حسين شريعتمداري خاتمي‌را بارها ترور شخصيتي‌كرد

مهدي بيك‌اوغلي
پس از انتشار گفت‌وگوي فرشاد طولابي با «اعتماد» دامنه وسيعي از اظهارنظرها، روايت‌ها و ديدگاه‌ها در خصوص ابعاد گوناگون اين ماجرا مطرح شد. با توجه به اين واقعيت كه هنوز ردپايي از اين موضوع در تاريخ معاصر كشورمان ثبت نشده و از دل همين عبارات، اسناد و گفت‌وگوهاست كه برگ‌هاي تاريخ نوشته مي‌شود، «اعتماد» گفت‌وگوي دومي با فرشاد طولابي نيروي سپاه لرستان كه به عنوان محافظ خاتمي طي سال‌هاي 78 تا 80 فعاليت مي‌كرد، ترتيب داد تا درباره ابهامات و نقاط پنهان موضوع گفت‌وگو كند. پس از انتشار شماره نخست گفت‌وگو با فرشاد طولابي در «اعتماد»، دامنه وسيعي از اظهارنظرها، ديدگاه‌ها و روايت‌ها در خصوص ابعاد پنهان اين موضوع مطرح شد. اما يكي از موضوعات مهمي كه در گفت‌وگوي قبلي، توسط طولابي به آن اشاره شد، نگراني او از تلاش برخي جريانات براي ترور خاتمي و انتساب اين ترور به فرشاد طولابي است. طولابي اين ‌بار با جزييات بيشتري از اين نگراني خود صحبت مي‌كند. او با تكرار خاطره گم شدن تي‌ان‌تي و اسناد و مدارك خود به اين نكته اشاره مي‌كند كه اگر كسي مي‌خواست، خاتمي را ترور كند و آن را به گردن من بيندازد، همه مدارك لازم را داشت. طولابي همچنين به صحبت‌هاي اخير حسين شريعتمداري هم گريزي مي‌زند و از نقش برخي رسانه‌هاي تندرو در ايجاد ذهنيت منفي عليه سيد محمد خاتمي و ساير چهره‌هاي اصلاح‌طلب و مردمي مي‌گويد. او خطاب به حسين شريعتمداري يادآور مي‌شود: «اگر من قصد ترور فيزيكي خاتمي را داشتم (كه هرگز هم به آن اقدام نكردم) شما آقاي شريعتمداري بارها ايشان را ترور شخصيتي كرديد.»
  اخيرا درباره ارتباط شما با دفاتر مراجع در خاطرات آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني و ساير منابع موضوعاتي مطرح شده است. چه شد كه سراغ مراجع رفتيد؟
ببينيد، تصميم گرفتم يكي از مراجع را سرپل ارتباطي بگيرم. آيات عظام حسن‌زاده‌آملي، نوري‌همداني و فاضل لنكراني سه مرجع تقليدي بودند كه من به آنها مراجعه كردم. زن و بچه‌ام را برداشتم و با خود به قم بردم. در آن زمان روح‌الله پسرم 5 ساله، دختر كوچكم 3 ساله و دختر دومم چند ماهه بود و هنوز حسين پسر كوچكم به دنيا نيامده بود. به همسرم گفتم در جريان سفر به قم اگر ناگهان غيبم زد، فقط به فرمانده سپاه مراجعه كن و با شخص ديگري صحبت نكن و اجازه نده سين‌جيمت كنند. ساعت 5 صبح به منزل آيت‌الله حسن‌زاده‌آملي رفتم. خانم‌شان گفتند، ايشان مريض هستند و فردا مراجعه كنيد. فردا ساعت 8 و نيم صبح دوباره به خانه ايشان مراجعه كردم، در آيفون گفتند معذورم... سپس به بيت آقاي نوري‌همداني مراجعه كردم، خود ايشان گفتند نامه شما (نامه تهديد خاتمي به ترور) را مي‌خوانم سپس به شما پاسخ مي‌دهم. نامه را از ايشان هم گرفتم و به خانه آيت‌الله فاضل لنكراني مراجعه كردم. با پسرشان آقا جواد گفت‌وگو كردم كه اخيرا درباره اين موضوع گفت‌وگوهايي هم داشته‌اند. پس از اظهارات ايشان هم متوجه شدم كه از طريق مراجع هم نمي‌توانم به اهدافم برسم.

  پس از ديدار با مراجع است كه شما به ديدار با حسين شريعتمداري مدير مسوول كيهان مي‌رويد. درباره اين ديدار توضيح مي‌دهيد؟
روايت آقاي شريعتمداري درباره ديداري كه با من انجام دادند در واقع نوعي فرار رو به جلو است. شايد هم ايشان نگران هستند جزييات مطالبي كه من از آنها باخبر هستم و به ايشان مربوط مي‌شود بازگو شوند. من پس از مراجعه به سردار باقر مي‌خواستم بگويم، خداوند مثل من بنده‌اي كه «خواص اهل حق و اهل دل بريدن از تعلقات دنيايي و زن و بچه» هستم را بيخ گوش سيد محمد خاتمي قرار داده است. بنابراين كسي جرات نخواهد داشت در مخيله‌اش بگنجد كه ماجراي سيد حسن مدرس، شيخ فضل‌الله نوري و آيت‌الله كاشاني در ايران دهه 70 نظري‌سازي شود. از سوي ديگر در مصاحبه قبلي هم گفتم كه اتفاقات مشكوكي در زندگي‌ام افتاده بود كه باعث شده بودند احساس ناامني كنم. در آن زمان احساس مي‌كردم، ممكن است برخي افراد و جريانات محفلي به دنبال ترور سيد محمد خاتمي باشند و اين تصميم را به گردن من بيندازند. 



  اين احساس را از چه زماني همراه داشتيد؟
من سه ماه در تور امنيتي، نيروهاي حفاظتي بودم. من وقتي از سردار باقر هم نااميد شدم جدي‌تر به اين موضوع فكر كردم كه ممكن است برخي جريانات به دنبال اين باشند كه مرا به سمت ترور سوق دهند. از خودم مي‌پرسيدم، يعني دوستان امنيتي نمي‌ترسند؟ شايد من در معرض تهديد و تطميع بزرگي قرار گرفته باشم. يعني نمي‌گويند شايد من ديوانه باشم، ترسو باشم يا حتي موجي باشم و از ترس خودم دستپاچه شوم و اقدام به ترور خاتمي كنم؟ تعلل سه ماهه مرا به شك انداخت...

  چه شد كه به فكر ديدار با حسين شريعتمداري افتاديد؟ چرا براي شما مهم بود كه با شريعتمداري ديدار كنيد؟
احساس مي‌كردم، ارتباطات آقاي شريعتمداري و ديدگاه ايشان در خصوص خاتمي به گونه‌اي است كه از ترور خاتمي حمايت مي‌كنند. من زنگ زدم دفتر آقاي شريعتمداري و به آقاي طالقاني (رييس دفتر ايشان) گفتم از بچه‌هاي سپاه لرستان و محافظ خاتمي هستم، مي‌خواهم آقاي شريعتمداري را ببينم. گفتند، فردا تشريف بياوريد، من به ايشان مي‌گويم و گرچه سرشان شلوغ است، اما صبح شنبه با شما ديدار مي‌كنند. همان شب حركت كرديم و در مسافرخانه‌اي در تهران مانديم. آقاي طالقاني مسوول دفتر ايشان هماهنگ كردند و پس از يك ربع همراه با زن و بچه‌هايم به ايشان مراجعه كرديم. حدود 20 دقيقه تا نيم ساعت با ايشان صحبت كردم. آقاي شريعتمداري از من پرسيدند: چه كاري از دست من برمي‌آيد؟ گفتم: من از محافظان آقاي خاتمي هستم، ايشان را با ارسال نامه تهديد به ترور كردم و... كل ماجرا را شرح داده و گفتم: چون شما را هم امين، هم قادر به اين كار و هم محرم مي‌دانم، مزاحم شما شده‌ام. صحبت آقاي شريعتمداري اين بود: «شما فكر مي‌كنيد، فقط سيد محمد خاتمي مشكل مملكت است؟ مشكل خيلي بالاتر از خاتمي است...» گفتم: يعني منظور شما شخص آقاي هاشمي‌رفسنجاني است و ايشان بايد ترور شود؟ شريعتمداري دوباره گفت: «مشكل از آقاي هاشمي‌رفسنجاني هم بالاتر است!» گفتم: از آقاي هاشمي بالاتر يعني چه؟ گفتند: تصور نكن با ترور خاتمي همه مشكلات كشور حل شود، بعد هم ادامه داد: «فكر مي‌كنيد، ترور فيزيكي خاتمي كار درستي است؟» گفتم: اگر به اين نتيجه رسيده بودم كه تا حالا انجام داده بودمش. در واقع شريعتمداري به دنبال حاشيه‌سازي و بي‌آبرو كردن خاتمي بود. اما همچنان فكر مي‌كردم، جريان نامحرم ديگري به دنبال ترور خاتمي است و نگران بودم، نكند اين موضوع را بخواهند گردن من بيندازند. اساسا به اين دليل بود كه اقدام به اطلاع‌رساني كرده و ديدار با مسوولان حفاظت و مراجع و... را برنامه‌ريزي كردم.

  اين حرف كه برخي ديگر از افراد و جريانات دنبال ترور سيد محمد خاتمي بودند، ادعاي بزرگي است، دلايل شما براي چنين اتهامي چيست؟
همان‌طور كه قبلا هم براي شما گفتم من با ابعاد نظامي امنيتي آشنا بودم. اقلام نظامي و تسليحاتي كه من در كوه پنهان كرده بودم، همراه با اسناد و مدارك، نامه‌هاي ارسال شده به مراجع و... ناگهان گم شدند. ضمن اينكه احساس مي‌كردم، ذيل حفاظت و نظارت قرار دارم. مي‌ترسيدم، افرادي نامه‌ها و اسناد مرا برداشته و پس از ترور خاتمي، ترور را به من منتسب كنند. اين نگراني‌ها را هم در ديدار با مسوولان امنيتي مطرح كردم، اما توجهي به آن نشد. نشانه‌هاي چنين اقدامي را به‌طور مستمر در اطراف خود احساس مي‌كردم. به هر حال در آن برهه، آقاي خاتمي مخالفان زيادي داشت و هيچ بعيد نبود كه طرح ترور ايشان در دستور كار ساير طيف‌ها و جريانات هم قرار بگيرد. من از اين مي‌ترسيدم. زماني كه 3 ماه به حال خود رها شدم، اين ترس در من بيشتر هم شد، چراكه وقتي فردي چنين اظهاراتي را مطرح و به مسوولان حفاظتي اعلام مي‌كند، آماده انجام ترور است يا بايد به آن توجه شده و فرد دستگير يا اينكه اجازه ترور داده شود و... ولي من به حال خود رها شدم.

  به بحث ديدار شما با آقاي شريعتمداري بازگرديم. واكنش شريعتمداري به درخواست شما چه بود؟
آقاي شريعتمداري به من گفتند من نمي‌توانم، ملاقاتي را براي شما فراهم كنم، اما سعي مي‌كنم مطالب شما را به مسوولان (اسامي اين مسوولان در دفتر روزنامه موجود است) منتقل كنم... داستان مراجعه به مراجع را هم به شريعتمداري گفتم. گفتند بهتر است تسويه كني و بروي شهرستان كه براي ترور خاتمي وسوسه نشوي. گفتم: «مادر ما لرها، قنداق ما را سفت مي‌بندد. اينقدر دلم قرص است كه تحت تاثير وسوسه‌اي قرار نگيرم.» باز هم به ايشان تاكيد كردم، من نگران اين هستم برخي جريانات نامحرم داخلي به دنبال ترور خاتمي باشند و اين موضوع را به من بچسبانند. 

  حسين شريعتمداري اشاره كرده‌ كه در زمان ديدار با شما درِ اتاق باز بود و مسوول دفترش و برخي ديگر از كاركنان كيهان آماده اقدام عليه شما بودند. متوجه اين موضوع شديد؟
اينها فيلم‌هايي است كه تعريف مي‌كنند. از شما مي‌پرسم ممكن است من با زن و يك پسر 6 ساله و يك دختر 3 ساله و يك بچه شيرخواره، عليه آقاي شريعتمداري كاري بكنم؟ جالب اينجاست در شرايطي كه من اين موضوع را 3 ماه قبل از ديدار با شريعتمداري با سردار باقر مسوول حفاظت اطلاعات بيت رهبري در ميان گذاشتم، بعد آقاي شريعتمداري خود را خنثي‌كننده طرح ترور سيدمحمد خاتمي معرفي مي‌كند! وقتي چندين ماه قبل از ديدارم با شريعتمداري نظام اطلاعاتي سپاه مرا زير چتر اطلاعاتي خود قرار داده بود! حالا آقاي شريعتمداري شد كاشف و خنثي‌ساز طرح ترور؟! ايشان عادت دارند از آب گل‌آلود ماهي‌هاي بزرگ صيد كنند (مي‌خندد). 

  وقتي صحبت‌هاي اخير حسين شريعتمداري درباره خودتان را شنيديد چه حس و حالي داشتيد؟
بسيار ناراحت شدم. نمي‌دانم چرا با فاصله 23 سال از يك واقعه، مطالب را سهوا يا عمدا قلب مي‌كنند. من از ايشان چهره ديگري در ذهن داشتم، اما امروز فكر مي‌كنم كه ايشان چندان صادق نيستند. سال 82 كه از زندان آزاد شدم، دوباره آقاي شريعتمداري را ديدم، گلايه كردم كه من براي نظام هزينه داده‌ام، چرا با من اين‌طور رفتار مي‌شود و مرا به خدمت باز نمي‌گردانند. آقاي شريعتمداري نامه‌اي روي درخواست من براي آقاي مرتضي رضايي، فرمانده حفاظت اطلاعات سپاه گذاشت كه آن را در اختيار شما قرار مي‌دهم.

  پس از تشكيل دولت اصلاحات كيهان مطالب انتقادي دامنه‌داري عليه خاتمي، جريان اصلاحات و گروه‌هاي ميانه‌رو منتشر مي‌كرد. آيا شما مخاطب روزنامه كيهان بوديد؟ اگر بوديد، چقدر اين مطلب تند بر ديدگاه شما عليه خاتمي موثر بود؟
من مثال براي شما مي‌زنم تا متوجه شويد؛ مرحوم سيد احمد ميانه‌چي امام جمعه خرم‌آباد نقل غيرقابل انكاري داشتند و مي‌گفتند، هر كس به خاتمي راي دهد بايد در حلال‌زاده بودن خودش شك كند. يا يكي ديگر از چهره‌هاي ديني (اسم اين فرد در دفتر روزنامه موجود است) سال 76 در مسجد پادگان امام‌حسن پاي قلعه فلك‌الافلاك اعلام كردند: «مراقب باشيد كه با راي خود به حاكميت يزيد و يزيديان كمك نكنيد.» اين ديدگاه‌ها بسيار مهم بود و باعث شد من عليه خاتمي، مهاجراني، عبدالله نوري و تاجزاده و... ديدگاه منفي پيدا كنم. مطالب كيهان هم عليه خاتمي همواره تند بود. لطفا از قول من اين پيام را به آقاي حسين شريعتمداري برسانيد: «آقاي شريعتمداري، اتفاقا بايد از آقاي طولابي تقدير كرد كه اقدامي نكرده است، والا با حكم تكفيري كه شما عليه خاتمي در روزنامه‌تان منتشر كرديد، طولابي نيازي به فتوا براي ترور خاتمي نداشت.» كمترين خروجي چهره‌اي كه كيهان از خاتمي ترسيم مي‌كرد و ساير افراد خشونت را تئوريزه مي‌كردند، اين بود كه افرادي قصد ترور اين افراد را داشته باشند. همين امروز هم كيهان عليه خاتمي دامنه وسيعي از ادعاها، تهمت‌ها و... را مطرح مي‌كند بدون اينكه سندي ارايه كند. من قصد ترور فيزيكي آقاي خاتمي را داشتم، درست است، اما آقاي شريعتمداري بارها سيد محمد خاتمي را ترور شخصيتي كرد و ادعاهايي عليه ايشان مطرح كرد بدون اينكه سندي ارايه كند. 

  پس از ديدار با آقاي شريعتمداري چه اتفاقي رخ داد و چه زماني شما دستگير شديد؟
پس از ديدار با حسين شريعتمداري بچه‌هاي حفاظت اطلاعات سپاه انصار با اسامي مستعار با من تماس گرفتند و به من گفتند بروم پيش آقاي تهراني در سازمان حفاظت كل و بگو حسيني مرا فرستاده است... خيلي خونسرد و ريلكس به سازمان حفاظت كل سپاه مراجعه كردم از آنجا باب پرونده باز شد. اما بازداشت نشدم. 10 روز هر روز به اين مركز مراجعه مي‌كردم و بعد خودشان با ماشين مرا به پاستور برمي‌گرداندند. در واقع در حال پردازش موضوع بودند. 

  زماني كه دستگير شديد، بازجويي‌هايي كه درباره شما انجام مي‌شد، حول محور چه موضوعاتي بود؟
فرضيات و محورهاي تحقيق حفاظت اطلات راجع به من عبارت بود از: 1) با نظام اطلاعاتي بيگانه در ارتباط است. 2) آيا با جناح اصلاح‌طلب مرتبط است؟3) آيا با جناح اصولگرا مرتبط است؟ 4) باندي شبيه گروه فرقان تشكيل شده است. 5) برنامه‌ريزي جهت ترور خاتمي يك حركت تكليف‌گرايانه فردي است. 6) پاي جنون و ديوانگي در ميان است و...
  برخي چهره‌هاي سياسي اخيرا تلاش مي‌كنند، موضوع عدم تعادل رواني را در خصوص شما مطرح كنند. آيا در اين زمينه آزمايشي از شما انجام شد.
وقتي سازمان حفاظت بنده را بعد از بررسي همه فرضيه‌هاي ممكن، براي بررسي فرضيه جنون به بخش روان درمان پزشكي قانوني بردند در آنجا ضمن رد اين فرضيه اعلام كردند من در نهايت سلامت رواني قرار دارم. اسناد اين آزمايش‌ها موجود است.
  اطلاع داريد كه آقاي خاتمي چه زماني از ماجراي ترور آگاه شدند؟
پسر آقاي فاضل لنكراني پس از مصاحبه نخست من با «اعتماد» اعلام كردند كه به آقاي خاتمي اطلاع دادند و اعلام خطر كردند. ايشان گفتند من ديدگاه شيطاني داشتم و... اما دليل ديدار من با پدر ايشان (آيت‌الله فاضل لنكراني) اين بود كه پيام مرا برسانند. من نگران بودم كه برخي به نام من خاتمي را ترور كنند.

  زماني كه در پاستور بوديد، روز خود را چطور مي‌گذرانديد؟
به هر حال ما مكان‌هاي حضور آقاي خاتمي را پاكسازي مي‌كرديم و همراه ايشان بوديم. در سفرهاي زيادي ازجمله سفر به قم همراه ايشان بودم. قم در آن زمان به خاطر حضور خاتمي شلوغ شده بود و اعتراضات زيادي صورت مي‌گرفت. به عنوان يك نيروي متخصص، به‌‌رغم اينكه قصد ترور ايشان را داشتم، اما با تمام وجود از ايشان در برابر هر خطري حفاظت مي‌كردم. يعني سعي مي‌كردم، كارم را درست انجام دهم.

  اين يك تناقض جدي است، يعني شما هم قصد ترور سيد محمد خاتمي را داشتيد و هم از ايشان حفاظت مي‌كرديد؟
بله مثل چشمم از ايشان حفاظت مي‌كردم و اگر كسي قصد تعرض به ايشان را داشت تا پاي جان از ايشان مراقبت مي‌كردم.

   برخي اعلام كرده‌اند كه مي‌خواستيد در جريان سفر به فرانسه خاتمي را ترور كنيد، درست است؟
به هيچ‌وجه؛ وقتي آقاي خاتمي قصد سفر به فرانسه را داشت به آقاي هديه‌لو گفتم، شنيده‌ام افراد حاضر در ماموريت‌هاي خارج از كشور حق ماموريت ارزي مي‌گيرند، لطفا اگر ممكن است اسم مرا هم در ليست سفر قرار دهيد. اينكه برخي اعلام مي‌كنند، طولابي قصد ترور خاتمي در جريان سفر به فرانسه را داشت، دروغ محض است. براي ترور فردي نياز نيست كه سفر خارج باشد. هر جا مي‌توان اين كار را انجام داد. البته من به سفر فرانسه نرفتم.

    پس از مصاحبه با «اعتماد» آيا حاشيه خاصي براي شما اتفاق افتاد؟
بازخوردها كه فراوان بودند. اما جالب است همراه با افراد بازنشسته در پايگاه خرم‌آباد حاضر مي‌شديم. پس از مصاحبه با «اعتماد» به دژباني اعلام شده است كه از ورود من به پايگاه جلوگيري شود.
  احساس مي‌كردم، ممكن است برخي افراد و جريانات محفلي به دنبال ترور سيد محمد خاتمي باشند و اين تصميم را به گردن من بيندازند.
   حسين شريعتمداري از من پرسيد: «شما فكر مي‌كنيد، فقط سيد محمد خاتمي مشكل مملكت است؟ مشكل خيلي بالاتر از خاتمي است...» گفتم: يعني منظور شما شخص آقاي هاشمي‌رفسنجاني است و ايشان بايد ترور شود؟ شريعتمداري دوباره گفت: «مشكل از آقاي هاشمي‌رفسنجاني هم بالاتر است!» گفتم: از آقاي هاشمي بالاتر يعني چه؟
  كمترين خروجي چهره‌اي كه كيهان از خاتمي ترسيم مي‌كرد، اين بود كه افرادي قصد ترور اين افراد را داشته باشند.