معنای واقع نگری و امیدآفرینی و توجه به مؤلفههای هویت و تعلق سرزمینی به میزان زیادی گرایش به مهاجرت را کاهش میدهد. به هر شکل ما نباید پیوند عاطفی افراد جامعه را با هویت ایرانی اسلامی کاهش دهیم. در این مسیر هرگونه واگرایی، قطبیسازی جامعه و گسترش شرایط بداقتصادی و ابهام در آینده به ویژه در آینده جوانان میتواند زمینههای رفتن را فراهم کند.
سایر اخبار این روزنامه
ختم براندازان به خانه عنکبوت
معنای توافق ایران و عربستان
ترسیم واقعی ایران، گرایش به مهاجرت را کاهش میدهد
فرصتسوزی جمعیتی با بیمهری بودجهای
رشد شیوع کرونا با شیب ملایم
سقوط دلار با ضربه کاری
شبنشینی با مرگ در آخرین چهارشنبه سال
آغاز نظم غیرامریکایی در غرب آسیا
دولت حامی سوءمدیریت نباشید
چه نیکوست ملتهای عدالتخواه بیشتر با یکدیگر آشنا شوند
سپاهان به صدر جدول چسبید
پلیس آگاهی پایتخت نوزاد ربوده شده را به خانوادهاش رساند