امنیت با هشدار محقق نمی‌شود

شهادت حمید الداغی، به دست اشرار چاقو به دست، شامگاه هشتم اردیبهشت ماه امسال در شهرستان سبزوار اتفاق افتاد. دو روز قبل از آن هم یکی از مأموران حراست بانک ملی، حجت‌الاسلام سلیمانی، عضو فق‌های خبرگان رهبری را در بانک ملی شهرستان بابلسر با شلیک گلوله به شهادت رساند. دهم اردیبهشت ماه هم سرهنگ علیرضا شهرکی، به همراه همسرش در جریان تیراندازی اشرار مسلح به شهادت رسیدند. در همین مدت که این سه حادثه مورد توجه قرار داشت، حوادث خونین بسیاری در کشور اتفاق افتاد. از جمله حادثه‌ای که شامگاه هشتم اردیبهشت ماه در شهرستان میمند استان فارس افتاد. شب حادثه خواستگار خشمگین که با مخالفت خانواده دختر مورد علاقه‌اش مواجه شده‌بود، دست به اسلحه برد و پدر و مادر دختر و داماد خانواده آن‌ها را به قتل رساند و سپس خودکشی کرد. یک روز بعد از این حادثه هم حادثه‌ای خونین در شهرستان تبریز اتفاق افتاد. داماد خشمگین وقتی از زندان آزاد شد، متوجه شد همسرش به خانه پدرش رفته و خانواده او دیگر به وی اجازه دیدار نمی‌دهند. داماد خشمگین، اما با قمه به سراغ خانواده همسرش رفت و همزمان با آتش زدن خانه، همه آن‌ها را با ضربات قمه هدف قرار داد که پدر زن و عموی همسرش به علت شدت جراحت جان باختند و سه نفر هم زخمی شدند.
شدت بروز سوانح و جرائم جنایی در کشور چنان گسترده شده‌است که امکان تحلیل و بازکاوی حوادث به دلیل شدت وقوع سانحه و حادثه بعدی وجود ندارد. این اتفاق‌ها بخشی از حوادثی هستند که به فضای رسانه‌ای راه پیدا می‌کنند و به نگرانی‌های موجود درباره کاهش امنیت و احساس امنیت در اجتماع دامن می‌زنند.
عمده‌ترین نگرانی در این‌باره مربوط به پیوست‌هایی است که منجر به بروز این جرائم می‌شود. تجربه نشان می‌دهد نه‌تن‌ها اراده‌ای برای توجه به ساختار‌های پیشگیری از بروز جرائم خشن در کشور وجود ندارد، بلکه تمرکز در این‌باره متوجه اتفاق‌هایی است که بعد از بروز حوادث دنبال می‌شود. مثلاً اینکه قاضی‌القضات دستور رسیدگی خا‌رج از نوبت به پرونده‌های خاص مثل پرونده شهادت الداغی را صادر می‌کند، امری ضروری است که مردم بدانند کسانی که این‌گونه در نظم جامعه اخلال ایجاد می‌کنند، به سرعت دستگیر و مجازات خواهند شد، اما نگرانی عمومی هم در این‌باره وجود دارد. نگرانی که می‌گوید چرا قاضی‌القضات مجرمان سابقه‌دار را به امان خدا در جامعه رها می‌کند که این گونه به مردم و حتی به خود پلیس آسیب برسانند. چرا به جای اینکه مردم در جامعه احساس امنیت کنند، این مجرمان خشن هستند که احساس امنیت می‌کنند و به راحتی با خودشان چاقو و اسلحه حمل می‌کنند و این نگرانی را ندارند که اگر بازداشت شوند قانون آن‌ها را از حقوق بسیاری محروم خواهد کرد. چرا زندان‌های کشور به جای اینکه ندامتگاه باشند، باشگاه پرورش مجرمان است به طوری که مجرمی که از زندان آزاد می‌شود ترسی برای بازگشت به آنجا ندارد.
اظهار‌نظر قاضی‌القضات درباره جرائم خشن، همان اظهار‌نظر قاضی‌القضات قبل و اسبق است که در مورد جرائم خشن به کار گرفته می‌شد، بنابراین اگر دادن هشدار به ساختارشکنان و مجازات آن‌ها موجب نفی خشونت در جامعه شده‌بود، جامعه امروزمان نباید این گونه آبستن بروز جرائمی می‌شد که هر لحظه امکان بروز دارند. رها کردن وضعیت معیشت مردم به امان خدا و در تنگنا قرار دادن افراد آسیب‌پذیر جامعه ناشی از گرانی‌هایی گردن‌شکن که دولت مدام به بدنه اجتماعی تحمیل می‌کند به چیزی بیش از پند و موعظه و وعده‌های سرخرمن نیاز دارد که اگر این امر محقق نشود، دامنه خشونت‌ها در جامعه گسترده‌تر خواهد شد. اینکه حالا مجرمان به حریم خانواده بزرگ دولت وارد شده و اموال آن‌ها را هم غارت کرده‌اند، اتفاقی است که امکان تکرار آن وجود دارد که احساس ناامنی اجتماعی از بستر اجتماعی به بدنه مدیریتی هم سرایت کند تا آن‌ها هم با بیم از احساس ناامنی شبی را به صبح برسانند. مجرمانی که وارد حریم زندگی مردم می‌شوند، تنها به سرقت اکتفا نمی‌کنند. آن‌ها به راحتی به نوامیس مردم تعرض می‌کنند و آن‌گونه که در مورد شهید غیرت اتفاق افتاد به راحتی مرتکب قتل می‌شوند و از هشدار‌های رئیس عدلیه هم بیم ندارند.