ناكامي در صحرای طبس

حدودا دو ماه قبل از واقعه بود كه فاز اجرايي يك عمليات نظامي در ذهن هيات حاكمه ايالات متحده كليد خورد؛ عمليات نجات گروگان‌هاي سفارت امريكا در تهران يا همان عمليات پنجه عقاب به تاريخ 5 ارديبهشت 1359.
از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ كه دانشجويان پيرو خط امام به سفارت امريكا در تهران حمله كردند و كاركنان امريكايي را به گروگان گرفتند، تصميم‌گيران در واشنگتن وارد يك بحراني شدند كه شايد بتوان گفت براي جيمي كارتر رييس‌جمهوري وقت امريكا، «مادر بحران‌‌ها» بود؛ بحراني كه عامل اصلي كنار رفتن كارتر و تك دوره‌اي شدن رياست‌جمهوري او بود.
بحران پشت بحران، وضعيتي بود كه كارتر در سال‌هاي رياست‌جمهوري‌اش با آن روبه‌رو بود؛ از تحولات منجر به انقلاب در ايران، وضعيت محمدرضا پهلوي و ورود او به خاك امريكا، بحران گروگان‌گيري اعضاي سفارت امريكا در تهران، حمله نظامي شوروي به افغانستان و... از مهم‌ترين مسائل سياست خارجي كارتر بودند كه در ۴ سال مثل آوار بر سر كارتر و كابينه‌اش فروريخته بود. امريكايي‌ها در ابتدا تصور مي‌كردند كه حمله ماه نوامبر هم به سفارت‌شان مانند حمله ماه فوريه (زمستان ۱۳۵۷) است كه با دخالت دولت پايان گرفت، ختم به خير مي‌شود؛ اما با استعفاي دولت بازرگان در اعتراض به اين اقدام دانشجويان خط امام، اميد امريكايي‌ها براي حل‌وفصل زودهنگام نااميد شد. عمليات پنجه عقاب كه در ايران با عنوان «شكست عمليات نظامي امريكا در صحراي طبس» شناخته مي‌شود، عملياتي بود براي آزادسازي گروگان‌هاي سفارت امريكا كه در اختيار دانشجويان خط امام بودند. از ابتداي آغاز بحران سفارت، امريكايي‌ها به تلاش‌هاي ديپلماتيك گسترده‌اي دست زدند. اما كارتر در يك دستور فوق محرمانه به وزارت دفاع ماموريت داد تا براي يك حمله نظامي به ايران و عمليات نجات امكان‌سنجي و برنامه‌ريزي كند؛ در واقع او قصد داشت همزمان با پيشبرد راه‌هاي ديپلماتيك، گزينه نظامي را هم آماده داشته باشد تا در هنگام لزوم، آن را به كار ببرد.
ژنرال‌ها  وارد  مي‌شوند
با   بي‌نتيجه  ماندن اقدامات ديپلماتيك، ديگر نوبت  آن شده بود تا ژنرال‌هاي ارشد ستاد مشترك ارتش ايالات متحده هم وارد جلسات كاخ سفيد شوند. كارتر چهارم فروردين‌ماه ۱۳۵۸ با هميلتون جردن رييس ستاد كاخ سفيد تماس مي‌گيرد و به او مي‌گويد با «هارولد براون» وزير دفاع وقت تماس بگيرد و جردن گزارشي درباره «مطالعات موضوع حساسي كه در كمپ ديويد مورد بحث قرار گرفت» براي او تهيه كند. جردن كه نمي‌دانست موضوع از چه قرار است، عين جملات كارتر را براي وزير دفاع نقل كرد و جواب شنيد كه يك ژنرال ارتش به دفتر او خواهد آمد تا او را توجيه كند. هميلتون جردن رييس ستاد كاخ سفيد در كتاب خاطراتش مي‌نويسد: «ژنرال جان پوستاي از افسران ستاد و ژنرال ديويد جونز رييس ستاد مشترك نيروهاي مسلح امريكا در حالي كه دو نقشه لوله شده زير بغل خود داشتند وارد دفتر من شدند.» ژنرال پوستاي به جردن مي‌گويد: «به من دستور داده شده تا درباره عمليات نجات توضيحاتي به شما بدهم.» جردن به گفته خودش، نخستين‌باري بود كه واژه «عمليات نجات» را مي‌شنيد.
موضوع حساس: «پنجه عقاب»


موضوع حساسي كه كارتر از آن صحبت كرد، همان عمليات پنجه عقاب بود. نيروهاي «دلتا» كه براي چنين ماموريت‌هايي در حال آموزش بودند، در محرمانه‌ترين حالت ممكن به تمرين و مانور براي شبيه‌سازي حمله به سفارتخانه امريكا در تهران مي‌پرداختند. آنها حتي براي آشنايي با آنچه قرار است روبه‌رو شوند، عين درهاي سفارت را سفارش دادند تا شبيه‌سازي به بالاترين درصد ممكن برسد.
حتي ديوارهايي مانند ديوار سفارت درست كرده بودند تا نيروهاي دلتا بتوانند عين آن را تجربه كنند. حفاظت از محرمانگي تمرين‌هاي تصرف سفارت چنان بالا بود كه حد و حدود چينش ديوارها و ساختمان‌هاي سفارت با نوار سفيد مهندسي معين مي‌شد كه اين نوارها هنگام پرواز ماهواره‌هاي جاسوسي شوروي از روي منطقه، از روي آنجا برداشته مي‌شد و پس از عبورشان دوباره چيده مي‌شدند.
نهايتا حدود دو ماه قبل از اجراي عمليات، با حفظ همان سطح طبقه‌بندي با وزير خارجه، رييس ستاد كاخ سفيد، مشاور امنيت ملي و معاون اول در ميان گذاشت. چند روز بعد، وزير دفاع با رييس ستاد كاخ سفيد تماس مي‌گيرد و به او اطلاع مي‌دهد كه پرزيدنت كارتر تصميم خود را براي اعزام گروه كماندويي به ايران گرفته است. هيات حاكمه امريكا ديگر چاره كار را در عمليات نظامي ديدند.
اعزام ماموران سيا به محل فرود و نصب تجهيزات
اول آوريل يا همان ۱۲ فروردين ۵۹، يعني حدود سه هفته قبل از اجراي عمليات، «سيا» يك تيم را براي بررسي «ميعادگاه» نيروها به داخل ايران فرستاد. آنها بنا بود «صحراي شماره يك» يا همان دشت كوير را بررسي كنند. افسران سيا، همچنين وظيفه داشتند تا ابزارهاي كمك ناوبري را نصب و محل فرود هواپيماها را ارزيابي كنند. به همين منظور دو خلبان «سيا» در پوشش «زمين‌شناس» سوار بر يك هواپيماي كوچك مسافري، به همراه دو مامور ديگر سيا، همان مسير پيش‌بيني‌شده براي هواپيماها در يورش نهايي را طي كردند. آنها براي انجام ماموريت‌شان هزاران دلار سكه طلاي ضرب‌شده آفريقاي جنوبي همراه داشتند تا اگر مشكلي برايشان پيش بيايد بتوانند با رشوه خود را رها كنند. آنها در محل صحراي شماره يك فرود آمدند؛ هر يك سراغ انجام وظيفه‌شان رفتند تا سيستم ناوبري هوايي رزمي، پنج لامپ چشمك‌زن كنترل از راه دور براي هدايت هواپيماها را نصب كنند. آنها همچنين چراغ‌هاي مادون قرمز كه دفتر خدمات فني سيا ساخته بود را هم در زمين دفن كردند و هنگام ترك محل، از خاك آنجا هم نمونه‌برداري كردند تا با آزمايش روي خاك ببينند آيا مقاومت زمين منطقه براي فرود و بلند شدن هواپيماهاي غول‌پيكر ارتش امريكا دارد يا خير. پس از اجراي اين عمليات، سيا چندين روز محدوده مذكور را رصد كرد تا ببيند آيا ايراني‌ها متوجه تجهيزات نصب‌شده در منطقه شده‌اند يا خير كه جواب منفي بود.
يك متخصص آب و هواشناسي هم به تيم عمليات در وادي‌قناي مصر محل تجميع نيروهاي پشتيباني پيوست؛ او آنجا هواي منطقه براي عمليات را مساعد پيش‌بيني كرده بود اما در عين حال نسبت به «هبوب» صحرايي يا همان توفان‌ غبار‌آلود هشدار داد و تاكيد كرد كه اين پديده بدون هيچ دليلي و بدون هرگونه علامتي از قبل، رخ مي‌دهد.
اعزام ماموران سيا براي پشتيباني در تهران
در همان حوالي زماني و براي هماهنگي‌هاي بيشتر سيا سه نفر از نيروهايي كه با زبان فارسي آشنا هستند را هم راهي تهران كرد تا در ادامه مسير دلتا تا تهران، يافتن و پاكسازي پناهگاه، تهيه كاميون‌ها و خودروها و ساير اقدامات را انجام دهند. چنگيز لاهيجي سرباز نيروهاي ويژه ارتش ايالات متحده؛ او وظيفه داشت تا درباره محل گروگان‌ها اطلاعات جمع كند و در رساندن دلتا به محل سفارت كمك‌رسان باشد. او يك اتوبوس تهيه كرد كه اگر هليكوپترها نتوانستند در سفارت يا استاديوم امجديه فرود بيايند، گروگان‌هاي آزاد شده را به جاي ديگري منتقل كند. او مشاهداتش را به رابط آلماني‌اش مي‌رساند. فِرد عروجي نفر ديگر اعزامي به تهران بود؛ متخصص ارتباطات نيروي هوايي امريكا. پس از چند ماه آموزش به ايران سفر كرد تا يك انبار و چند خودرو براي نيروهاي دلتا تدارك ببيند و در هدايت دلتا براي ورود به تهران كمك كند.
«ديك ميدوز» سرباز بازنشسته نيروهاي ويژه ارتش نفر بعدي بود؛ او بنا بود چينش تجهيزات ارتباطي در ميعادگاه‌ها را مشخص كند. سيا به او يك گذرنامه ايرلندي داد و قرار بود در پوشش نماينده يك شركت معدن به تهران بيايد.  سه نفر ديگر هم براي ساختمان وزارت امور خارجه كه محل نگهداري سه تن از گروگان‌ها بود اعزام شدند؛ آنها نفراتي از يگان نيروهاي ويژه بودند كه در پوشش تجار آلماني راهي تهران شدند. تمركز آنها بر ساختمان وزارت خارجه و جمع‌آوري اطلاعات از آنجا بود. يكي از آنها آنقدر پيش رفت كه يك عكس يادگاري هم با دانشجويان اشغال‌كننده سفارت انداخت!
تصميم كارتر
۲۲ فروردين‌ماه ۱۳۵۹، جلسه‌اي در كاخ سفيد با حضور دو ژنرال ستاد مشترك نيروهاي مسلح و همچنين رييس سازمان «سيا» برگزار مي‌شود. در آن جلسه كارتر اعلام مي‌كند كه تصميمش را براي عمليات نظامي گرفته است. 
ونس وزير خارجه در يكي از آخرين جلسات در مخالفت اين عمليات صحبت مي‌كند: «عكس‌العمل بين‌المللي به اين عمليات چه خواهد بود؟ شوروي چه واكنشي خواهد داشت؟ كشورهاي عرب و مسلمان چه خواهند كرد؟ ما به اين كار عمليات نجات مي‌گوييم ولي بقيه به آن عمليات نظامي مي‌گويند.» در پايان اعلام كرد كه با اين اقدام به‌طور جدي مخالف است. كارتر دلايل ونس را رد كرد و در ادامه پيرامون جزييات عمليات بحث شد.
چند روز بعد اتاق وضعيت در كاخ سفيد جلسه‌ مهمي را شاهد بود؛ بررسي جزييات نهايي عمليات كه با اسم رمز «دلتا» شناخته مي‌شد. سرهنگ «چارلي بكويت» فرمانده عمليات جزييات را شرح داد: «فرود هواپيماهاي ترابري نظامي و هليكوپترها در نقطه پيش‌بيني‌شده در كنار كوير؛ پرواز شبانه به منطقه‌اي كوهستاني در نزديكي تهران و استراحت در آن نقطه؛ حركت به سمت تهران در كاميون‌هاي كهنه ايراني با رانندگان ايراني كه در استخدام سيا هستند؛ توقف در يك انبار كالا در تهران و انتظار براي فرا رسيدن شب؛ عزيمت به سمت محل سفارت؛ عمليات آزادسازي و سپس پرواز با هليكوپترها به سمت هواپيماها.»
تهديد بي‌موقع ايران
در همان روزهايي كه كاخ سفيد در حال بررسي عمليات نظامي بود، كارتر در نطقي ايران را تهديد به عمليات نظامي كرد. برژينسكي اين تهديد را بي‌موقع دانست و احتمال داد تا ايران با تهديد هوشيار شود. آنها براي خنثي كردن تهديد كارتر تصميم گرفتند با واسطه‌هاي فرانسوي دوباره ارتباط بگيرند و خواهان ملاقات قطب‌زاده در اروپا شدند. 
هاميلتون جردن رييس ستاد كاخ سفيد براي ملاقات با قطب‌زاده راهي اروپا شد؛ اين دومين باري بود كه جردن با قطب‌زاده ديدار محرمانه داشت. قطب‌زاده از اقدامات ديپلماتيك امريكا عليه ايران از جمله قطع روابط را «اشتباه بزرگي» خوانده بود: «اين كار شما پاي روس‌ها در ايران را محكم‌تر خواهد كرد و به زودي ايران پر از ماموران ك.گ.ب خواهد شد.»
از بين رفتن اميدهاي ديپلماتيك
جردن شبانه به كارتر اطلاع مي‌دهد كه طرف ايراني گفته آزادي گروگان‌ها شايد ماه‌ها طول بكشد. كارتر با شنيدن اين سخنان بي‌درنگ در تماس با وزير دفاع مي‌گويد: «آخرين اميدها ما براي حل مسالمت‌آميز گروگان‌ها از بين رفت؛ به نيروهاي سرهنگ اطلاع دهيد كه آماده شوند.» در يكي از آخرين جلسات پيش از عمليات، كارتر از نظاميان مي‌خواهد كه ميزان تلفات احتمالي را بيان كنند؛ آنها مي‌گويند اگر ماموريت از مرحله صحراي شماره يك عبور كند، با موفقيت همراه خواهد بود اما پيش‌بيني كردند كه در طول مرحله اصلي عمليات، 6 تا 8 نفر از گروگان‌ها و نيروهاي دلتا كشته مي‌شوند. دوم ارديبهشت سرهنگ چارلي بك‌ويت و نيروهايش، امريكا را به مقصد نقطه‌اي در خاورميانه ترك كردند. غير از پايگاه المصيره در عمان، «وادي‌قنا» در مصر، «ظهران» در عربستان و ناو «يو.اس.اس نيميتز» از مقاصد ديگر نيروهاي دخيل در عمليات بود كه از پايگاه‌هاي ديگر به نيروهاي عملياتي ملحق مي‌شدند. از بين اين پايگاه‌ها، «وادي‌قنا» به عنوان مركز هدايت عمليات برگزيده شد. 
نيروهاي دلتا چه شكلي بودند؟
 نيروهاي دلتا در اين عمليات پوششي متفاوت با نيروهاي هم‌رده خودشان داشتند؛ مو و ريش‌هاي نسبتا بلند؛ شلوار جين آبي، پيراهن غيرنظامي خاكي و مشكي، پوتين‌هاي رزمي معمولي مشكي، ژاكت‌هاي ارتشي مشكي و كلاه‌هاي بافتني مشكي. روي شانه ژاكت‌ها پرچم امريكا نقش بسته بود اما با نوار چسب‌هاي مشكي پوشانده شده بودند؛ بنا بود در حين آغاز مرحله نهايي عمليات اين نوار چسب‌ها كنده شوند تا پرچم ايالات متحده به عنوان يك شناسه براي شناختن يكديگر و شناختن نيروهاي دلتا براي گروگان‌ها استفاده شود. آنها غير از ادوات نظامي مانند خشاب و مسلسل، ۱۰ هزار دلار امريكا و ريال و همچنين گذرنامه جعلي و ويزاي قلابي همراه خود داشتند تا در صورتي كه از كاروان جدا بيفتند، بتوانند خودشان را از ايران خارج كنند. آنها «راهنماي بقاي فارسي» را هم همراه داشتند كه عبارات كاربردي به فارسي براي آنها قيد شده بود: «حركت نكن»، «ما برادر هستيم» و «شما ايراني‌ها و مسلمان‌ها به ميهمان‌نوازي مشهوريد، براي خاطر خدا كمكم كن. من به كمكت نياز دارم».
آغاز عمليات؛ بلوبردها به مشكل خوردند
چهارم ارديبهشت‌ماه؛ صبح به وقت سواحل شرقي امريكا و شامگاه به وقت ايران، عمليات آغاز شد؛ ۸ هليكوپتر كه با اسم رمز بلوبرد يك تا ۸ شناخته مي‌شدند، از عرشه ناو يو.اس.اس نيميتز به پرواز درمي‌آيند. آنها بنا بود تقريبا همزمان با هواپيماهاي «كامبت-تالون» با اسم رمز «دراگون‌هاي يك تا 3» به صحراي شماره يك برسند. قرار بود وقتي ۳ هواپيماي مدل «كامبت-تالون» به صحراي شماره يك رسيدند، از طريق ۳ هواپيماي سوخت‌رسان با اسم رمز «ريپابليك» 4 تا 6، كه پيش از آنها در صحرا مستقر شده‌اند، سوخت‌گيري كنند و آماده بازگشت به پايگاه‌هاي‌شان شوند. اما بلوبردها تاخير كرده بودند. به لحاظ سكوت راديويي مطلق هم امكان تماس وجود نداشت.  يكي از بلوبردها در عمق حدودا ۳۰۰ كيلومتري خاك ايران دچار مشكل مي‌شود و لاجرم در يك بيابان فرود مي‌آيد. بلوبرد شماره ۶ وقتي فرود مي‌آيد ديگر امكان برخاستن نداشت؛ چرا كه در شن‌هاي بيابان فرورفته بود. بلوبرد شماره ۲ فرود مي‌آيد و خدمه بلوبرد ۶ را سوار مي‌كند و ادامه مسير مي‌دهد. آنها ۱۵ دقيقه از دسته بلوبردها عقب افتادند. بلوبرد ۵ هم هنگام پرواز سيستم ناوبري‌اش از كار افتاد و تنها راه ممكن، بازگشت به ناو نيميتز يا پايگاه المصيره بود كه آن هم از ميانه راه از ايران خارج شد.
نهايتا پس از پشت سر گذاشتن دو هبوب سنگين به ميعادگاه رسيدند. 
آغاز بحران در كاخ سفيد
در همين حين كارتر به رييس ستاد كاخ سفيد خبر مي‌دهد كه وزير خارجه قصد دارد استعفا دهد. كارتر شايد فكر مي‌كرد كه بدتر از اين نمي‌شود كه برايش رخ دهد؛ رييس‌جمهوري به همراه رييس ستاد كاخ سفيد به اتاق كابينه رفت؛ وزير خارجه، معاون اول رييس‌جمهوري، ژنرال ستاد مشترك و وزير دفاع حاضر بودند. وزير دفاع گفت كه با ۶ هليكوپتر هم مي‌توان عمليات را انجام داد؛ او خبر داد كه هليكوپترها در نقطه مدنظر يعني همان صحراي طبس فرود آمده‌اند.
اما بلوبرد شماره ۲ هم هنگام آماده‌سازي براي پرواز دچار نقص شد و امكان پرواز را از دست داد. حالا ديگر هليكوپترها از حد نصاب افتاده بودند. هيچ‌كس نه در كاخ سفيد نه در «وادي‌قنا» با اسم رمز «آغل قرمز» و نه در دل عمليات، جرات فرمان ادامه را نداشت. 
بعدازظهر به وقت سواحل شرقي امريكا و نيمه شب ايران، كارتر با حالتي پريشان مقامات كاخ سفيد را به دفترش فرا مي‌خواند. او به حاضرين اطلاع مي‌دهد كه يك هليكوپتر ديگر دچار مشكل شده و با ۵ فروند امكان عمليات نيست. حاضران در بهت فرو رفتند؛ كارتر سخنانش را تكميل كرد و گفت كه سرهنگ چارلي بك‌ويت هم معتقد است كه عمليات بايد لغو شود.
دستور لغو عمليات؛ فاجعه هنگام تخليه
كاخ سفيد تصميم را به فرماندهان ميداني محول كرده بود. «آغل قرمز» هم با مشورت با فرماندهان حاضر در صحراي شماره يك، تصميم به لغو عمليات و آغاز عمليات تخليه گرفتند. دستور لغو عمليات به صحراي شماره يك مي‌رسد؛ امريكايي‌ها موتورهاي هواپيماهاي‌شان را روشن نگه داشته بودند كه مبادا پس از خاموشي، براي روشن شدن دچار مشكل شوند. همين امر باعث شده بود تا علاوه بر سر و صداي زياد، گرماي بالاتر از حد عادي و همچنين برخاستن گرد و غبار و شن‌هاي روان بر فضا حاكم شود. بلوبردها تك‌تك مي‌خواهند بلند شوند و راهي نيميتز شوند. چرخش ملخ‌هاي هليكوپترها به خودي خود، باعث شكل گرفتن توفاني از شن‌هاي روان شده بود. بلوبرد شماره ۳ قصد پرواز داشت؛ يكي از افسران ناوبري در حال فرمان دادن به بلوبرد۳ است تا به محل پرواز برسد؛ با از بين رفتن ميدان ديد، خلبان به اشتباه به سمت ديگري مي‌چرخد و ملخ‌هاي هليكوپتر به يكي از دراگون‌ها گير مي‌كند؛ اين همان لحظه‌اي بود كه همه از آن مي‌ترسيدند؛ فاجعه. يكي از دراگون‌ها و بلوبرد۳ هر دو آتش مي‌گيرند. سرنشينان هرجور بود تخليه شدند اما ۵ نفر از خدمه بلوبرد۳ در آن گير مي‌كنند و نمي‌توانند بيرون بيايند. ۳ نفر هم از خدمه هواپيماي «كامبت-تالون» همين شرايط را پيدا مي‌كنند. نهايتا ۸ نفر در آن حادثه كشته شدند. نيروهاي امريكايي كه وحشت‌زده از اتفاق پيش آمده بودند، به سرعت تخليه محل را پيگيري مي‌كنند و تعدادي از هليكوپترها را جا گذاشته و با هواپيماها بازمي‌گردند. آنها بايد هليكوپترها و مدارك و سلاح‌هاي باقيمانده را با چاشني‌هاي انفجاري كه همراه داشتند منهدم مي‌كردند اما همان‌طور هليكوپترها را رها كردند و رفتند. همزمان تلفن دفتر كارتر زنگ مي‌خورد؛ او بريده بريده صحبت مي‌كند؛ از شخص پشت خط مي‌پرسد «كسي هم كشته شده؟» با اين سوال بهت حاضرين بيشتر شد. اوضاع وخيم‌تر از آن بود كه تصور مي‌كردند. چندين كشته روي دست كارتر مانده بود؛ آن هم از ماموران ويژه كه داوطلب آزادي گروگان‌ها بودند و هزاران كيلومتر دورتر از امريكا. كارتر داوطلب شد تا شخصا با خانواده نيروها تماس بگيرد و خبر كشته شدن آنها را اطلاع دهد اما وزير دفاع اين مسووليت را بر عهده مي‌گيرد. كارتر از ونس مي‌خواهد كه متن نطق او را آماده كند تا اين خبر را به اطلاع افكار عمومي برساند.
كارتر صبح جمعه پنجم ارديبهشت به وقت سواحل شرقي امريكا، جلوي دوربين مي‌رود در نطقي كوتاه، مسووليت دستور آغاز و دستور لغو عمليات را برعهده مي‌گيرد و مي‌گويد: «مسووليت آنچه پيش آمده كلا با من است.»
فرداي آن روز، ژنرال‌هاي ارتش گزارشي از علل شكست عمليات به كارتر ارايه كردند؛ پس از آن كارتر به جردن مي‌گويد هيچ كسي هيچ قصوري در اين ماجرا نداشت؛ ما فقط بدشانسي آورديم. از ۹۷ نفر تيم اعزامي، ۸ نفر در حادثه برخورد هليكوپتر و هواپيماي امريكا هنگام بلند شدن از طبس كشته شدند و ۸۹ نفر به امريكا بازگشتند.
بازگشت ماموران سيا مستقر در ايران
گرچه نيروهاي دلتا به خانه بازگشتند اما 6 مامور سيا كه براي اين عمليات در تهران به سر مي‌بردند، هنوز ايران را ترك نكرده بودند. «ديك ميدوز» با گذرنامه ايرلندي‌اس از راه فرودگاه توانست خارج شد. چنگير لاهيجي با پرداخت دلاري به يك قايق ماهيگيري، از آبادان قاچاقي به كويت رفت. فِرد عروجي بعد از چند هفته اقامت مخفيانه در تهران از ايران خارج شد. سه مامور ديگر هم توانستند از كشور خارج شوند اما چون به لحاظ امنيتي امكان ارتباط با بيرون نبود، تا چند هفته از آنها خبري نداشتند.
اين واقعه به مثابه يك زلزله سياسي در هيات حاكمه ايالات متحده بود؛ ژنرال چارلي بك‌ويت فرمانده عمليات از ارتش استعفا داد و مهم‌تر از آن، سايروس ونس وزير امور خارجه هم از مقامش استعفا داد و دولت را ترك كرد.
آزادي چند دقيقه پس از سوگند ريگان
 نهايتا گروگان‌هاي امريكايي با گذشت 444 روز آزاد مي‌شوند؛ اين آزادي البته از كانال‌هاي ديپلماتيك و پس از قرارداد الجزاير رخ داد. اما ورود و خروج آنها از ايران، مطابق خواست كارتر پيش نرفت؛ او به واسطه همين عمليات، انتخابات را به رونالد ريگان جمهوري‌خواه باخته بود. «پنجه عقاب» تلخ‌ترين خاطره كارتر در طول رياست‌جمهوري‌اش بود؛ تا جايي كه هر بار از او مي‌پرسيدند كه اگر مي‌توانست يك تغيير در دوره رياست‌جمهوري بدهد، چه مي‌كرد، مي‌گفت كه «يك هليكوپتر ديگر مي‌فرستادم». اشاره او به كم شدن يك هليكوپتر در جريان عمليات بود كه باعث شد عمليات از نيمه راه لغو شود. با اين وجود كارتر مي‌خواست تا قبل از تحليف ريگان هواپيماي گروگان‌ها از باند مهرآباد تهران بلند شود؛ اما هواپيماي آنها آنقدر روي باند مهرآباد ماند تا مراسم سوگند رياست‌جمهوري به پايان برسد و دقيقا چند دقيقه پس از پايان سوگند ريگان هواپيما روي باند فرودگاه شروع به حركت كرد و از تهران و ايران خارج شد.
منابع مورد استفاده: 
كتاب «عمليات پنجه عقاب»- نوشته جاستين دابليو.ويليامسون- ترجمه: محمد معماريان
كتاب «بحران» (خاطرات هميلتون جردن رييس ستاد كاخ سفيد) - ترجمه: محمود مشرقي
آرشيو سال‌هاي 1358 و 1359 روزنامه كيهان