روزنامه آرمان امروز
1402/01/19
آرمانهای «کیومرث»
آرمان امروز- حميد رضا خالدي: بالاخره دو روز پس از درگذشت (خودکشي) شوکهکننده و تلخ کيومرث پوراحمد، کارگردان سرشناس سينما، با زندگي و حاشيههاي پيش آمده در مورد آن، روز گذشته پيکر وي با حضور اعضاي خانواده و همکارانش در قطعه هنرمندان بهشت آرام گرفت. مرضيه برومند مديرعامل خانه سينما، به عنوان نخستين سخنران اين مراسم گفت: «ميدانم که همه در اين دو روز و در آينده درباره شخصيت هنري، صداقتش، شجاعش، يکرو بودنش و...خواهند نوشت اما مجموعه «قصههاي مجيد» او را نمي توانم کنار بگذارم،او مستقيم به قلب داستان زد در حالي که من به عنوان کسي که براي بچهها کار کردهام به فانتزي پناه بردم.» همچنين در اين مراسم مهرانه ربي همسر پوراحمد نيز در اين مراسم گفت: «کيومرث مرا کشت و پروندة مرا بست. ما هميشه با هم بوديم. چيزي که برايم عجيب است، اين است که او اصلا چنين شخصيتي نداشت و من اين اتفاق را باور نمي کنم. قرار بود يک هفتهاي برود و برگردد، من هم نميتوانستم بروم...» در بخش ديگري از اين مراسم، دخترپوراحمد هم به نمايندگي از ديگر خواهرانش گفت: «هميشه به پدرم ميگفتم فکر نميکنم هيچ دختري پدري مثل ما داشته باشد چون او عاشقانه دخترانش و نيز ايران را دوست داشت.»حدس زدن مضمون 8 صفحه نامه، کار سختي نيست!
در حاشيه اين مراسم، هومن ظريف روزنامه نگار و مستندساز در خصوص ويژگيهاي شخصيتي کيومرث پوراحمد در گفتوگو با خبرنگار «آرمان امروز» گفت: اصولا آن مرحوم شخصيتي «اتو» کشيده و انساني آرمانخواه و بسيار مبادي آداب و دقيق بود. آرمانهاي وي را ميتوان بهخوبي در فيلمهايش نيز مشاهده کرد. فيلمهايي که مهر تاييدي بود بر مدينه آرماني وي. کما اينکه وقتي ميخواست مادرش را براي نقش معروفش در سريال قصههاي مجيد انتخاب کند، بدون آنکه «پرويندخت يزدانيان» را معرفي کند از هيات انتخاب بازيگران سريال ميخواهد تا از مادرش تست بازيگري بگيرند و تنها زماني وي را معرفي ميکند که در تست بازيگري قبول شده است. وي افزود: در مثالي ديگر، در فيلم«کفش هايم کو؟» شادروان پوراحمد، کاراکتر اصلي فيلم که کيانيان نقشاش را بازي ميکرد، بين سالمرگ مادر و تاريخ انقلاب مشروطيت مردد است. در حقيقت، مادر نمادي از مام وطن است در ظاهر به خاطر آلزايمر، تاريخ مشروطيت را به اشتباه عنوان ميکند درحاليکه پوراحمد در آن با تجاهل دانا، بياعتمادياش را نسبت به تماشاگران عنوان کرده و درواقع، منظورش اين است که مردم دچار آلزايمر تاريخي شدهاند!.
ظريف همچنين مروري به حاشيههاي فيلم آخر پوراحمد ميزند و ميگويد: «زمانيکه ايشان به خاطر برخي ملاحظات اجتماعي، آخرين فيلم خود را در جشنواره تحريم کرد، تهيه کننده و برخي از عوامل در جشنواره حاضر شدند. رويهاي که باعث شد تا پوراحمد در اين زمينه اعلام کند: «وقتيکه تهيه کننده راضي است، من اختياري از خودم ندارم ولي در عين حال اعلام مي کنم که جشنواره را قبول ندارم!» حالا بايد از کسانيکه بدون اجازه وي، در جشنواره حضور پيدا کردهاند و بدون داشتن اجازه معنوي، آن را نمايش دادند، سوال کرد که آيا شما [...] هستيد؟»
در ادامه به نحوه آشنايي خود با کيومرث پور احمد نيز ميگويد: «نخستين برخورد ما به ديدارمان در جشنواره فيلم فجر و نمايش فيلم کفشهايم کو؟ برميگردد. بعد از نمايش فيلم، فرصتي دست داد تا با ايشان خوش و بشي داشته باشم. همچنين در همان زمان و در هنگام برگزاري نشست خبري در جشنواره، من از آقاي رضا کيانيان سوال کردم که فکر نميکنيد منظور اصلي نويسنده و فيلمساز فيلم کفشهايم کو؟ از اينکه کارکتر اول فيلم آلزايمر دارد و تاريخ دقيق مشروطه را بهخاطر نميآورد، طعنه به فراموشي جامعه ما باشد؟ که کيانيان با همان قيافه حق به جانب هميشگي جواب داد: «البته حق با شماست ولي اين ديگر وظيفه شما منتقدان است که به تحليل فيلم بپردازيد!» وقتيکه من اين ديالوگ را در چنل تلگرامي خود منتشر کردم، آقاي پوراحمد با من تماس گرفتند و ضمن تشکر، نقد من را ستود. وقتيکه آقاي هوشنگ مرادي کرماني در دومين فيلم مستند من يعني «عباس يميني شريف» حاضر شدند، با شناختم نسبت به او و پور احمد کاملتر شد. دقت کنيد که مرادي کرماني چند سال قبل با وجوديکه هنوز ميتوانست بنويسد اما، از نوشتن استعفا داد. هردوي اين بزرگواران متاثر از اجتماع هستند.: وي تاکيد کرد: «وقتيکه فردي مانند کرماني که هر چه بنويسد پر فروش است، با آن ذهن ايده آل پسندش استعفا مي دهد آيا اين معنادار نيست؟! حالا چرا عجيب است که دوستش (پور احمد) نيز دچار افسردگي شود؟ مردي که به شدت از آلزايمر مردم رنجيده خاطر است. کمااينکه در همان فيلم کفشهايم کو؟ همذات پنداري ظريفي با سهراب سپهري دارد که مي گويد: «مادرم در خواب است و منوچهر و پروانه، و شايد همه مردم شهر!» که اشارهاي دارد به خواب آلزايمر گونه مردم شهر.»
وي با گلايه از برخي از مطالبي که در اين چند روزه در مورد پوراحمد منتشر شده مي گويد: «مثلا در روزنامه هم ميهن (روز پنج شنبه)، دوتن از منتقدان، تلاش کردند تا وي را فردي نازک نارنجي جلوه دهند در حاليکه وي سازنده آثار جدي و کم نظير اجتماعي بود. حتي سريال قصههاي مجيد وي نيز نه طنز، که ساختهاي در ژانر اجتماعي بود. پوراحمد همان فردي بود که در ابتداي فيلم کفشهايم کو، به خاطر ممانعت ارشاد و ايرادي که گرفته بودند مجبور شد بنويسد: دستهايي که در اين فيلم دستهاي رضا کيانيان را لمس مي کنند، دستهاي همسر اوست! به بياني وي با اين جمله اعتراض خود را به سياست گذاران سينما و تلويزيون ما به شکلي جدي مطرح کرد. همان سينما، تلويزيوني که لمس دستان نامحرم در فيلمها را به شرط آنکه در جريان يک صحنه ضرب و شتمي و درگيري باشد بلامانع ميداند اما لمس دستان پرمهر را نفي ميکند! اين مستند ساز همچنين در پاسخ به اين سوال که آيا اطلاعي از محتواي وصيت نامه 8 صفحه اي پوراحمد داريد يا خير؟ نيز ميگويد: «من اين وصيتنامه را نديدهام اما تصور کردن مضمون آن کار چندان مشکلي نيست! کافي است که مسئولان وزارت ارشاد 8 فيلم پرفروش و محبوب و پرطرفدار وي را در قالب يک پک منتشر کنند تا مردم و مسئولان، خود را با پيام آن فيلمها محک بزنند و هشت صفحه وصيت نامه را حدس بزنند.
سایر اخبار این روزنامه
اژهای: با بگیر و ببند هزینهها بالا میرود
آرمانهای «کیومرث»
جامعه ظرفیت بحرانهای بیشتر را ندارد
«هدايت» در سه روايت
مسیر سخت سراب خوشبختی
باکو در آستانه برخورد نظامی
تلاش نمایندگان برای حذف رقبای انتخاباتی
اسرائیل گرفتار در باتلاق گروههای مقاومت
قیمتها بالا خبری از خریدار نیست
مشاجره مسئولان برسر قتلگاه کودکان اهوازی
روسیه به ناشنوایان ایران ویزا نداد!
جامعه ظرفیت بحرانهای بیشتر را ندارد
تصمیم دیرهنگام برای تغییر ساعت!