زبان و ادبيات شيخ حسين انصاريان، كدام اسلام؟! (۱)

اين سخنان، تمامي مستند و متكي بر آيات قرآني و روايات نبوي و علوي و ...است
در شب قدر، شبي كه به اندازه هزار ماه ارزش و اعتبار دارد و مي‌تواند شب انديشه و بازنگري و بازيابي خويشتن حقيقي باشد؛ استاد شيخ حسين انصاريان واعظ صاحب سخن و صاحب سبك، از جمله درباره شيوه سخن گفتن با بانوان يا دختراني كه حجاب را مراعات نمي‌كنند و بي‌حجابند، مطالبي را گفت كه با واكنش‌هاي گوناگوني روبه‌رو شد. او چه گفته بود؟ سخنش به استناد متون ديني نبود؟ يا او دچار بدفهمي شده بود و منتقدين و بلكه مخالفان كه به روي او تيغ كشيدند، فهم درستي از متون و تفسير متون داشتند؟ استاد شيخ حسين انصاريان با سابقه بيش از شصت سال درس و بحث و منبر و مطالعه و انتشار بيش از صد جلد كتاب و ترجمه قرآن و ادعيه و... نتوانسته بود، اسلام را به درستي بشناسد و شيوه سخن گفتن با بي‌حجابان را بشناسد و بداند؛ چند جوان محترم كه به احتمال قوي - از شيوه برخوردشان پيداست!ـ نمي‌توانند متون ديني را از رو بخوانند، ايشان را امر به معروف و نهي از منكر كرده بودند كه «نه اسلام اينچنين نيست!» در واقع در يكسو سخن سنجيده متكي بر متون ديني و سيره و سنت نبوي و علوي است و در سوي ديگر كساني كه بر بنياد گمان خود، سخن مي‌گويند.
 به تعبير مولانا جلال‌الدين بلخي:  قول حق را هم زحق تفسير جو /   هين مگو ژاژ از گمان ‌اي سخت رو!
 نخست تاملي داشته باشيم به فرازهايي از سخنان شيخ حسين انصاريان: 
۱- حضرت علي(ع) تا روز آخر، روزي كساني كه مي‌گفتند به آخرت اعتقادي ندارند را پرداخت كرد. به هر گناهكاري منافق   نگوييد.
۲- عباد خدا را نترسانيد. به هيچ ‌كس نگوييد فردا ساعت پنج صبح اعدام مي‌شوي در حالي كه نه حكم او اعدام است و نه مي‌خواهيد اعدامش كنيد.


۳- يك ‌مصداق اسير، زنداني‌ها هستند. اگر من را زنداني كرديد، بر سر من نزنيد، به من فحش ندهيد، هر چه خواستم به من بدهيد.
۴- ‌اي برادران زندانبان و ‌اي برادران دادگستري، مولا علي به امام حسن(ع) گفت: ابن ملجم گرسنه است، غذاي من را براي او ببريد.
۵- به عنوان مثال فردي به هر دليلي اعلام مي‌كند كه مخالف جمهوري اسلامي است، خب خواستن هيچ موضوعي زوري نيست؛ ما بايد با اين افراد مطابق آنچه پروردگار مهربان در قرآن فرموده است، به صورت اخلاقي برخورد  كنيم.
۶- نود درصد خانم‌هاي بي‌حجاب را مقصر نمي‌دانم و خيلي هم دعاگوي آنها هستم و دلم براي‌شان مي‌سوزد حتي اگر بگويند غلط كرده‌اي. باطن اين خانم‌ها با خداست. با نماينده‌هاي آنها صحبت كنيد و خواسته‌هاي‌شان را بشنويد.
اين سخنان، تمامي مستند و متكي بر آيات قرآني و روايات نبوي و علوي و سيره و منش پيامبر اسلام و امامان معصوم عليهم‌السلام است، در واقع اين سخنان همان اسلامي است كه كانون جاذبه، فرهنگ‌ساز و تمدن‌آفرين بوده است. عدالت و تقوا كه دو مشخصه بسيار مهم و بلكه از اركان باور ديني است، در ارتباط و شيوه رفتار با ديگران، به ويژه مخالفان و كساني كه رفتار سويي انجام داده‌اند، تفسير مي‌شود. مهم‌ترين تابلويي كه در برابر ديدگان ما نصب شده، اين آيه قرآن مجيد است:   «يا أيُّها الّذِين آمنُوا كُونُوا قوّامِين لِلّهِ شُهداء بِالْقِسْطِ  ولا يجْرِمنّكُمْ شنآنُ قوْمٍ على ألّا تعْدِلُوا  اعْدِلُوا هُو أقْربُ لِلتّقْوي  واتّقُوا‌الله  إِنّ‌الله خبِيرٌ بِما تعْملُون (سوره المائده، /۸)  اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! براي خداوند قيام كنيد، شاهدان عدالت باشيد و دشمني با قومي شما را وادار نكند كه عدالت نكنيد، به عدالت و داد رفتار كنيد كه به تقوا نزديك‌تر است و از خداوند پروا كنيد، كه خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد، آگاه است.» 
در اين آيه عدالت و تقوا، در ارتباط با شيوه رفتار با دشمن تبيين شده است! نه شيوه رفتار با دوست. تحقق عدالت و تقوا در نسبت با دشمن و مخالف است كه ظهور و بروز تمام پيدا مي‌كند. براي ابن ملجم مرادي، قاتل اميرمومنان امام علي عليه‌السلام تعبير «اشقي الآخرين» و «اشقي الاشقياء» در روايات و ادعيه ذكر شده است، اما امام علي عليه‌السلام درباره شيوه رفتار با او، با معيار و ميزان عدالت و تقوا رفتار كرد. او اسير بود و امام علي درباره غذاي او به امام حسن مجتبي تذكر داد. كسي به ابن ‌ملجم سخن ناهمواري نگفت، زيرا اسلام اركانش بر بنياد ايمان و عدالت و تقواست و نه تندي و بد زباني و پرخاشگري. شيوه رفتار با ابن ملجم يك استثنا نيست، اگر در «نهج‌البلاغه» و نيز كلمات امر مومنان در «غُرر و دُرر» با دقت و شكيبايي جست‌وجو كنيم؛ اين شيوه رفتار و سيره امام علي و خاندان اوست. چنانكه از امام صادق عليه‌السلام در «تحف‌العقول» روايت شده است كه «ولا تقل في المذنبين من اهل دعوتهم الا خيراً» با گناهكاران جز از سر خير و خوبي سخن نگوييد! پيداست كه اين روايت به عنوان زبان تشويق و تحسين گناهكاران نيست، بلكه مراد زبان تاثير است. تا سخن بر جان فرد گناهكار بنشيند و اثر كند. يك تفاوت بنيادي در الهيات مسيحي و اسلامي در بحث انسان‌شناسي وجود دارد، در مسيحيت، انسان ذاتا گناهكار است و در اسلام انسان ذاتا بر فطرت الهي سرشته شده است و به خير و خوبي گرايش دارد. اين مبنا موجب مي‌شود كه شيوه مواجهه با انسان متفاوت باشد.