فقدان تلخ جامعه‌شناس میاندار

تقی آزاد ارمکی
در ابتدا درگذشت دکتر عماد افروغ به جامعه علمی، حوزه سیاست و اجتماعی کشور تسلیت می‌گویم. زنده یاد دکتر افروغ چند ویژگی منحصر به‌فرد داشت که شاید بتوان در افراد انگشت شماری این صفات را مشاهده کرد و این امر فقدان ایشان را تلخ‌تر می‌کند. نخست اینکه او یک جامعه شناس معتقد مسلمان و دغدغه‌شان «دینداری» و «انتقاد» بود. این ویژگی ممتاز از جوانی و در حوزه دانشگاه و سپس در حوزه سیاست همراه او بود...
ويژگي منحصر به‌فرد بعدي زنده ياد افروغ  که کمتر در ميان اصولگرايان وجود داشت، او اصولگراي ميانه‌رو و معتدل بود و همواره سعي مي‌کرد در مسائل اجتماعي و سياسي کاملا مياندار وميانه‌رو باشد و اين ويژگي به او کمک مي‌کرد تا ويژگي سومي به وجود بيايد تا بتواند مسائل جاري کشور و تحولات را بفهمد و به‌درستي درک کند.
صفت ديگر دکتر افروغ اين بود که سياست را براي اصلاح و خدمت مي‌خواست تا سياست را براي سياست و قدرت. برخلاف بسياري از افراد صولگرا و اصلاح طلب که از انقلاب برآمده بودند و سياست را براي قدرت، حکمراني، قدرت‌سازي و قدرت‌نمايي مي‌خواستند؛ به همين دليل بود که او فقط يک دوره به مجلس رفت و زبان تند انتقادي داشت و دغدغه و مساله او «خدمت» بود. اگر اين ويژگي‌ها در کنار يکديگر، از عماد افروغ يک شخصيت ممتاز در ميان جامعه شناسان، منتقدان اجتماعي و اصولگرايان ساخته بود و همين امر باعث مي‌شد که اصولگرايان خيلي با او رفيق نباشند و حوزه سياست خيلي با او سر سازگاري و آشتي نداشت. برخي از چهره‌هايي که در حوزه نقد اجتماعي بوده و هستند، زنده ياد عماد افروغ را خيلي قبول نمي‌کردند به اين دليل که او همچنان به دينداري و اعتقاداتش پايبند بود و سعي مي‌کرد که دينداريش را حفظ کند و جامعه ديندار را تبليغ نمايد تا جامعه سکولار. ثمره نوشته‌ها و مصاحبه‌‌هاي دکتر عماد افروغ، دانش و تجربه بود و بخشي ديگر شخصيت و خلقياتش. او انساني صريح و شجاع بود و صراحت و شجاعت به او کمک مي‌کرد که با دانش و آگاهي‌اش را مفهوم پردازي کند و به سراغ فهم دقيق از جامعه ايراني برود.


يکي ديگر از ويژگي‌هاي اين جامعه شناس برجسته که بيماري به ايشان فرصت نداد که در اين زمينه بيشتر ماندگار شود، اعتقاد به جامعه شناسي بومي بود؛ علمي که در اين سرزمين به واسطه دانشمندان آن مي‌تواند موثر باشند و از اين علم استفاده کنند براي شناسايي  موقعيت‌ها و نظريه پردازي. افروغ خيلي ابايي نداشت که خودش را نظريه پرداز مسائل اجتماعي نداند، چون تمايلي به کپي برداري و به‌کارگيري مجموعه‌اي از نظام‌هاي مفهومي نداشت، چون اين استاد برجسته جامعه شناسي از دانش استفاده مي‌کرد اما تمايل داشت به اين ساحت برسد و به واسطه دانش را ارتقا دهد. اين امر باعث مي‌شد او يک منتقد دانشگاه باشد، چون احتمالا اعتقاد داشت دانشگاه درگير کپي کاري و تکرار خودش است. او با اين خلقيات و اعتقادات در کنار دانش مي‌توانست برخي را آزار دهد، همان‌طور که در گفت‌وگوهاي تلويزيوني و مراودات در دانشگاه، خيلي‌ها رامستقيم و غير مستقيم نقد مي‌کرد و بسياري از اين نگاه شجاعانه افروغ نسبت به خودشان معترض بودند و او را غير خودي قلمداد مي‌کردند. بي‌شک فقدان افراد مستقل، مياندار و دغدغه‌‌مند که دغدغه‌شان اجماع، وحدت ملي و ارتقاي فرهنگ است تا تقويت خود و جناح‌گرايي، به جامعه آسيب وارد مي‌کند. جامعه ما از اين بابت يک جامعه نحيف و مشکل اساسي کشور، فقدان نيروهاي مياندار است. کمرنگ بودن اين امر موجب شده جامعه ايراني ضعيف شود و يک مشکل کوچک مانند حجاب به لشکرکشي نهاد انتظامي وامنيتي ختم گردد، درصورتي که اين مشکل با نيروي مياندار قابل حل است تا نيروي انتظامي و قضائي. پس شخصيت‌هاي مستقل و ميانداري مانند زنده ياد دکتر افروغ که خودش را جدا از دغدغه‌هاي سياسي و حزبي  مي‌ديد، نبود امثال او ضايع بزرگي براي جامعه ايران است و ما متاسفانه يک انسان بزرگي را از دست داديم که جايگزيني او يک دوره تاريخي طلب مي‌کند.