روزنامه جوان
1401/12/23
دولتها به آموزش و پرورش به عنوان شر لازم نگاه کرده اند
آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آموزش و پرورش و به شکل خاص آموزش عمومی و رسمی در جمهوری اسلامی از جایگاه بسیار رفیع و ارزشمندی برخوردار است. ما میبینیم که هشت روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ حضرت امامخمینی (ره) بیانیهای صادر کردند که به بیانیه بازگشایی مدارس معروف شده و در آنجا چند نکته اساسی را برای آموزش و پرورش مطرح کردند و نگاهی را که به آموزش و پرورش داشتند، اعلام کردند. آموزش و پرورش در طول انقلاب اسلامی هم از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده به نوعی که در نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی این گونه مطرحشده که تعلیم و تربیت بیتالغزل مسائل بعد از انقلاب است، بیتالغزل یعنی مهمترین مسئله و باز در جای دیگری فرمودند در بلندمدت مهمترین مسئله انقلاب اسلامی مسئله تعلیم و تربیت و مسئله فرهنگ است. این نکته بسیار حائز اهمیت است که اصلاً انقلاب اسلامی و قیام مردم ما اتفاقاً برای انسانسازی رخ داد. ما انقلاب نکردیم که برجهای ۱۰۰ طبقه بسازیم یا مقصد نهایی ما فقط ایجاد رفاه و تأمین معیشت برای مردم نبودهاست، انقلاب اسلامی برای این است که انسان ساخته شود و انقلاب اسلامی خودش را ادامه نهضت انبیا میداند و هدف نهضت انبیا ساخته شدن و قیام مردم به قسط بودهاست، اما وقتی ما در ادامه همین به وجه نهادینهشده و سیاسی انقلاب اسلامی که جمهوری اسلامی است، میرسیم میبینیم که وزارت آموزش و پرورش به یکباره وزارتخانه درجه سه و چهار میشود و از آن اهمیت راهبردی و فوق راهبردی میافتد. این خیلی مسئله عجیب و غریبی است که تا وقتی ما در افق اندیشه رهبران انقلاب هستیم، میبینیم آموزش و پرورش یک جایگاه متعالی دارد که اصلاً دست کسی به این محور، موضوع و نهاد نمیرسد، اما به محض اینکه وارد جمهوری اسلامی میشویم میبینیم که آموزش و پرورش نهتنها از اولویت میافتد، بلکه حتی اولویت دوم ما هم نیست و همیشه اولویت درجه سه یا چهار ما بودهاست. پرداختن به آموزش و پرورش میتوانست چه تأثیری در روند جمهوری اسلامی ایران داشتهباشد؟ یکی از دلایلی عدم فتحها و عدمموفقیتهایی که ما در طول انقلاب داشته ایم، همین مسئله بوده که به آموزش عمومی همیشه به عنوان یک مصرفکننده نگاه کرده ایم، همیشه به عنوان یک نهاد مصرفی که هر چقدر میشود باید کمتر به آن پرداخته شود و به قول معروف به عنوان یک شر لازم دیده شدهاست؛ یعنی گفتهاند این بالاخره یک خرجی است که باید انجام شود و به عنوان رفع تکلیف به آن نگاه شدهاست. دولتها گفتهاند، چون در قانون اساسی آمده که آموزش باید رایگان باشد و وظیفه حاکمیت است، لذا انجام میشود، اما به طور معمول رؤسای جمهور ما یک نگاه درجه اولی به این مسئله نداشتهاند. همه اینها در حالی است که حتی اگر دنبال توسعه غربی هم باشیم، این وزارتخانه، محلی است که سرمایه انسانی ۱۸ وزارتخانه دیگر را تأمین میکند و سرمایه انسانی هم پایه توسعه و رشد است و بر همین اساس ما اگر بر مبنای الگوی توسعه غربی هم بخواهیم به مسئله نگاه کنیم، حتی نگاه سکولار و غربی داشته باشیم، باز هم باید آموزش و پرورش را در اولویت قرار دهیم که متأسفانه انجام نشدهاست. برای تداوم انقلاب اسلامی، برای شکوفایی جامعه انقلابی، برای توسعه جامعه، ما هیچ راه دیگری نداریم و گریزی نیست که به آموزش و پرورش بپردازیم و این نهاد را یکبار برای همیشه جدی بگیریم. دلیل اینکه تا به حال به آموزش و پرورش آنقدر که باید پرداخته نشده چیست؟ مسئله این است که دولتهای ما همیشه به دو سال و چهار سال پیش رو فکر کردهاند، به کارهایی که در کوتاهمدت بتواند بازدهی داشته باشد و چیزی که در مقیاس ۲۰ سال، ۳۰ سال و ۱۰۰ سال بازدهی دارد، طبیعی است که دولتها به آن وقعی نمینهند، به همین دلیل باید یک سازوکار مشخصی برای این مسئله تدبیر شود. چالش و مسئله اصلی آموزش و پرورش ما چیست؟ خیلیها دیدگاهها و نظرات متفاوتی در مورد مسئله اصلی آموزش و پرورش دارند، بسیاری مسئله اصلی آموزش و پرورش را کمبود بودجه کافی برای اداره این نهاد میدانند، تعداد زیاد دیگری عدم وجود زیرساختهای لازم مانند فضای لازم و تجهیزات آموزشی را مسئله اصلی میدانند، خیلیها اشکال اصلی را به کتاب درسی و تربیتی نبودن کتب درسی باز میگردانند، برخی مسئله اصلی را به نیروی انسانی و عدمکفایت نیروی انسانی چه از جهت کیفی و چه از جهت کمی بازگشت میدهند، ولی حرف ما این است مسائل آموزش و پرورش همه در مدرسه خلاصه میشود و تمام ایراداتی که در نهادهای متعدد و بالادستی وزارتخانه و نهادهای آموزشی رسمی ما هست، همه در مدرسه جمع شده و در آن محل بازنمایی میشود، بنابراین ما اگر مدرسه را به خوبی تحلیل کنیم، میتوانیم سرنخ کل آموزش و پرورش را به دست بیاوریم. مدرسه موجود به اعتقاد عده زیادی ناکارآمد است و البته فکر نمیکند هیچ کسی این نظر را داشته باشد که مدرسه فعلی کاملاً کارآمد است و از وضعیت موجود راضی باشد، هر چند ممکن است برخی معتقد باشند که ۴۰ درصد و برخی دیگر ۷۰ یا ۱۰ درصد اعتقاد داشته باشند که کارویژه خود را انجام میدهد ولی همه در اینکه درصدی ناکارآمدی وجود دارد و متنابه هم هست، در میان صاحب نظران احتمالاً اتفاق نظر وجود دارد. در کنار اینکه مدرسه ما نمیتواند مأموریت تربیتی و آموزشی خود را به خوبی انجام دهد، لازم است به این نکته توجه شود که پیش از این در بیش از ۱۰۰ سال قبل و حدود ۲۰۰ و ۳۰۰ سال پیش مکتبخانه و کلاً آموزش همیشه از طرف نهادهای سنتی حمایت میشد و حدود ۱۰۰ سال است که مدارس به این شکل ایجاد شدهاست. از بعد از مشروطه قوانین آن گذاشتهشده و قانون معروف شورای معارف ملزم کرد که مدارس همگی رسمی و عمومی باشند، همه باید در مدارس حضور پیدا کنند، ساختمان مدارس باید فلان استاندارد را داشته باشد. دارالفنون متعلق به زمان ناصرالدین شاه است که بعد از دارالفنون ما دیدیم اصلاً نیاز داریم قبل آن، مدرسه را از پایه و در آموزش ابتدایی و عمومی تقویت کنیم که بعد قوانین آن گذاشته شد. آموزش قبل از این دوره به چه شکلی بود و چه تفاوتی با الان داشت؟ قبل از دوره مدرنسازی آموزش پشتیبانی میشد، پدر شغلی را که داشت، به فرزند خود آموزش میداد و آموزشهای فنی و حرفهای و کشاورزی مانند کفاشی و نجاری توسط پدر به فرزند خود، البته اکثراً به پسران منتقل میشد، الان، اما این مسئله به عهده آموزش و پرورش و سازمان رسمی آموزشی قرار گرفتهاست. قبلاً حتی ممکن بود در بازار بسیاری از آموزشها اتفاق بیفتد و نهاد بازار آموزش میداد که الان این هم کمتر انجام میشود. حال در شرایطی هستیم که وزارتخانه و نهادهای بالادستی مدرسه توان پشتیبانی از مدرسه را در جهت انجام مأموریتهای تربیتی و آموزشی ندارند و مانع از این هم میشوند که نهادهای سنتی مانند خانواده و بازار بیایند و مدرسه را پشتیبانی کنند. در نتیجه شرایطیشده که مدرسه خودش توان تأمین مأموریت خود را ندارد، نهاد بالادستی هم توان پشتیبانی ندارد و نهادهای سنتی تعلیم و تربیت هم منع میشوند، از اینکه به آموزش و پرورش رسمی کمک کنند و وارد مدرسه شوند. یعنی منع قانونی در این خصوص وجود دارد؟ منع قانونی وجود ندارد، ولی آنقدر قوانین، آیین نامه ها، مجوزها و مانند آنها را الزامی کردهاند که عملاً این نهادهای سنتی عطای آن را به لقایش میبخشند و عملاً نمیتوانند وارد مدرسه شوند. اصلاً مدرسه چه مقدار برای تربیت دانشآموزان توانایی دارد؟ یکی از مسائل جدی که ما با آن روبهرو هستیم، این است که طرح تربیتی متقن برای مدرسه داری وجود ندارد، هر چند ما سند تحول بنیادین، مبانی نظری سند تحول، زیرنظامهای سند و حتی ره نامه را هم داریم، ولی اینها هیچکدام طرح تربیتی نیستند و در این مقام هم نبودهاند که برای مدرسه طرح تربیتی باشند، بنابراین الان در وزارتخانه ما نیز معاونت تعلیم و تربیت یا آموزش یا هر معاونت دیگری که مربوط به این مسئله است، هیچکدام طرح تربیتی مدرسه به این عنوان که بگوییم طرح شما برای تربیت دانشآموزان در مدرسه چیست و ارائه کنند، ندارند. معمولاً بخشنامهها و ابلاغیههایی را داریم و روزانه بیش از یک ابلاغیه فقط از طرف معاونت تربیتی وزارتخانه برای مدارس میرود که ممکن است از طرف وزارتخانه یا در سطح استان باشد و هر روز بیش از یک بخشنامه دریافت میشود که عموماً به شکل جدای از هم نیز فرستاده میشوند و سر و ته آنها معلوم نیست، اینکه پیوست تربیتی اینها چیست و نسبت آنها با هم چگونه است، مشخص نیست و مشخص نمیکند اصولاً میخواهیم دانشآموز را در امسال یا ۱۲ سالی که در مدرسه است، چکار کنیم. معمولاً حرفهای کلی زده میشده، صفات کلی آورده میشود، اما در مجموع اینها تبدیل به یک طرح قابل دفاع و منسجم نشدهاند. این مسئله فقط در وزارتخانه نیست، بلکه در بسیاری از مدارس پیشرو در داخل کشور و مدارس غیردولتی را که تجربهنگاری و مصاحبه نگاری کردیم، اینها عموماً طرحهای تربیتی قابل دفاعی ندارند، یا تقلید ناقصی از طرحهای غربی مانند فنلاند و شرقی مانند ژاپن هستند یا اینکه بر اساس تجربیات خودشان یک طرحی که به نظرشان الگویی است که اثر بخشی دارد انتخاب کرده و دارند کار میکنند، بنابراین میبینیم که معمولاً همدیگر را هم قبول ندارند و به شکل جزیرهای هر کدام کار میکنند.