روزنامه جوان
1402/02/04
خاتمی هیچ عقیدهای به استقلال قوا و یکدستنشدن قوا نداشت!
استقلال قوا فرض قانون اساسی دارد و اصلاحطلبان وقتی که قوه مجریه را در اختیار میگرفتند-که سیواندی سال از این چهار دهه انقلاب چنین بود- بسیار بر استقلال قوا پافشاری میکردند. حالا با انتشار خاطرات مرحوم هاشمی معلوم شده خاتمی اعتقادی که به استقلال قوا نداشته هیچ، دنبال یکدستکردن قوا هم بوده است! اصلاحطلبان در دو سال اخیر با مفروضگرفتن یکدستشدن سهقوه از افراد یک جناح، مدام تکرار میکنند که کشور در خطر تمامیتخواهی قرار گرفته است، اما مطابق خاطرات سال ۷۸ مرحوم هاشمی، آقای خاتمی، رئیسجمهور وقت در دیدار با هاشمی که لابد مرجعیت و صلاحیتی برایش در تعیین رئیس قوه قضائیه قائل بوده است، برای انتخاب رئیس دستگاه قضا لابی میکرده است: «آقای [سیدمحمد]خاتمی، به دفترم آمد در مورد رئیس احتمالی قوه قضائیه بعداز آقای [محمد]یزدی صحبت کرد. مایل است، افرادی مثل آقای [سیدمحمد موسوی]خویینیها و یا آقای [سیدکاظم]نورمفیدی و یا آقای [سیدمصطفی]محقق داماد منصوب بشوند و در درجه بعد، افرادی مثل آقای [سیدحسن]طاهری خرمآبادی یا سیدمحمود هاشمی [شاهرودی]».این خاطرات خیلی واضح است. هیچطور دیگری نمیشود آن را تفسیر و تأویل کرد. آقای خاتمی باید مثل پشت تریبون و مثل مانیفستهای اصلاحطلبی به استقلال قوا معتقد میبود و احترام میگذاشت، اما ظاهراً پشت صحنه خبرهای دیگری بوده است، زیرا نهتنها به استقلال قوا اهمیتی نمیداده و باور نداشته بلکه به قانون اساسی هم که تعیین رئیسقوه قضائیه را از وظایف رهبری میداند، اعتقادی نداشته است، با آنکه برای حفاظت از قانوناساسی قسم یاد کرده بوده است! خاتمی با حضور در دفتر مرحوم هاشمی به دنبال تمامیتخواهی بوده و میخواسته رئیسقوه قضائیه را خارج از اصول دموکراتیک و با کدخدامنشی آقای هاشمی و به شکل هیئتی تعیین کند و رئیس همسوی با خود را در دستگاه قضا بنشاند. شاید البته گمان میکرده است که قوای مجریه و قضائیه دو تمدن هستند که میتوانند با گفتگو مشکلاتشان را برطرف کنند و یکی شوند آن هم با هدایتهای یک فرد فراتمدن به نام مرحوم هاشمی!
البته شاید نیازی به این خاطرات نباشد که مدعی شویم اصلاحطلبان هیچ وقت به استقلال قوا و اهمیت یکدستنشدن قوا باور نداشتند و شواهد و آوندهای فراوان در ابنباره هست، از جمله اینکه در همه انتخاباتها همزمان برای تصاحب دولت و مجلس تلاش میکردند، اما تعجب از این همه نوشته و تحلیل و تجزیه درباره یکدستشدن قوا به عنوان یک اتهام و یک زیان برای دموکراسی است که اکنون جامعهشناسان این گروه هر روز درباره آن مقالههای علمی مفصل مینویسند. با اینحال در همان خاطرات مرحوم هاشمی، آمده است که خاتمی تمهیداتی هم برای «مجلس یکدست با دولت» چیده بوده است: «(خاتمی) در مورد صحبتهایش در اجتماع استانداران گفت، به خاطر شیطنتهایی که علیه او میشود و نیز به خاطر فشاری که بر مطبوعات هست، ابراز کرده و اظهار اطمینان کرد که در انتخابات آینده مجلس، جناح موافق دولت بر محافظهکاران پیروز میشوند؛ حتی اگر شورای نگهبان، تعدادی از نامزدهایشان را رد کنند.»
خوبی ماجرا البته آنجاست که مرحوم هاشمی در آن زمان خیلی به این تحرکات اهمیت نمیداده است. برای مرحوم هاشمی رفتوآمد خاتمی به دفترش برای تعیین رئیسهمسو در دو قوه دیگر، در حد زیادبودن کلر استخر و سوختن چشمش و سیاهشدن انگشترش اهمیت داشته است: «ساعت ۱۱ به دفتر کوشک رفتم. از سونا و استخر استفاده کردم. کُلر استخر زیاد بود، چشمم را ناراحت کرد؛ انگشتر نقرهایام سیاه شد.» و روز بعد: «آب استخر به خاطر ورود گاز زیاد کلر، قابل استفاده نبود، لذا از شنا صرف نظر کردم و در حیاط دفتر، زیر آلاچیق چوبی به مطالعه بولتنها پرداختم.»
سایر اخبار این روزنامه
خاتمی هیچ عقیدهای به استقلال قوا و یکدستنشدن قوا نداشت!
«زیست مهربانانه مردم با هم» مصداق باحجاب و بیحجاب داشت؟
رفراندومهراسی و نیتهای آلوده
همه ملت کنار هم با مهربانی
قاآنی در امتداد سلیمانی
شور منشور مهسا با فروپاشی درآمد!
اعتراف خوبی بود!
غرب در اولین گام از تاریخسازی خود به تحقیر ایرانیان پرداخت